▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

اللهّم عجّل الولیک الفرج

 

چند روز پیش یکی از دوستان به نام "حمیدرضا تبریزیان" چند عکس برام فرستاد که طرحی رو  روی دیوار یک ساختمان نشون میده به شکل ستاره ی شش پر (هگزاگرام ، ستاره ی داوود) . 

 

.

 

 

عکس ارسالی این بیننده من رو یاد عکسی انداخت که خودم چند ماه پیش در حوالی مشهد گرفته بودم . 

.  

. 

 

خیلی جالبه طرح اول جمله ی مقدس "لا اله الا الله" رو در خودش داره و طرح دوم (طرح پشت کامیون) کلمه ی مقدس "الله" .  

.

 

 

.

 

ابتدا میخواستم این دوتصویر رو در یک مطلب و در کنار چند نماد ماسونی دیگه قرار بدم ، اما وجود این دو کلمات مقدس باعث شد که در مورد این علامت تحقیق بیشتری انجام بدم .

در یکی ازوبلاگها به مطلبی برخوردم با عنوان "نمادهای شیطانی در مقبره ی شیخ حیدر مشکین شهر"  

.

این هم تصاویر اون مطلب :  

  

البته قبول دارم که این نشان بطور دقیق ستاره ی داوود نیست . اما نشانگر ستاره ی شش پر هست .

.

 

 

 

خیلی جالبه ، هر چه بیشتر جستجو کردم بیشتر به چنین کشفیات به اصطلاحی ماسو نی ای برخورم ! حتی در یکی از وبلاگها عکسهایی موجود بود از اشکالی شبیه به ستاره ی شش پر در یکی از اماکن بسیار بسیار مقدس که لازم ندیدم اون تصاویر رو در این مطلب قرار بدم .

.

اما ستاره ی پنج پر از کجا اومده و نماد چیه؟

.

ستاره ی شش پر تشکیل شده از تلفیق دو مثلث متساوی الاضلاع . از این نماد با نامهایی همچون هگزاگرام ، ستاره داوود، مهر سلیمان و نگین سلیمان

هم یاد میشه .

ضمن این که همه ی ما با دیدن تصویر این ستاره به یاد پرچم کشور نامشروع و منفور اسرائیل می افتیم :

.

آیا این نماد به قوم یهود تعلق داره و یا این که جعلیه؟

جالبه که در بین علمای یهود هم درباره ی جعلی بودن یا نبودن این نشان اختلاف هست :

"بر طبق نظر برخی علمای تورات ستاره شش گوشه دارد که نشان از شش روز هفته دارد. مرکز ستاره را نماد روز هفتم می دانند که روز استراحت است.

این معنا به نوعی همان جامعیت و تقدس عدد هفت است. اما برخی دیگربر این باور هستند که این نشان داوود پیغمبر نیست

 

 

جالبه که بدونید :

برخی از گروههای سنتی یهودی بجای این نشان که آن را بدعت می خوانند، از نشان سنتی یهود، منوره [Menorah] استفاده می کنند .

منوره همون شمعدان هفت شاخه ی معروف یهودیان هستش که بیشتر تو فیلمهای تاریخی مربوط به اونها میبینیمش:

اما چطور میشه که قوم یهود دو نماد برای خودش انتخاب میکنه؟

و آیا این دو نماد (منوره و هگزاگرام) از ابتدا بصورت همزمان به عنوان نماد این قوم کاربرد داشتن؟!

برخی یهودیان ستاره داوود را سپر حضرت داوود می دونن ، اما

جالبه که طبق اسناد تاریخی برخی شکل گیری این ستاره را از قرن 6 – 7 میلادی میدونن که بر اساس عرفان یهود (کابالا) دارای ارزش های متفاوتی هست .

در جایی دیگر هم به این مطلب برخوردم :

"اما در حقیقت اصل آن مصری است. اولین بار شوالیه های معبد آن را در تزیین دیوار کلیساها به کار بردند، چون آنها اولین کسانی بودند که در اورشلیم به حقایق مهمی دربارة مسیحیت دست یافتند. بعد از ازمیان رفتن معبدیان این نشان در کنیسه ها (عبادتگاه های یهودیان) به کار رفت"

.

ضمن این که در مقاله ی معروف و مهم سایت "وعده ی صادق" (مقاله ی فراماسونری دجال آخرو زمان) که خوندش رو به همه ی کسانی که تا الآن نخوندنش

توصیه میکنم به موارد مهمی در این خصوص اشاره شده :

.

یک از نشانه های اهمیت این نماد برای شیطان پرستان اشاره به اون در تصویر معروف "بافومت" هستش:

.

 

اما آیا این نشان  از آیین یهود به دیگر ادیان و حتی شیطان پرستی وارد شده؟

جواب این سوال رو هم در یکی از وبلاگها پیدا کردم :

"به هنگام شرح این ستاره شش گوشه باید در نظر گرفت که همین نماد با عناوین دیگر در تاریخ بشر بارها و بارها دیده شده است و حتی در دوران پیش از تاریخ نیز ردپاهایی از آن به چشم می خورد.به جز در یهودیت، این نشان در ادیان و عقاید بسیاری مانند مسیحیت، زرتشتی، هندو، بودایی، اسلام کاربرد داشته است . گمان می رود که این نشان برای اولین بار توسط ادیان شرقی و بخصوص در دین هندو استفاده شده باشد . در این دین، این ستاره نشان تعادل فکر و توازن بین خدا و انسان است. ضمن این که این نشانه مانند سایر نشانه های ادیان ریشه اجتماعی دارد نه دینی."

.

این نشان در ابتدا متعلق به کدام کشور و ملت بوده ؟

پاسخ دادن با این سوال با توجه به این که در بسیاری از ادیان و کشور ها میشه ردی از اون پیدا کرد خیلی سخته .

برخی این نماد رو نمادی کاملاً ایرانی میدونن و حتی ادعا میکنن "این نماد کاملا ایرانی است و متعلق به ایران باستان میباشد."

برخی دیگر هم نظر متفاوتی دارن و معتقدند که "ستاره داوود یک افسانه دروغ صهیونیستی است و در اصل یک شکل مورد استفاده عربی بوده است که توسط یهودیان به سرقت رفته است"

وجه مشترک این دوگروه اینه که هردو این نماد رو غیر یهودی میدونن و برخلاف یهودیان با مدرک صحبت میکنن :

.  

به قسمت بالایی سکه توجه کنید :

 

.

 

اما در نهایت نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی (آیت الله خامنه ای) در خصوص این نماد : 

صهيونيستها هر نقطه‏ى دنيا كه خواستند يك ساختمانى بسازند ، آن علامت نحس ستاره‏ى داوود را سعى كردند يكـجورى رويش تثبيت كنند . كار ســياسى‏شان اينجورى است. ما مسلمانها نشانه‏هاى اسلامى و مهندسى اسلامى را باید در همه‏ى كارهایمان ، از جمله در باب مهندسى بایستى مراعات كنیم. "از بیانات مقام معظم رهبری در اجلاس نماز"  

.

 

 

 

 

نتیجه :

بحث درباره ی تارخچه ی تاریخچه ی پدید اومدن و صاحبان اصلی این نماد بحث مفصلیست و درباره ی اون اختلاف نظرهای

زیادی وجو داره . اما تمامی نظریه ها در یک نقطه اشتراک دارن و اون هم این که این نماد تا همین چند قرن پیش هیچ ربطی به یهودیت نداشته

و قبل از اون مورد استفاده ی بسیاری از ادیان دیگه بوده غیر از یهودیت . حتی با توجه به مدارک موجود نام "ستاره ی داوود" برای ستاره ی شش پر هم میتونه جعلی باشه!

 باید توجه داشت که بسیاری از نمادها با گذر زمان معنا و ارزش اولیه ی خودشون رو از دست میدن و یا این که معنا و مفهوم دیگری پیدا میکنن . ستاره ی شش پر

هم از اون دست نمادهاست . نمونه های مشابه زیادی در تاریخ وجو دارن . برای نمونه نماد صلیب شکسته که بعد از جنگ جهانی دوم به نماد فاشیسم و آلمان

هیتلری تبدیل شد :

.

نتیجه نهایی این مطلب هم اینه که درسته الآن از نماد ستاره ی شش پر به عنوان نمادی نحس یاد میشه . اما باید توجه داشته باشیم که درگذشه این نماد حتی اگر دراسلام

و ایران نمادی مقدس هم نبوده ، نمادی پر کاربرد در طراحی و معماری بوده و وجود اون در بسیاری از اماکن تاریخی و حتی صنایع دستی ما معنایی غیر از معنایی داره

که  امروز میتونه داشته باشه .

 

.

با امید این که از این پس شاهد به کاربردن این نماد [در حال حاضر] نحس در طراحی ها و معماری ها ، اونهم به بهانه ی الهام گرفتن از معماری کهن نباشیم .

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 26 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

جهان نیوز :معاون شهردار تهران از بازنگری در قوانین بلند مرتبه‌سازی خبر داد و گفت: بر این اساس به‌کارگیری معماری غربی در شکل و شمایل ساختمان‌های جدید ممنوع است. 

 

هیربد معصومي‌در گفت‌وگو با دنیای اقتصاد اعلام کرد در حال حاضر بازنگری ضوابط بلندمرتبه سازی در تهران در قالب بخشی از طرح تفصیلی پایتخت آغاز شده که براساس آن، احداث برج‌های هرمي‌شکل ممنوع مي‌شود.

وی با تاکید بر لزوم پیروی از سبک معماری اسلامي ‌و ایرانی در ساختمان‌های شهر تهران، خاطر نشان کرد بخشنامه ممنوعیت صدور پروانه ساخت برای ساختمان‌هایی که شکل «هرم» دارند، تهیه شده و در حال ارسال آن به شهرداری‌های مناطق 22 گانه تهران هستیم.

به گفته معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران ساختمان‌های هرمي ‌که نماد تفکر فراماسیونی [ماسونی] است، هیچ تناسبی با معماری ایرانی و اسلامي‌ندارد که به همین دلیل شهرداری و شورای شهر پایتخت به شدت به دنبال حذف این دسته از ساختمان‌ها از سطح شهر هستند.

معصومي‌در عین حال تاکید کرد متاسفانه در حال حاضر اغلب ساختمان‌های بلندمرتبه تهران که بیشتر در منطقه یک قرار دارند به شکل هرمي‌هستند. معاون معماری و شهرسازی شهرداری تهران از سوی دیگر به تدوین طرح تفصیلی تهران تا 2 ماه آینده اشاره و اعلام کرد: با نهایی شدن این طرح ضوابط بلند مرتبه‌سازی نیز به‌طور کامل بازنگری مي‌شوند و از آن زمان به بعد تمام ساختمان‌های بلند پایتخت باید بر اساس ضوابط جدید ساخته شوند.

به گفته معصومي، ‌در حال حاضر قوانین فعلی بلند مرتبه‌سازی بر اساس مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری کشور تدوین شده است اما بعد از پایان بازنگری این قوانین، شهرداری بر اساس مصوبه شورای شهر تهران عمل خواهد کرد.

تاکید شورای شهر بر معماری ایرانی و اسلامی
معاون شهردار تهران در حالی از بازنگری در قوانین ساخت و ساز در تهران خبر داد که اعضای شورای شهر به تازگی در جریان بررسی و تدوین طرح تفصیلی شهر تهران بر لزوم توجه به معماری ایرانی و اسلامي ‌تاکید کردند.

مرتضی طلایی، رییس کمیسیون اجتماعی شورای شهر در این باره به دنیای اقتصاد گفت: «در کشوری که معماری غنی ایرانی و اسلامي‌وجود دارد، به کارگیری معماری غربی نیابد در هیچ یک از شهرهای آن انجام شود.»

وی بر لزوم حذف ساختمان‌های هرمي‌ شکل از سطح شهر تهران تاکید کرد و گفت: «گاهی اوقات برخی از معماران بدون آگاهی کافی و نیت خاصی از طراحی‌های غربی تقلید مي‌کنند، در حالی که نمي‌دانند بسیاری از طراحی‌های غربی نماد مکتب‌های فکری خاص و گاهی ضداسلامي ‌است.»

به گفته این عضو شهر تهران، بر این اساس باید شهرداری تهران با تدوین قواعدی بر معماری ساختمان‌های پایتخت نظارت کند . 

 


 

 

ماسون یاب : خوشحالم که تلاشهای وبلاگها و افرادی که در این زمینه فهالیت میکنن تا الآن بی نتیجه نبوده   . . .  

البته از حرف تا عمل راه درازیست و این خبر به معنای دست اتمام فعالیتها در این زمینه نیست . 

ضمن این که باید توجه داشته باشید که این تصمیم شهرداری تهران بوده و به نقاط دیگه ی کشور مربوط نمیشه . 

لیست تمام مطالب مربوط به معماری ماسونی وبلاگ ماسون یاب تاکنون : 

-بازهم نمادهای ماسونی(این بار در همه جای ایران) 

اینها ماسونی نیستند،آنها هم ماسون نیستند! (این مطلب در سایت "وعده صادق" هم قرار گرفت)

معماری ماسونی در مشهد مقدس! (پربازدید ترین مطلب در این زمینه تا به امروز)

مسجدی برای عبادت غیر خدا (بررسی طرح یک آمریکایی برای ساخت مسجد)

ساخت مساجد ماسونی ، پروژه ی در حال اجرای ماسونها

معماری ماسونی در شهر رشت (پرهزینه ترین مطلبم تا به امروز)

معماری ضد دین در کشورهای اسلامی و ایران (اولین مطلبم در این زمینه)

-تقلید ناآگاهانه ی طراحان ایرانی از نمادهای ماسونی! 

معرفی چند بنای ماسونی و استاد اعظم ایران

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 26 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

 چند روز پیش یکی از دوستان برام ایمیلی فرستاد حاوی عکسهای یک مکان مقدس . عکسها مربوط میشد به جبل الرحمه . جبل الرحمه یکی از سرزمینهای مهم سرزمین عرفات هستش که گفته میشه محل نماز حضرت ابراهیم (ع) و پیامبر (ص) بوده .

 
.
 
 
 
 
.
 
حتی حضرت امام حسین (ع) در روز عرفه ، دعای عرفه رو در کنار این کوه خواند . . .
 
.
 
 
 
.
 
چیزی که من رو متاسف و ناراحت کرد وجود تصاویر ستونی در این مکان مقدس بود که من رو به یاد ابلیسک (obelisk) انداخت .
 
.
این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 22 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

“بریتنی اسپیرز” خواننده مشهور پاپ قصد دارد با “عدنان غلیب” عکاس پاپاراتزی خود ازدواج کرده و به دین وی، اسلام، بگراید.
سایت خبری تحلیلی عصر ایران نوشت : این خواننده آمریکایی به دوستان خود گفته که به شدت عاشق این عکاس شده است…

به نظر می رسد این خواننده جنجالی که تاکنون دو بار ازدواج کرده، بدون توجه به هشدارهای دوستان و اطرافیان خود همچنان عزمش را برای ازدواج با این مرد مسلمان جزم کرده است.

روزنامه انگلیسی زبان “دیلی استار” چاپ بیروت به نقل از یک منبع نزدیک به وی نوشت: برخی این اقدام “بیریتنی” را نوعی جنون قلمداد کرده اند، اما وی گفته که قصد انجام آن را دارد و برایش مهم نیست که دیگران در مورد او چگونه می اندیشند.ب
راساس این گزارش بریتنی مایل است مراسم ازدواجش توسط یکی از کشیشان کلیسای ساینتولوژی برگزار شود.
سخنگوی کلیسای ساینتولوژی نیز گفته است که کلیسا آماده اعزام کشیش برای برگزاری جشن عروسی “بریتنی” و شوهر سومش است.
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

نويسنده: سید محسن امین
اسامی شهدای کربلا از یاران حسین علیه السلام طبق روایاتی که نگارنده از لابلای کتب تاریخ به دست آورده‏ام از بنی هاشم و غیر بنی هاشم بدین شرح ذکر شده است:

فرزندان امیرالمؤمنین (علیه السلام):
1ـ ابو بکر بن علی (که شهادت وی با شک و تردید ذکر شده است)
2ـ عمر بن علی
3ـ محمد الاصغر بن علی
4ـ عبد الله بن علی
5ـ عباس بن علی
6ـ محمد بن العباس بن علی
7ـ عبد الله بن العباس بن علی
8ـ عبد الله الاصغر
9ـ جعفر بن علی
10ـ عثمان بن علی
(فرزندان امام حسن):
11ـ قاسم بن حسن
12ـ ابو بکر بن حسن
13ـ عبد الله بن حسن
14ـ بشر بن حسن
(فرزندان امام حسین):
15ـ علی بن الحسین الاکبر
16ـ عبد الله الرضیع
17ـ ابراهیم بن الحسین (این نام را ابن شهر آشوب در کتاب خود آورده و تعداد دیگری نیز بدان اضافه کرده است) .

(فرزندان عبد الله بن جعفر):
18ـ محمد بن عبد الله بن جعفر
19ـ عون بن عبد الله بن جعفر
20ـ عبید الله بن عبد الله بن جعفر
(فرزندان عقیل بن ابی طالب):
21ـ مسلم بن عقیل
22ـ جعفر بن عقیل
23ـ جعفر بن محمد بن عقیل (نام وی را نیز ابن شهر آشوب ذکر کرده است) .
24ـ عبد الرحمن بن عقیل
25ـ عبد الله الاکبر بن عقیل
26ـ عبد الله بن مسلم بن عقیل
27ـ عون بن مسلم بن عقیل
28ـ محمد بن مسلم بن عقیل
29ـ محمد بن ابی سعید بن عقیل
30ـ احمد بن محمد الهاشمی (هر چند که در میان کتب تاریخی نامی از این شخص برده نشده و نه جزء فرزندان عباس و نه غیر او ذکری به میان نیامده اما وی را نیز ابن شهر آشوب آورده است).

یاران امام از غیر بنی هاشم که در واقعه کربلا به شهادت رسیده‏اند به ترتیب حروف الفبا
1ـ ابراهیم بن الحصین الاسدی
2ـ ابو الحتوف بن الحارث الانصاری
3ـ ابو عامر النهشلی
4ـ ادهم بن امیه العبدی
5ـ اسلم الترکی (آزاد شده حسین ع)
6ـ امیة بن سعد الطایی
7ـ أنس بن الحارث الکاهلی
8ـ أنیس بن معقل الاصبحی
9ـ بریر بن خضیر الهمدانی
10ـ بشر بن عبد الله الحضرمی
11ـ بکر بن حی التیمی
12ـ جابر بن الحجاج التیمی
13ـ جبلة بن علی الشیبانی
14ـ جنادة بن الحارث السلمانی
15ـ جنادة بن کعب الانصاری
16ـ جندب بن حجیر الخولانی
17ـ جون (آزاد شده ابی ذر)
18ـ جوین بن مالک التمیمی
19ـ الحارث بن امرئ القیس الکندی
20ـ الحارث بن نبهان (آزاد شده حمزه)
21ـ الحباب بن الحارث
22ـ الحباب بن عامر الشعبی
23ـ حبشی بن قاسم النهمی
24ـ حبیب بن مظهر الاسدی
25ـ الحجاج بن بدر السعدی
26ـ الحجاج بن مسروق الجعفی
27ـ الحر بن یزید الریاحی
28ـ الحلاس بن عمرو الراسبی
29ـ حنظلة بن اسعد اشبامی
30ـ حنظلة بن عمرو الشیبانی
31ـ رافع (آزاد شده مسلم الازدی)
32ـ زاهر بن عمرو الکندی (آزاد شده عمرو بن حمق)
33ـ زهیر بن لبشر الخثعمی
34ـ زهیر بن سلیم الازدی
35ـ زهیر بن القین البجلی
36ـ زیاد بن عریب الصائدی
37ـ سالم (آزاد شده بنی المدینه الکلبی)
38ـ سالم (آزاد شده عامر عبدی)
39ـ سعد بن الحارث الانصاری
40ـ سعد (آزاد شده علی بن ابی طالب ع)
41ـ سعد (آزاد شده عمرو بن خالد صیداوی)
42ـ سعید بن عبد الله الحنفی
43ـ سلمان بن مضارب البجلی
44ـ سلیمان (آزاد شده حسین ع)
45ـ سوار بن منعم النهمی
46ـ سوید بن عمرو بن ابی المطاع
47ـ سیف بن الحارث بن سریع الجابری
48ـ سیف بن مالک العبدی
49ـ شبیب (آزاد شده حارث جابری)
50ـ شوذب (آزاد شده بنی شاکر)
51ـ الضرغامة بن مالک
52ـ عائذ بن مجمع العائذی
53ـ عالبس بن ابی شبیب الشاکری
54ـ عامر بن حسان بن شریح بن سعد بن حارثه بن لام بن عمرو بن طریف بن عمرو بن بشامة بن ذهل بن جدعان بن سعد بن قطرة بن طی
55ـ عامر بن مسلم العبدی
56ـ عباد بن المهاجر الجهنی
57ـ عبد الأعلی بن یزید الکلبی
58ـ عبد الرحمن الارحبی
59ـ عبد الرحمن بن عبد ربه الانصاری
60ـ عبد الرحمن بن عروة الغفاری
61ـ عبد الرحمن بن مسعود التیمی
62ـ عبد الله بن ابی بکر (چنان که جاحظ در کتاب الحیوان آورده وی از کسانی است که در واقعه کربلا به شهادت رسیده است)
63ـ عهد الله بن بشر الخثعمی
64ـ عبد الله بن عروة الغفاری
65ـ عبد الله بن عمیر بن جناب الکلبی
66ـ عبد الله بن یزید العبدی
67ـ عبید الله بن یزید العبدی
68ـ عقبة بن سمعان
69ـ عقبة بن الصلت الجهنی
70ـ عمارة بن صلخب الازدی
71ـ عمران بن کعب بن حارثة الاشجعی
72ـ عمار بن حسان الطائی
73ـ عمار بن سلامة الدالانی
74ـ عمرو بن عبد الله الجندعی
75ـ عمرو بن خالد الازدی
76ـ عمرو بن خالد الصیداوی
77ـ عمرو بن قرظة الانصاری
78ـ عمرو بن مطاع الجعفی
79ـ عمرو بن جنادة الانصاری
80ـ عمرو بن ضبیعة الضبعی
81ـ عمرو بن کعب ابو ثمامة الصائدی
82ـ قارب (آزاد شده حسین ع)
83ـ قاسط بن زهیر التغلبی
84ـ القاسم بن حبیب الازدی
85ـ کردوس التغلبی
86ـ کنانة بن عتیق التغلبی
87ـ مالک بن ذودان
88ـ مالک بن عبد الله بن سریع الجابری
89ـ مجمع الجهنی
90ـ مجمع بن عبید الله العائذی
91ـ محمد بن بشیر الحضرمی
92ـ مسعود بن الحجاج التیمی
93ـ مسلم بن عوسجه الاسدی
94ـ مسلم بن کثیر الازدی
95ـ مقسط بن زهیر التغلبی
96ـ منجح (آزاد شده امام حسن ع)
97ـ الموقع بن ثمامة الاسدی
98ـ نافع بن هلال الجملی
99ـ نصر (آزاد شده علی ع)
100ـ النعمان بن عمرو الراسبی
101ـ نعیم بن عجلان الانصاری
102ـ واضح الرومی (آزاد شده حارث سلمانی)
103ـ وهب بن حباب الکلبی
104ـ یزید بن ثبیط العبدی
105ـ یزید بن زیاد بن مهاصر الکندی
106ـ یزید بن مغفل الجعفی
چنانچه سی تن از بنی هاشم را به این تعداد که ذکر شد اضافه کنیم.تعداد شهدای کربلا به 136 نفر می‏رسد و چون قیس بن مسهر صیداوی و عبد الله بن بقطر و هانی بن عروة را نیز جزء آنها قرار دهیم تعداد آنها به 139 نفر خواهد رسید.


منبع: سیره معصومان
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

كربلا

سخنى زيبا و به حق گفته اند كه :

((شيعه ، دو قبله دارد؛ يكى كعبه براى عبادت و ديگرى كربلا براى شهادت )).



كربلا، منحصر به زمان و مكان مشخصى نيست ؛ بلكه مانند نور، در تمامى آفاق هستى پراكنده گشته و مانند طوفانى جهانى در تمامى اعصار و قرون ، سير مى كند و هماره صدها قافله دل را به همراه خود مى برد.


كربلا، جايى است كه بزرگترين مصيبتهاى تاريخ در آن واقع گشته و غمبارترين روز تاريخ يعنى عاشورا را به خود ديده است .


كربلا، از مقدس ترين مكانهايى است كه از نظر شرافت و فضيلت با زمين كعبه برابرى مى كند البته اگر بالاتر نباشد؛ چرا كه آن جا كعبه گل است و اين جا كعبه دل .


كربلا، هيچ گاه سرزمين جاهليت و جاهلان نبوده و نيز با خون سرخى كه جزو خون رسول خدا آميخته گشته و پيكرى را كه پاره اى از بدن رسول خداست ، چون نگينى درخشان در خود جاى داده است .


كربلا، نامى پرفروغ است كه از ميان نامهاى ديگر چون : ((غاضريه ، نينوا، ماريه ، عمورا، نواويس ، شط فرات ، طف ، ساحل فرات ، طف فرات و حاير)) به طور ويژه اى ، جلوه نمايى مى كند كه گوياى يك حقيقت بسيار مهم است ؛ حقيقتى كه در طول تاريخ ، دلها را لرزانده و اشكها را جارى ساخته است ؛ چرا كه يادآور كربى عظيم و بلايى بس بزرگ است : هذا موضع كرب و بلاء.

آيا تاكنون انديشيده ايد كه چرا مسافر، مى تواند در خاك كربلا نظير يثرب و بطحا، نماز خود را كامل بخواند؟! مگر نه آن است كه انسان در آن جا به وطن عقيده مى رسد و سفرش پايان مى يابد.



كربلا نيز چونان مسجد كوفه ، منبرى بلند براى نشر پيام حق است . مكه ، مدينه ، كوفه و كربلا، ارتباطى عميق و پيوندى ناگسستنى با يكديگر دارند؛ چنانكه ماههاى رجب المرجب ، شعبان المعظم و رمضان المبارك كه نظم تكوينى آنها گوياى اين واقعيت است كه شهر على ، شهر النبى و شهر الله ، از ترتيب حكيمانه اى برخوردارند.
بر اساس روايات مورد اعتماد، نخستين كسى كه براى حسين بن على عليهماالسلام مرثيه سرايى كرده ، جبرئيل امين عليه السلام مى باشد كه براى حضرت آدم عليه السلام هنگام توبه ، چنين گفته است :
((اين شخص ، به مصيبتى دچار خواهد شد كه مصيبتهاى ديگر در كنار آن ، اندك و كوچكند. عطشان ، غريب و تنها كشته مى شود؛ نه يارى دارد و نه ياورى .
آه ! كاش مى ديدى او را كه مى گويد: واعطشاه ! در حالى كه تشنگى مانند دود، بين او و آسمان حايل گرديده است و كسى به فرياد او نمى رسد جز با شمشير و جرعه هاى پياپى مرگ . آنگاه جبرئيل و آدم عليهما السلام چونان جوانمرده كه در سوگ عزيز خود مى نالد، براى حسين گريستند)).
ظاهرا اولين مردى كه از خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام مرثيه شهيدان كربلا را پس از وقوع اين فاجعه هولناك ، سروده است ((حضرت امام زين العابدين سيد الساجدين امام على بن الحسين عليهما السلام )) بوده كه در مراحل مختلف ، بويژه مسجد جامع اموى دمشق ، حماسه اى عظيم آفريد و انقلابى بزرگ پديد آورد. تا آنگاه كه مردم شام ، گريه و شيون نمودند.
بارى ، مرثيه خوانان و مديحه سرايان ، در حقيقت به نخستين مرثيه سراى كربلا اقتدا نموده اند. جالب اين جاست كه نه تنها شيعيان و حتى مسلمانان ، بلكه بيگانگان نيز براى حسين بن على عليهماالسلام روضه خوانى نموده اند.


به اين بخش از مرثيه ((جرجى زيدان مسيحى )) توجه فرماييد:
((شب ، چادر خود را برافراشت و جنگ با كشته شدن حسين و ياران باوفا و خويشان فداكارش به پايان رسيد و جسدهاى بى سر و خون آلود شهدا در ميدان جنگ باقى مانده ، ماه ، اشعه خود را بر دشت كربلا افكند. خاك كربلا كه تا روز گذشته خشك و تشنه بود، با خون بى گناهانى سيراب شد. اگر خاك كربلا مى دانست كه در آن روز هولناك و تاريخى ، چه فاجعه بزرگ و جنايت عظيمى رخ داده است ، حتما تشنگى را بر سيراب شدن ترجيح مى داد و اگر ماه مى دانست كه در آن شب حزن انگيز و شام غريبان ، اشعه خود را به كدام قطعه اى از زمين مى فرستد، حتما روشنايى خود را محبوس مى كرد تا آثار آن جنايت عظيم و دلخراش را - كه تاريخ مانند آن را به ياد ندارد - از انظار پنهان كند)).







سيد محمد رضا غياثى كرمانى
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید


در لوح‌ نقره‌ای‌ كه‌ با حاشیة‌ جواهرات‌ گرانبها، مرصع‌ در وسطش‌ خطوطی‌ به‌ حروف‌ طلایی‌ نگارش‌ یافته‌ بود، در جنگ‌ جهانی‌ اوّل‌ (1916 میلادی‌) به‌ وسیلة سربازان ‌انگلیسی‌ در چند كیلومتری‌ بیت‌ المقدس‌ ـ كه‌ مشغول‌ سنگرگیری‌ و حمله‌ بودندـ در دهكدة كوچكی‌ به‌ نام‌ «اونتره‌» كشف‌ گردید كه‌ بعد از ترجمه‌ و بررسی‌ در سوم‌ ژانویه ‌(1920) معلوم‌ شد كه‌ این‌ لوح‌ مقدسی‌ است‌ به‌ نام‌ «لوح‌ سلیمانی‌» و سخنانی‌ از حضرت ‌سلیمان‌ را در بر دارد كه‌ به‌ الفاظ‌ عبری‌ قدیم‌ نگارش‌ یافته‌ است‌ كه‌ ترجمة‌ لوح ‌سلیمانی‌ بدین ‌قرار است‌:

پیامبر اكرم‌(ص) كه درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد، فرمودند: «حسین‌ جانم‌! تو جان‌ عالم‌ هستی‌». آری‌، حسین(ع) فرزند علی‌ و فاطمه‌، عصارة هستی‌ و جان‌ عالم‌ آفرینش‌ می‌باشد و پروردگار منان‌ با آفریدن‌ او كه‌ تمام‌ مظاهر و آثار شگفتی‌ها و شایستگی‌ها و بایستگی‌های‌ عالی‌ و متعالی‌ انسان‌ كامل‌ است، همة ارزش‌ها و برجستگی‌ها را است‌ متجلی‌ ساخت‌.




توبة‌ حضرت آدم(ع) ابوالبشر،

«فتلقّی‌ آدم‌ من‌ ربّه‌ كلماتٍ‌ فتاب‌ علیه‌». آدم‌ وقتی‌ با وسوسة‌ شیطان‌ از بهشت‌ بیرون‌ رفت‌ و از آن‌ مرتبة‌ الهی‌ نزول‌ كرد، خداوند متعال‌ كلمات‌ و اسمای‌ خمسة معصومین‌ را به‌ وی‌ القا كرد و این‌ كلمات‌ به ‌قلب‌ آدم‌ رسید (اسماء طیبه‌ و خمسه‌: محمد و علی‌، فاطمه‌، حسن‌ وحسین‌ -كه درود و سلام بی پایان خداوند بر آنان باد- است)‌ خداوند متعال‌ به‌ بركت‌ این‌ اسامی‌ و وجود مقدس‌ آنان،‌ از غفلت‌ و قصور آدم‌ درگذشت‌.




استغاثة‌ حضرت‌ یوسف‌(ع) بر امام حسین(ع)

در آن‌ هنگام‌ كه‌ برادران‌ یوسف‌ او را به‌ چاه‌ انداختند، در اعماق‌ چاه‌ جبرئیل‌ به ‌یوسف‌ فرمود: برای‌ نجات‌ خود توسل‌ به‌ این‌ ذوات‌ مقدس‌ پنج‌ تن‌ بنما كه‌ همانا «محمد، علی‌، فاطمه، حسن‌ و حسین»‌ -صلوات الله علیهم اجمعین- می‌باشند.
پس‌ حضرت ‌یوسف‌ چنین‌ نمود و خداوند متعال‌ موجبات‌ نجات‌ و خلاصی‌ او را فراهم‌ ساخت‌.




«مهاتما بده»‌ و امام حسین(ع)

عظمت‌، شخصیت‌، تحمل‌ مصائب‌ و سختی‌های‌ امام حسین(ع) را نه‌ تنها انبیای ‌الهی‌ و فرشتگان‌ آسمان‌ و ادیان‌ مختلف‌ و مكاتب‌ گوناگون‌ بیان‌ نموده‌ و با دیدة تكریم‌ وتعظیم‌ بر آن‌ اشك‌ ریخته‌اند، بلكه‌ «مهاتما بده‌» كه‌ از بزرگان ‌است‌ و عدّه‌ای‌ هم‌ او را یكی‌ از پیامبران‌ می‌دانند، بعد از تعبیر و تفسیر فراوان‌ كه‌ در مورد عظمت‌ و شوكت‌ حضرت‌ محمد(ص) و حضرت‌ علی‌(ع) و خوابی‌ كه‌ دیده‌ و بشارت ‌آمدن‌ وجود مقدس‌ علی‌ و شكافته‌ شدن‌ دیوار كعبه و آمدن‌ پیامبر گرامی‌ اسلام‌ را می‌دهد، در بستر مرگ‌ وقتی‌ شاگردش‌ «آنند» را گریان‌ و مضطرب‌ می‌بیند، او را به‌ آمدن‌ خاتم‌ پیامبران‌ ـ كه‌ نور خدا و عالم‌ به‌ اسرار هستی ‌و صاحب‌ یك‌ تاج‌ پنج‌ پهلو كه‌ مانند خورشید و ماه‌ می‌درخشد و نام‌ الماس‌ بزرگ‌ آن‌ «آلیا» باشد ـ بشارت‌ مي‌‌دهد و سپس‌ می‌گوید: آنند! به‌ یاد داشته‌ باش‌ كه‌ آن‌ انسان‌های ‌پاك‌ در ابتدا آفریده‌ شده‌اند ولی‌ هنوز به‌ ظاهر شدنشان‌ بسیار مانده ‌است‌.
ستمگران‌ دُردانه‌های‌ (فرزندان‌) وی‌ را بسی‌ زیان‌ و آزار رسانند و برای‌ ریشه‌ كن ‌كردن‌ آنان‌ از چیزی‌ فرو گذار نكنند و دست‌ به‌ هر عمل‌ ضدّ انسانی‌ زنند.
امّا خدا نام‌ و كار و مقصد او و نسل‌ او را تا آخر دنیا باقی‌ خواهد گذاشت‌.
همین ‌طور ادامه‌ می‌دهد و می‌گوید: خوشا به‌ حال‌ آنان‌ كه‌ با او و همراهان‌ او همراهی‌ كنند.
اكنون‌ ای‌ آنند! بیش‌ از این‌ نمی‌توانم‌ به‌ تو یاد دهم‌ (و اسرار را برایت‌ ظاهر كنم‌).




استغاثة‌ نوح‌ پیامبر(ع) برای‌ نجات‌ كشتی‌

در ژوئیة‌ 1951 میلادی‌ گروهی‌ از دانشمندان‌ معدن‌‌شناس‌ روسی‌، هنگام‌ معدن‌یابی‌ و كندن‌ زمین‌ به‌ تخته‌ چوب‌های‌ پوسیده‌ای‌ برخوردند كه‌ بعد از تحقیقات‌ و بررسی‌ كامل‌ باستان‌شناسی‌ فهمیدند كه‌ متعلق‌ به‌ بقایای‌ كشتی‌ نوح‌ است‌. در بین‌ این‌ چوب‌های‌ پوسیده‌ به‌ تكه‌ تخته‌ چوب‌ مستطیلی‌ برخوردند كه‌ همه‌ را به‌ حیرت‌ انداخت؛ زیرا در اثر گذشت‌ زمان‌ كهنگی‌ و پوسیدگی‌ به‌ تمام‌ چوب‌ها راه‌ یافته‌ بود جز این‌ تخته‌چوب‌ كه‌ 14 اینچ‌ طول‌ و 10 اینچ‌ عرض‌ داشت‌ و حروفی‌ چند بر آن‌ منقّش‌ بود. دولت ‌روس‌ برای‌ تحقیق‌ و بررسی‌ دربارة این‌ تخته‌ چوب‌ در 27 فوریه‌ (1953 میلادی‌)كمیته‌ای‌ تشكیل‌ داد كه‌ اعضای‌ آن‌ باستان‌شناسان‌ و استادان‌ آشنا به‌ زبان‌های‌ عتیق ‌بودند كه‌ اسامی‌ این‌ اساتید در صفحة‌ 36 و 37 كتاب‌ «علی‌ و پیامبران»‌ ضبط‌ و نگاشته ‌شده ‌است‌.
لذا پس‌ از 8 ماه‌ تحقیق‌ و كاوش‌ اسرار آن‌ تخته‌چوب‌ برای‌ كمیته‌ كشف‌ گردید و معلوم‌ شد كه‌ این‌ تخته‌ چوب‌ از كشتی‌ حضرت‌ نوح‌ پیامبر(ع) است‌ كه‌ برای‌ تَیمُّن‌ و مددخواهی‌، چیزهایی‌ بر آن‌ نوشته‌ و بر كشتی‌ نصب‌ كرده‌ است‌. در وسط‌ تخته‌ یك‌ تصویر پنجه‌ نمایی‌ وجود داشت‌ كه‌ عبارتی‌ چند به‌ زبان‌ سامانی‌ بر آن‌ نگاشته‌ بود (زبان‌ رایج‌ در زمان‌ حضرت‌ نوح‌(ع) و تا چندی‌ بعد از زمان‌ نوح‌ زبان‌ سامی‌ یا سامانی‌ بود و زبان‌های‌ عبرانی‌، سریانی‌، قیهانی‌، قبطی‌، عربی‌ و غیره‌ از شاخه‌های‌ مختلف‌ همان‌ زبان‌ است‌). ترجمه‌ و شرح‌ آن‌ بدین ‌قرار است‌:
«ای‌ خدای‌ من،‌ ای‌ مددكار من‌
به‌ لطف‌ و مرحمت‌ خود و به‌ طفیل‌ ذوات‌ مقدس: محمد، ایلیا، شُبّر، شُبیر و فاطمه، دست‌ مرا بگیر؛
این‌ پنج‌ وجود مقدس‌ از همه‌ با عظمت‌تر و واجب ‌الاحترام‌ هستند و تمام‌ دنیا برای ‌آنان‌ برپا شده‌ است‌.
پروردگارا به‌ واسطة‌ نامشان‌، مرا مدد فرمای‌!
تو می‌توانی‌ همه‌ را به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ نمایی»‌.
توضیحات‌ بیشتر و تصویر لوح‌ كشتی‌ حضرت‌ نوح‌(ع) و انتشار خبر آن‌ در مجلات ‌و روزنامه‌های‌ دنیا به‌ طور كامل‌ در كتاب‌ «علی‌ و پیامبران»‌ آورده‌ شده‌ است‌.




استمداد حضرت‌ سلیمان‌ پیامبر(ع)

در لوح‌ نقره‌ای‌ كه‌ با حاشیة‌ جواهرات‌ گرانبها، مرصع‌ در وسطش‌ خطوطی‌ به‌ حروف‌ طلایی‌ نگارش‌ یافته‌ بود، در جنگ‌ جهانی‌ اوّل‌ (1916 میلادی‌) به‌ وسیلة سربازان ‌انگلیسی‌ در چند كیلومتری‌ بیت‌ المقدس‌ ـ كه‌ مشغول‌ سنگرگیری‌ و حمله‌ بودندـ در دهكدة كوچكی‌ به‌ نام‌ «اونتره‌» كشف‌ گردید كه‌ بعد از ترجمه‌ و بررسی‌ در سوم‌ ژانویه ‌(1920) معلوم‌ شد كه‌ این‌ لوح‌ مقدسی‌ است‌ به‌ نام‌ «لوح‌ سلیمانی‌» و سخنانی‌ از حضرت ‌سلیمان‌ را در بر دارد كه‌ به‌ الفاظ‌ عبری‌ قدیم‌ نگارش‌ یافته‌ است‌ كه‌ ترجمة‌ لوح ‌سلیمانی‌ بدین ‌قرار است‌:
«الله‌، احمد، ایلی‌، باهتول‌، حاسن، حاسین‌
یاه‌ احمد! مقذا = ای‌ احمد ! به‌ فریادم‌ رس‌
یاه‌ ایلی‌! الضطاه‌ = یا علی‌! مرا مدد فرمای‌
یاه‌ باهتول‌! اكاشئی‌ = ای‌ بتول‌! نظر مرحمت‌ فرمای‌
یاه‌ حاسن‌! اضو مظع‌ = ای‌ حسن‌! كرم‌ فرمای‌
یاه‌ حاسین‌! بارفو = یا حسین‌! خوشی‌ بخش‌
همین‌ سلیمان‌ اكنون‌ به‌ این‌ پنج‌ بزرگوار استغاثه‌ می‌كند:
«بذات‌ الله‌ كم‌ ایلی‌= و علیة قدر الله‌ است‌»
اعضای‌ كمیته‌ چون‌ بر مضمون‌ نوشتة‌ لوح‌ مقدس‌ اطلاع‌ یافتند هریك‌ با دیدة‌ تعجب‌ به‌ دیگری‌ نگریستند و انگشت‌ حیرت‌ به‌ دندان‌ گزیده‌ و پس‌ از تبادل‌ نظر قرار بر این‌ شد كه‌ این‌ لوح‌ در موزة سلطنتی‌ بریتانیا گذاشته‌ شود، ولی‌ بعد آن ‌را در رازخانة‌ كلیسای‌ انگلستان‌ گذارده‌ كه‌ فقط‌ «اُسقف‌» از آن‌ اطلاع‌ داشته‌ باشد.

سید علی‌ اكبر قریشی
ماهنامه موعود شماره
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

مولا ويلا نداشت»
توصیه میکنم حتما مطالعه بفرمایید.


ماندگارترين شعر علي رضا قزوه

«مولا ويلا نداشت» از آتش دل بسيجيان كربلاي پنجي برخاست


در سال برزخي 1366، اين شعر و ديگر اشعار مجموعه « از نخلستان تا خيابان« فرياد كننده حديث دل بسياري از دل‎سوختگاني بود كه همواره به سبب رعايت مصالح انقلاب اسلامي، به سكوت و دندان بر دندان ساييدن و خون دل خوردن خو گرفته بودند. هرچه بود، « مولا ويلا نداشت« بي‏شك از آتش دل بسيجيان زبانه كشيد. بسيجياني كه لهيب خوفناك كربلاي 5 را با گوشت و پوست خود چشيده بودند، پايي استوار در جبهه و گام لنگي در شهر داشتند و مقايسه اين دو فضا، بغض فرساينده اي را در وجودشان پديد مي آورد.

علي‎رضا قزوه درباره اين سروده خود گفته است: «مولا ويلا نداشت اپيزودهاي مختلفي از شعرهاي بسيار كوتاهي است كه همه شعرهاي اعتراض و طنز تلخ بود. يك سلسله حرفهايي بود كه يكي دو ماه ذهنم را مشغول كرده بود و تكه‎تكه نوشته بودم كه دقيقا فكر مي‎كنم در درگيري ها و فضاهاي سياسي به هر حال جنگ فقر و غنا و اين بحث‌ها و انتقادها بود.» البته فرياد كردن اين سكوت در سال هاي پاياني دفاع مقدس، تبعاتي هم داشت كه آقاي قزوه درباره آنها گفته است: «معاون فرهنگي زندان اوين نامه يكي از مقاماتي را كه الآن فوت شده و نمي‌خواهم اسمش را بياورم آورده بود كه به خاطر شعر "از نخلستان تا خيابان " بايد مرا مي بردند زندان و از من سؤالاتي مي كردند كه احمد زارعي ايستاد و اجازه نداد و گفت بايد مرا ببرند. آن موقع من در دفتر مجله پيام انقلاب بودم چند مورد هم ديدم با آقاي دعايي در مجلس درگير شدند. اين شعرها در مجلس دعوا راه انداخته بود».




گفتم: چيزي بخوان.
گفت: شرمنده‏ام.
يك سال است چيزي نگفته‏ام.
گفتم: براي عاطفه‏اي كه در ما مرده است
رحم الله من يقرء الفاتحة مع الصلواة!

گفتم: چيزي بخوان.
گفت: رويم سياه،
آخر مي داني كه . . .
گفتم: مي‎دانم خشكسالي است
اما در كيف‎هاي سامسونت هم
يك خروار مضمون ناب نهفته است.

امسال شعرها چنگي به دل نزد
رباعي‎ها مثل هم بود
بعضي خودشان را كشف كردند
بعضي خودشان را باور كردند
بعضي خودشان را گم كردند
بعضي در مصاحبه‎هايشان خودكشي كردند

شاعران پروازي
هتل بازي
آدمهاي از خود راضي
دكه‎هاي سكه‎سازي!
اصلاً مردم حق دارند كاسه «انوري»*(1) را بر سرتان خرد كنند
كارمندان هنر فقط گزارش كار پر مي‎كنند
وقتي تابوت عاطفه بر زمين مانده بود
جمعي به جيغ بنفش مي‎انديشيدند
و براي كشف زوزه صورتي
هفت مرتبه «اليوت»(2) و «اكتاويو پاز»(3) را ورق مي‎زدند

چقدر وقت ما صرف آدامس‎هاي بادكنكي شد
بعضي شعرهايشان را
به مينا و سوزي تقديم مي‎كردند
احمق‎ترها براي گرفتن نوبل
به شبكه‎هاي بي‎بي‎سي و واشنگتن دخيل مي‎بستند

امروز هم بينش هنرمندان
از سقف تالارها بالاتر نمي‎رود
بهار براي مردم آواز مي‎خواند
خدا براي مردم نقاشي مي‎كشد
نقاش‎ها فكر مي‎كنند زندگي يعني فتح قله «پيكاسو»(4)
خطاط‎ها براي خدا خط و نشان مي‎كشند
قصه‎نويس‎هاي شنگول
در زمستان حبّه انگور مي‎خورند
شاعران را ميل جاودانه شدن كور كرده است
شاعران كم‎حوصله شده‎اند

مي‎ترسم روزي به‎نام تمدن
به گردن بعضي زنگوله بيندازند!
مي‎ترسم شلوارهاي «جين»(5) و «چارلي» كار دستمان بدهد
و شكلات‎هاي انگليسي دهانمان را ببندد
گاوهاي چشم‎چران، آزادانه در خيابان مي‎چرند
پسرخوانده‎هاي مايكل جكسون به دانشگاه مي‎روند
انيشتين(6) بي‎خوابگاه مي‎ماند،
ديوار مسافرخانه‎هاي ناصرخسرو(7)
فرمول نسبيت را از بر مي‎كند
با اين‎همه در دانشگاه ما
يك استاد پاپيون مي‎زند
و فرانسه صحبت مي‎كند
شعرهاي سبك قصيده و عينك
براي اهل قبور شعر مي‎خوانند

بوفالوهاي آمريكا خليج فارس را شخم مي‎زنند
برادرم با پوتين‌هاي كهنه سربازي‎اش
بسيج مي‎شود
مادرم آب و آيينه و قرآن مي‎آورد
پدرم "فالله خير حافظاً " مي‎خواند
اما بعضي خاطرشان جمع است
كه ناوگان آمريكا
به استخرهاي سرپوشيده‌شان كاري ندارد.

كامبيزخان دوست دارد پسرش را «آلفرد» صدا كند
آلفرد فكر مي‎كند
از دماغ فيل افتاده است
براي همين مي‎خواهد به هندوستان پناهنده شود!
«گيتي» گيتار را ترجيح مي‎دهد
سوزي بي‎آنكه خجالت بكشد
نامه بوي‎فرندهايش را براي مادرش مي‎خواند
راديو از ماووت(8) مي‎گويد
مادرم آماده مي‎شود به بهشت زهرا برود.

امروز پسر همسايه‎مان شهيد شد
اما اين باعث نمي‎شود كه ساسان
دوستانش را به قهوه و اسب‎سواري دعوت نكند
و براي سگش بستني نخرد

شاپورخان اما عاشق فيلم‎هاي سرخپوستي است
و اين را از افتخاراتش مي‎داند
كه در آمريكا، همبرگر را درست تلفظ مي‎كرده است
شاپورخان به مشتري‎هايش سيگار وينستون تعارف مي‎كند
و مطمئن است كه قيمت سكه و طلا
پايين نمي‎آيد
او فكر مي‎كند هنوز هم خرمشهر
دست عراقي‎هاست!
و چقدر خوشحال است كه پسرش را معاف كرده‎اند

به خانه برمي‎گردم
تلويزيون دعاي «نام‎ها و نشانه‎ها»(9) مي‎خواند
بعضي اوقات خاموشي هم چيز بدي نيست

امسال به ساعت‎هاي «كاسيو»(10) اطمينان كرديم
و نماز صبحمان قضا شد!
امسال متولي‎هاي مسجد و امامزاده
با هم مسابقه گذاشتند
و همه از رساله امام يك جور سؤال دادند
تلويزيون‎هاي رنگي
سشوار
هدف بالا بردن معلومات است
كودكان شش‎ماهه هم مي‎توانند شركت كنند
بشتابيد
تبليغات فلان مسجد
رنو و پيكان پخش مي‎كند
در عتيقه‎فروشي‎ها پيكان صفركيلومتر مي‎فروشند
در ميدان انقلاب
اتحاديه خريد و فروش كوپن
حوصله مردم را سر آورده است
دلالان كامپيوتر و روغن‎چراغ
دلالان شير مرغ و جان آدمي‎زاد
با ارز غيرآزاد، تجارت مي‎كنند
شركت‎هاي ثبت‎نشده
سياست‎بازان لرد مستضعف
جيب‎برهاي باجواز
جيب‎برهاي بي‎جواز
غول‎هاي پوشيده در لباس مذهب
مقاطعه‎كاران خيابان زعفرانيه
شركت صادرات زعفران
شركت صادرات فرش . . .
خجالت هم چيز نايابي است
حتماً بايد مسئله جنگ بماند براي بعد از جنگ
سياست‎بازان باز سرگيجه گرفته‎اند
باند ارتشا
باند زنا
باند مهدي هاشمي(11) هزارپا
اصلاً گور پدر مال دنيا
رياضت‎كش به ويلايي بسازد!

باري ما هرچه مي‎كشيم
از دست مرغ و بنز و ويلاست
ما هرچه مي‎كشيم از اينهاست
اصلاً با اين طرح چطوريد؟
جان‎دادن از ما
طرح اقتصادي از شما!

من فكر مي‎كنم شاعري زخم‎زبان مي‎خواهد
نه مباني نه بيان مي‎خواهد
شاعر يعني موي‎دماغ سياست‎بازان
شاعري كه با خيال راحت مي‎خوابد
اصلاً شاعر نيست

بيا به آفتابي نهج البلاغه برگرديم
چرا نهج البلاغه را جدي نمي‎گيريم؟
مولا ويلا نداشت
معاويه كاخ سبز داشت
پيامبر به شكمش سنگ مي‎بست
البته به شما توهين نشود

بعضي براي جنگ شعار مي‎دهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه مي‎روند

پيش از آنكه بر من حدّ تهمت جاري كنيد
من بر خويشتن حد وجدان جاري كرده‎ام
من دو شاهد عادل دارم: قرآن و نهج البلاغه
من چاپلوس نيستم
تملق نمي‎گويم
اما قدر امام را مي‎دانم
بياييد قدر مردم را بدانيم
بياييد مثل مولا با مردم همدردي كنيم
بياييد امام را اذيت نكنيم
بياييد امام را نصيحت نكنيم

اردوگاه‎هاي فلسطيني را نگاه كن
ابوالفضل با مشك تشنه برمي‎گردد
صداي گريه رقيه را مي‎شنوي؟

«گورباچف»(12) و «ريگان»(13) هم كانديد صلح نوبل شده‎اند
قرآن «فهد»(14) زيباتر از قرآن «قابوس»(15) چاپ مي‎شود
«عرفات»(16) شلوار اسرائيلي مي‎پوشد

راستي ياد شهيدان بيت المقدس به خير!
«جهان‎آرا»(17) كه بود؟
«حاج همّت»(18) كه بود؟
«حاج عباس»(19) از دنيا يك قرآن جيبي داشت
شهيد خرازي(20)
شهيد نوري(21)
سرداران بي‎دست
شهيدان گمنام
بي‎يادنامه
بي‎سنگ‎قبر
«عاصمي»(22) پودر شد
يوسف(23) نوشته بود:
"خدايا، يوسف هم شهيد شد،
او را بيامرز! ".
اسماعيل(24) وصيت كرد روي قبرش بنويسند:
"پر كاهي تقديم به آستان الهي. "
امسال هيچ شاعري با «حلق اسماعيل»(25) همصدا نشد.
راستي شماره قطعه شهدا چند بود؟!

اين روزها مردم را با هوشيار و بيدار خواب مي‎كنند!
خنده و چشم‎بندي
شوهاي تالار وحدت
هنرمندان فخرفروش

خدا كند «روايت فتح»(26) را فراموش نكنيم

امسال در جلوي «امجديه»(27) كوررنگي بيداد مي‎كرد
امسال همه چيز را
يا آبي ديديم يا قرمز
امسال هم انصاف‎هاي ما حسابي چُرت زد
امسال وجدان‎هاي ما آنفلوآنزا گرفت
امسال تاكسي‎ها به پاهاي قطع‎شده
با دنده چهار احترام گذاشتند

چرا بايد از زير روسري‎هاي «ژرژت»(28)
رشته‎هاي جهنم شعله بكشد
مگر اينجا الجزاير است؟
امسال در خيابان ولي عصر(عج)
هيچ‎كس مثل خود «آقا» غريب نبود!

يك‎روز يك كراواتي سرمايه‎دار
با بنز قهوه‎اي‎اش از جلوي پايم ويراژ داد
و به عباي وصله‎دارم وصله‎هاي عوضي چسباند
ديشب جلوي مهمانم، تخم‎مرغ آب‎پز گذاشتم
ديشب مادرم با چايي و كشمش سر كرد
او قلبش براي انقلاب مي‎تپد
اما وسعش نمي‏رسد يك نوار قلب بگيرد
و من مي‏دانم كه نوار قلب هم
همه منحني‎هاي دردش را نشان نمي‎دهد

مادرم دفترچه خدمات درماني ندارد
و هميشه ابوالفضل به دادش مي‎رسد
او براي شهيدان اشك مي‎ريزد
حلوا مي‎پزد
و به ما ياد مي‎دهد كه چگونه شب‎هاي جمعه
با چهار قاشق حلواي نذري سير شويم
او قبر شهيدان را با دست مي‎شويد
وقتي باد، چادر وصله‎دارش را تكان مي‎دهد
بوي فقر و غربت
تمام پرچم‎هاي سبز و سرخ را به بوسه مي‎گيرد

او يك شب خواب خيمه‎هاي امام حسين(ع) را ديد
خواب زينب را
خواب رقيه را
و فردايش مرا به آقا سپرد و روانه كرد
يك بار هم در خواب
آينده سبز برادرم را ديد
و فردا وقتي خوابش را تعريف مي‎كرد
«مارش حمله»(29) مي‎زدند

او نمي‎داند «كاديلاك»(30) چه جانوري است
و داخل هواپيما چه شكلي است
اما خوب مي‎داند
كه شمشير امام حسين(ع) از طلا نبوده است
و امام زمان در «جزيره خضرا» نيست
او قلبش براي انقلاب مي‏تپد
و هرشب دعا مي‏كند كه پيروزي با امام باشد
و آقا بيايد . . . !




*زمستان 66- علي‎رضا قزوه

اللّهمّ عجّل لوليّك الفرج!
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

 

 

 

اینها ماسونی نیستند،آنها هم ماسون نیستند!
امروز که سرگرم خواندن مطالب وبلاگ یکی از دوستان بودم ، یک مطلب در مورد نماد های ماسونی در ایران دیدم . در کمال تعجب برای شاید دهمین بار به مطالبی برخورد کردم که کوچکترین ارتباطی با فراماسونری و نمادهای مربوطه نداشت . اشتباه نکنید ! موسسه قوامین در آمریکا شعبه تاسیس نکرده است . . . در واقع این ساختمان مرکزی "ملون بانک" آمریکاست . این دو برج به نوعی نماد فیلادلفیا محسوب میشوند . فقط کافیست اسم این شهر را در موتورهای جستجو سرچ کنید تا به تصاویری از این دوبرج که تبدیل به الگوی معماران ما شده برسید .
در این مطلب چند تصویر از آرم چند شرکت بیمه و چند شبکه تلویزیونی به عنوان نماد ماسونی وجود داشت ، که نمونه ی مشابه آنها را میتوان در خیلی جاهای دیگر هم پیدا کرد .
اما این نمادها کدامها بودند و چرا ماسونی نیستند؟
آرمی که بیشتر از بقیه در این دست مطالب دیدم ، آرم شبکه یک سیماست . جالب اینجاست که خیلی از دوستان با ار سال همین تصویر برای من و یا از طریق قسمت نظرات وبلاگ ازمن خواهش میکنند که آن را نادیده نگیرم :
:

من بعد از دیدن این مطلب در وبلاگ دوستم ، به قسمت نظرات رفتم تا از ایشان خواهش کنم مطلب را حذف یا اصلاح کنند . تعداد زیاد نظرات توجه مرا جلب کرد . بیشتر نظرات دعای خیر بودند و تشکر!
اما وجود یک نظر از بقیه جالب تر بود .آنهم نظر آقای خادم الامام (نویسنده مقاله ی فراماسونری دجال آخرالزمان و مدیر وبسایت وعده صادق) بود :

ایشان در این نظر دلیل ماسونی نبودن آرم شبکه های تلویزیونی را به روشنی بیان کردند . به خاطر کامل بودن نظر ایشان ، من هیچ اظهار نظری در مورد آرم شبکه های تلویزیونی نمیکنم .
اما در قسمت دیگه ای از مطلب این دوست به آرم چند موسسه مالی و بانک هم اشاره شده بود .
در ادامه همان مطلب نوشته بود " بسیاری از شرکت ها مخصوصا موسسات اعتباری و مالی که بعد از انقلاب به وجود آمده اند دارای نماد های شک برانگیز هستند"
در انتهای مطلب هم از بینندگان این سوال رو پرسیده شده بود :
" عزیزان نظر شما در مورد این شباهت ها چیست آیا اتفاقی میباشد یا با نماد چشم جهان بین ارتباطی دارد؟"
.
اما آرمهایی که این آقا از آنها صحبت کرده کدامها بودند؟



نویسنده دایره مرکزی احاطه شده توسط چند قسمت دیگر در وسط این آرمها را نماد چشم معرفی کردند و همین مورد را دلیلی بر ماسونی بودن دانسته . البته درست هم گفتند ، اگر این آرمها نشانگر چشم باشند میتوان به ماسونی بودنشان شک کرد!
چون کار بانکها و موسسات مالی هیچ ارتباطی با چشم ندارد (البته بازهم از شک تا یقین راه زیادیست) . اما مشکل اینجاست که دایره ی وسط اینگونه آرمها چشم نیستند ، بلکه نماد پول (سکه) هستند و قسمتهای اطراف سکه نماد حفاظت ازاین پول (دست) هستند . . .
من این موارد را از یک کارشناس گرافیک پرسیدم و این جوابها را گرفتم .
اما دو سه آرم دیگر هستند که لازم میدانم از آنها یادی کنم :
آرم شرکتهای بیمه!

 

 

 

 

 

در مورد آرم بیمه البرز (و بیمه سینا) که خیلی ها در آن چشم میبینند (!) همان مطلب دست و سکه صادق است . یعنی وقتی شما دارایی خود را بیمه میکنید ، درواقع ازآنها محافظ میکنید و آنها را تحت حفاظت قرار داده اید . ضمن این که کلمه "البرز" در این آرم به وضوح مشهود است .
در مورد بیمه ایران هم که نه تنها ایمیلهای زیادی داشتم ، بلکه در وبلاگهای بسیاری هم به آن برخودم . . .
من از شما میپرسم : کوه نماد چیست؟
حتماْ شنیده اید میگویند فلانی مثل کوه استوار است ؟
کوه همواره نماد استواری و امنیت بوده . ما چرا اموال خود را بیمه میکنیم؟ چون احساس امنیت خاطر پیدا کنیم .
اما یکی از دوستان در ایمیلی به من گفته بود " در آرم بیمه ی ایران کوه که به شکل مثلث است به بهانه ی برفی بودن راسی جدا دارد . قسمت بالایی آن به رنگ آبی که رنگ مورد علاقه ی ماسونهاست ترسیم شده ضمن این که 9 قسمت دارد و 9 عد مقدس ماسونهاست . . . "
من در ابتدا فکر کردم نویسنده این ایمیل قصد شوخی دارند .
بخاطر همین هم به ایمیلشان جواب ندادم ، ولی بعد از این که این مطلب را در چند وبلاگ دیدم فهمیدم که قضیه جدیست!
در پاسخ ایشان باید بگویم ، اسم این شرکت بیمه "ایران" است . از نمادهای ایران هم همواره میتوان از قله ی دماوند که یکی از مخروطی ترین کوهای ایران (والبته دنیا) است نام برد و به دلایلی که گفتم به کاربردن کوه در آرم شرکتهای بیمه امری عادیست . برفی بودن قله کوه هم که فکر نمیکنم چیز غیر عادی ای باشد! چون حتی اورست هم که تمام مدت سال کاملاْ پوشیده از برف است در بسیاری از موارد فقط با قله ی برفی ترسیم میشود ، چه رسد به این دماوند که واقعآ بیشتر وقتها به همین شکل بوده .
در مورد رنگ آبی هم باید گفت که آسمان رو طبیعتاْ باید آبی رنگ کرد . به فرض هم که رنگ آبی یا مثلاً قرمز رنگ مقدس ماسونها باشد ، به نظر من تاکید روی رنگها به دلیل گستردگی کمی که رنگهای اصلی دارند (هفت رنگ) نسبت به اعداد ، کارییست اشتباه . . .
اما عدد 9 در این آرم!
من به شخصه مطلب قابل استنادی در مورد رابطه با تقدس عدد 9 در فراماسونری نخواندم .
ضمن این که هر دین و آیینی تعدادی عدد مقدس در خود دارد . طبیعی ست که برخی از این اعداد از اهمیت کمتری برخودار باشند و برخی دیگر هم در بین چند آیین مشترک باشند . در فراماسونری دوعدد 13 و 33 از بالاترین اهمیت برخوردار هستند ، ضمن این که این دو عدد یا در آیینی وجود ندارند (حضوری کمرنگ دارن) یا این که در دیگر آیینها نحس هستن . مثلاً همین عدد 13 عدد نحص مسیحیان و عدد مقدس یهودیان (صهیونیستها) است . در مورد ارتباط صهیونیزم و فراماسونری هم که خودتان آگاه ترید . . .
پس بهتر این است که تاکید دوستان روی اعداد 33 و 13 متمرکز باشد . چون تجربه نشان داده که این دو عدد مقدس ترین پرکاربردترین اعداد هستند .
مورد دیگری که خیلی زیاد به آن برخوردم جایزه ایست که بانک تجارت از موسسه یورو مانی دریافت کرده .
(تصویر زیر در سایت رسمی بانک تجارت موجود است)

در این مورد خاص باید بگویم طرح این جایزه ماسونیست . همانطور که میدانید شکل نمادی که برای این جایزه طراحی شده به شکل ابلیسک (ستونی با سطح مقطع مربعی و راس هرمی شکل) ست .
ابلیسک هم یکی از نمادهای بسیار مقدس و مورد علاقه ی ماسونهاست .
برای نمونه این ابلیسک به سفارش یک لژ ماسونی طراحی شده :

اما آیا این دلیلی برنفوذ ماسونها در بانک تجارت است؟
من میگویم نه!
درست است که جایزه ای که این بانک گرفته ظاهراً ماسونیست ، اما من با جستجویی که در اینتر نت داشتم متوجه شدم که هرسال شکل نماد این جایزه تغییر میکند و در آن سال خاص که قرار بوده به بانک تجارت برسد بشکل ابلیسک طراحی شده . اصلاً از نظر من نظر دادن در مورد ماسونی بودن یک موسسه و یا نهاد آنهم از روی طرح جایزه ای که گرفته و یا شکل آرم آن و یا حتی شکل ساختمانش کاری بیهوده است .
اگه قبلاً به وبلاگ من سرزده باشید حتماً مطالب قبلی من در مورد ماسونی بودن معماری برخی ساختمانها و آرمهای ایرانی رو خوانداید . اما آیا من هرگز گفتم فلان شرکت یا فلان سازمان تحت نفوذ ماسونهاست؟
حتی در جایی هم گفتم که این موارد احتمالاً شیطنت گرافیستها و معماران ماست . البته اگر بخواهیم خیلی بدبینانه نگاه کنیم میبینیم که از روی نا آگاهی و تقلید از طرحی خارجی این اعمال صورت گرفته .
اما چرا مورد دوم از مورد اول بدبینانه تر است ؟
زیرا شیطنت آمیز بودن این کارها نشانگر علم طراح به این مسائل است ، اما مورد دوم از روی نا آگاهیست . . .
برای مثال همین برج شاهنامه واقع در میدان فردوسی که "خبرگذاری فارس" هم در مورد ماسونی بودنش گزارشی نوشته بود و یا برج قوامین که در موردش حرف و حدیث زیاد است . خود من هم از این دو مورد قبلاً در مطالبم یاد کردم .
.
برج شاهنامه (عکس:خبرگذاری فارس) :

.
برج قوامین :

این بنا ها به دلایلی که در مطالب قبلی ام ذکر کردم کاملاً ماسونی هستند . اما این دلیل قطعی بر نفوذ ماسونها در ساخت این بناها نیست .
بلکه دلیل ماسونی بودن این بناها تقلید کورکورانه ی سازندگان آنهاست . طراحان این دو برج در طراحی این دو برج از خود ذره ای استعداد و نوآوری نشان نداده اند و فقط و فقط تقلید کرده اند . . .
اما تقلید از چه چیزی؟
تقلید از معماری ضد دین غرب . و این یعنی خیانت . . .
حتی اگر این تقلید به سفارش کارفرما بوده باشد .
من در جستجوهایی که در مورد ساختمانهای ماسونی داشتم به یک مورد جالب برخود کردم که دیدنش خالی از لطف نیست . تصاویر این موارد در زیر رو میبینید . این تصاویر مربوط میشود به شعب مرکزی دو بانک در فیلادلفیای آمریکا :

اشتباه نکنید ! موسسه قوامین در آمریکا شعبه تاسیس نکرده است . . .
در واقع این ساختمان مرکزی "ملون بانک" آمریکاست . این دو برج به نوعی نماد فیلادلفیا محسوب میشوند . فقط کافیست اسم این شهر را در موتورهای جستجو سرچ کنید تا به تصاویری از این دوبرج که تبدیل به الگوی معماران ما شده برسید .
من قبل از پیدا کردن این عکسها هم در تقلیدی بودن این طرحها شک نداشتم ، اما به یاری خدا توانستم مدرک هم پیدا کنم .
یکی از بینندگان چند روز پیش در پیامی به من گفت "شما مثلث یابی میکنید" در پاسخ به این دوستم باید بگویم که من در ماسونی بودن مواردی که تا الآن معرفی کردم ذره ای شک ندارم . من از آن دست بلاگرهایی نیستم که با هدف جذب بازدید کننده کیفیت کار را فدای کمیت کنم و هر مطلب و عکسی را که به دستم میرسد در وبلاگم قراردهم .
من بارها گفتم : عزیزان ، من بدنبال برچسب زدن به هیچ سازمان ، گروه یا شخصی نیستم . من فقط و فقط در راه آگاهی رسانی قدم برمیدارم . من میخواهم بگویم :
آقایان معمار! اصالت رو در معماری از یاد نبرید ! اگر تقلید میکنید حداقل با آگاهی . . .
آقایان گرافیست ! شما هم . . .
آقایان هموطن ! شما هم . . .
البته این بیننده به یک نکته ی بسیار کلیدی هم اشاره کردند ، و آن هم بهایی بودن بزرگترین معماران معاصر ایرانی که قطعاً نمی توان ازشان انتظار الگوپذیری از معماری اسلامی را داشت .
برخی از وبسایتها از برخی از اشخاص به عنوان فراماسون نام میبرند ، که به نظر من بسیار کار اشتباهیست .
من با نام بردن مشکلی ندارم ، بلکه با برچسب ماسون زدن مخالفم . چون اشخاص متهم به ماسون بودن به راحتی میتوانند این اتهام را تکذیب کنند ، اما اگر آقای X را وابسته به ماسونها و کارهای او را در راه یاری رساندن به ماسونها بدانیم ، کار تکذیب برای شخص سخت میشود و حرف باورپذیر تر است .

امامن تا به حال از هیچ شخص و سازمان یا گروهی به عنوان فراماسونر یاد نکردم . حتی برخی موارد روشن را هم با کمال خوشبینی از روی نا آگاهی دانسته ام .
نمیدانم تا به حال تصویر ماسونی صفحه 67 یکی از کتابهای درسی مقطع راهنمایی ر دیده اید یا نه :

این تصویر نه تنها به وضوح مثلث جهانبین را نشان میدهد ، بلکه دارای چند مورد ماسونی دیگر هم هست . از جمله سطح شطرنجی زیر پای دو شخص .
این تصویر جرج واشنگتون ماسون درجه 33 و موسس ایالات متحده و در واقع پرقدرترین ماسون شناخته شده ی دنیاست . (به سطح شطرنجی زیر پای او توجه کنید) :

سطح شطرنجی ، جز جدانشدنی لژ های ماسونیست .

با وجود این که شکی در ماسونی بودن این تصویر نیست ، اما بازهم من چاپ آنرا در یکی از کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران از روی نا آگاهی میدانم و نه توطئه ای ماسونی . *
برگرفته از وبلاگ ماسون یاب
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

تقلید ناآگاهانه ی طراحان ایرانی از نمادهای ماسونی!
خواندن این مطلب (مطلب موجود در ادامه ی این پست) به کسانی که تا به حال مطالعه ای درمورد فراماسونری و نمادهای مورد اسفاده ی آن نداشته اند توصیه نمیشود . اطلاعات خلاصه مربوط به این موضوع در مطلب "فراماسونری دریک نگاه" موجود میباشد .
.
اما مطلب امروز :
مطلب امروز همونطور که گفتم ، درباره ی تقلید از نمادهای ماسونیست در ایران . نماد ماسون ی ای که در این مطلب از یاد شده ، نماد معروف چشم جنهانبین (مثلث جهانبین ، مثلث نورافشان) است:
.

.

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: چهار شنبه 14 / 10 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

آدرس غلط و منحرف کردن اذهان

برخی منابع صهیونیستی با انتشار تصاویری از این کودک عجیب الخلقه از وی بعنوان اصلی ترین علامت آخر الزمان یاد میکنند.براساس اطلاعات منتشر کنندگان خبر مذکور با معرفی نوزاد مذکور بعنوان یک نوزادیهودی وی را با دجال که در کتب دینی ادیان بزرگ اسلام ،مسیحیت و یهود ازوی بعنوان فتنه گر آخرالزمان یاد شده ،مقایسه میکنند. این منابع با طرح این سوال که آیا این نوزاد که اکنون با مرگ دست و پنجه نرم میکند همان دجال فتنه گر است؟ ادامه میدهند: دجال پس از رشد و تکامل جسمی مدعی خدایی شده و فتنه گری در جهان را آغاز خواهد کرد . انتشار خبر مذکور بصورت گسترده ازسرزمینهای اشغالی آغاز و تاکنون بسیاری از کشورهای جهان را دربرگرفته است .


این درحالیست که خبرنگاران در پیگیریهای خود به سرنخ هایی برای استفاده ابزاری از این نوزاد ناقص الخلقه دست یافته است . این پیگیریها حاکیست نوزاد مذکور چندی پیش در چین و ازیک پدر و مادر اهل این کشوربطور ناقص متولد شد.
تولد این کودک منجر به بروز ترس درمیان این خانواده چینی میگرددتا اینکه با پیشنهاد قابل توجهی ازسوی یک صهیونیست مواجه میشوند. این یهودی با پیشنهاد کلانی اقدام به خرید نوزاد مذکور و انتقال وی به اسرائیل مینماید. کودکی که هم اکنون در برزخ مرگ و زندگی دست وپنجه نرم میکند !!!
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

شیطان پرستی ، سحر و خدایان مصر باستان
مایکل آکینو
Michael Aquino بنیانگذار معبد سِت (سازمان جدا شده از کلیسای شیطان ) است. همچنین او در ارتش آمریکا و سازمان سیا (CIA) مشغول فعالیت است .آکینو به خاطر اختلافاتش با آنتوان لاوی، در سال ۱۹۷۵ .م از او جدا شده و معبد سِت را تأسیس کرد
معبد ست ) Temple of Set): ست نام یکی از خدایان مصر باستان است و این معبد یکی از مخوف ترین، مشهورترین و مخفی ترین سازمان های شیطا ن پرستی است. معبد ست اولین در جهان را دارد. تعالیم » طریقت دست چپ « جامعه مخفی ای است که ادعای رهبری جهانی آن شامل فلسفه شیطان و تمرینات سحر است. معبد ست در سال ۱۹۷۵ توسط مایکل آکینو در سانفرانسیسکو بنیانگذاری شد. او و گروهی دیگر از کشیشان کلیسای شیطان به خاطر اختلافات فلسفی و مدیریتی و همچنین به خاطر فساد موجود در کلیسای شیطان، از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشکیل دادند.
تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست: بارزترین تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست مربوط به مفهوم شیطان است.

معتقدین به کلیسای شیطان ) C.O.S) ، که سیتنیست ) Satanist) نامیده می شوند، بر این باورند که شیطان موجودی نمادین است و وجود خارجی ندارد. آنها از شیطان برای نشان دادن توجهات خود و به استهزا گرفتن مسیحیت بهره می گیرند.

در حالی که پیروان معبد ست که ستیانس ) Setians) نامیده می شوند، معتقدند که شیطان واقعی » ست؛ پادشاه حقیقی تاریکی « می گویند. آنها او را » پادشاه تاریکی « وجود دارد و به آن می نامند. سیتن ) Satan) نامی است که از انجیل به عنوان پادشاه تاریکی گرفته شده ولی ست ( Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در مصر باستان است
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

  

قیامت بی حسین غوغا ندارد"شفاعت بیحسین معنا ندارد"حسینی باش كه در محشر نگویند"چرا پرونده ات امضاء ندارد


--------------------------------
اس ام اس ماه محرم


آبروی حسین به كهكشان می ارزد ، یك موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم كه بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا كه حسین بیش از آن می ارزد


--------------------------------


ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میكنم


--------------------------------


ای وجودت عشق را معنای حسین عالمی یك قطره تو دریا حسین فرا رسیدن ماه محرم را به تمامی مسلمانان جهان تسلیت می گم


--------------------------------
اس ام اس تاسوعا و عاشورا



پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی كشیدوگفت:كه ماه محرم است.گفتم: كه چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است


--------------------------------


السلام علیكم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیك یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)ماه محرم بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)


--------------------------------


اردوی محرم به دلم خیمه به پا كرد

دل را حرم و بارگه خون خدا كرد



--------------------------------
اس ام اس مخصوص محرم



محرم آمد و ماه عزا شد

مه جانبازی خون خدا شد

جوانمردان عالم را بگویید

دوباره شور عاشوار به پا شد


--------------------------------


حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد ...



ای به دل بسته ، قدری آهسته

کن مدارا با ، زینب خسته ...

یا حسین مظلوم ...


--------------------------------


یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن

تموم حاجتا رو همه از می گیرن

بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه

شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه

سینه زن حسینه ، یل ام البنینه ...


--------------------------------


دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین

تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین


--------------------------------
پیامک محرم


السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن


--------------------------------


کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

السلام علیک یا ابا عبدالله ...


--------------------------------
اس ام اس محرم


كربلا لبریز عطر یاس شد. . . .نوبت جانبازی عباس شد


--------------------------------


دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود

دلها همه آماده ی پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین

ایام عزا و غصه آغاز شود


--------------------------------


نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز

دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین

بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند


--------------------------------
شهادت امام حسین


دل را اگر از حسین بگیرم چه كنم

بی عشق حسین اگر بمیرم چه كنم

فردا كه كسی را به كسی كاری نیست

دامان حسین اگر نگیرم چه كنم


--------------------------------
sms mah moharam


گویند كه در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست . . . علم فاطمه دست قلم عباس است.


--------------------------------


پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است ؟

آهی کشید و گفت ماه محرم است...


--------------------------------


باز محرم رسید، ماه عزای حسین

سینه‌ی ما می‌شود، كرب و بلای حسین

كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه

تا كه بگیرم صفا، من ز صفای حسین


--------------------------------
اس ام اس ویژه محرم


فرشته‌ها از امشب صبوی غم می‌نوشن

دوباره اهل جنت پیرهن سیاه می‌پوشن


--------------------------------


با آب طلا نام حسین قاب کنید

با نام حسین یادی از آب کنید

خواهید مه سربلند و جاوید شوید

تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید

فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد


--------------------------------


باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست

آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست

محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است


--------------------------------
شعر های محرم


هر دم به گوش می رسد آوای زنگ قافله ، این قافله تا كربلا دیگر ندارد فاصله . حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسلیت باد . التماس دعا


--------------------------------



نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)

السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)ماه محرم بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)

اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد

دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
—————————–
محرم آمد و ماه عزا شد

مه جانبازی خون خدا شد

جوانمردان عالم را بگویید

دوباره شور عاشوار به پا شد
——————————–

حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد …

ای به دل بسته ، قدری آهسته

کن مدارا با ، زینب خسته …

یا حسین مظلوم …
——————————–
یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن

تموم حاجتا رو همه از می گیرن

بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه

شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه

سینه زن حسینه ، یل ام البنینه …
——————————–

دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین

تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین
——————————–

پیامک محرم

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 760x570.



کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

السلام علیک یا ابا عبدالله …
——————————–
کربلا لبریز عطر یاس شد. . . .نوبت جانبازی عباس شد

——————————–

دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود

دلها همه آماده ی پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین

ایام عزا و غصه آغاز شود

——————————–
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز

دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین

بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند

——————————–
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم

بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم

فردا که کسی را به کسی کاری نیست

دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
————————–

گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست . . . علم فاطمه دست قلم عباس است.

——————————–

پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است ؟

آهی کشید و گفت ماه محرم است…
——————————–

باز محرم رسید، ماه عزای حسین

سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین

کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه

تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین
——————————–
اس ام اس ویژه محرم

فرشته‌ها از امشب صبوی غم می‌نوشن

دوباره اهل جنت پیرهن سیاه می‌پوشن

—————————–
با آب طلا نام حسین قاب کنید

با نام حسین یادی از آب کنید

خواهید مه سربلند و جاوید شوید

تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید

فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
——————————–
باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست

آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست

محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است
——————————–
شعر های محرم

هر دم به گوش می رسد آوای زنگ قافله ، این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله . حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسلیت باد . التماس دعا
——————————–
نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)
——————————–
عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است
——————————–
عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 760x475.



خودم دیدم زبالای بلندی

که محبوب خدارا سر بریدند

خودم دیدم کبوتر های معصوم

همه،سرزیر پرها کرده بودند

خودم دیدم که صحرا لاله گون بود

خودم دیدم زمین دریای خون بود

خودم دیدم فضای آسمانها

پراز «انّاالیه راجعون» بود

خودم دیدم گلوی اصغرم را

خودم در بر کشیدم اکبرم را

خودم دیدم که زهرا گریه می کرد

خودم دیدم سرشگ مادرم را

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

مهدى موعود منتظر حسينى و از فرزندان امام حسين بن على(عليهما السلام) است نه حسنى و از فرزندان امام حسن بن على(عليهما السلام)

 

از جمله پيشگوئيهاى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در رابطه با مشخصات نسبى و ويژه گيهاى خانوادگى امام مهدى منتظر(عليه السلام)موضوع حسينى بودن او ست كه حضرتش با تعبيرات مختلف جدّ پدرى آن امام بزرگوار را ابوعبداللّه  ، حسين بن على بن ابى طالب معرفى و اعلام فرمود .

البته بشرحى كه بعداً ملاحظه مى شود حداقل يكصد و بيست و هشت نفر از اعلام حديثى و تاريخى اهل تسنن در مصادر حديثى و منابع تاريخى مربوطه اعتراف به ولادت حضرت مهدى در حدود نيمه دوم قرن سوم هجرى نموده و عموما به سلسله نسب پدرى آن بزرگوار كه از امام حسن عسكرى منتهى به امام حسين بن على بن ابيطالب مى شود تصريح كرده اند و ديگر جاى هيچگونه شكى نيست كه حضرت مهدى موعود منتظر حسينى است و چندان نيازى به طرح عنوان حسينى بودن آن بزرگوار نخواهد بود .

ولى جهت آگاهى خوانندگان به حقايق تاريخى وكشف وبرملاشدن دروغبافى وبى راهه روى مدعيان حسنى بودن مهدى منتظر ، لازم دانستيم توجه خوانندگان رابه اين مطلب جلب تاسيه روى شود هر كه در او غش باشد .

واينك اسامى تعدادى از ناقلين و معترفين به حسينى بودن حضرت مهدى عج:

1ــ علامه محقق اديب ابن قتيبه دينورى ( 276 ) در غريب الحديث نقل از امام امير مؤمنان على عليه السلام نموده كه  مهدى را مطرح نمود و فرمود: « انّه من ولد الحسين عليه السلام ،همانا كه مهدى از فرزندان حسين باشد . . . ، و ذكر حليته فقال: رجل اجل الجبين . . . »

] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 ص 281 و 19/130 [

2ــ حافظ ابوالحسن على بن عمر دارقطنى شافعى ( متوفاى 385 ) ــ  به نقل البيان گنجى شافعى آخر باب نهم و قندوزى در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهارــ در « الجرح و التعديل » ذيل روايت مفصلى از ابوسعيد خدرى ( كه بيانگر بيمارشدن پيامبر اكرم و رفتن فاطمه به عيادت و ديدار آن بزرگوار و ايراد و اعلام آن حضرت باروى سخن به فاطمه ، شش امتيازى را كه خداوند بدان خاندان عنايت فرموده مى باشد ) آورده است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله)فرمود: از جمله امتيازات ششگانه اينكه: مهدى اين امت كه عيسى پشت سرش نماز ميخواند از ما خاندان باشد ،

سپس دست بر شانه حسين ــ كه حاضر در مجلس بود زد و فرمود: « مِن هذا مهدىُّ الامّة »

از اين ( حسين ) باشد مهدى ( منتظر اين ) امت .

نيز قندوزى در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهار صفحه 590 اين فراز از حديث را آورده است .

3ــ حافظ ابونعيم اصفهانى ( 430هـ ) در كتاب « اربعون حديثاً فى المهدى » به عنوان حديث ششم با ذكرسند نقل از حذيفه رض نموده كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)باايراد خطبه و خبردادن از رخدادهاى جهان فرمود:

« لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد ، لطول اللّه عزوجل ذلك اليوم ، حتى يبعث رجلا من ولدى اسمه اسمى.

فقام سلمان رض فقال: يا رسول اللّه ، من اىّ ولدك هو؟

قال: من ولدى هذا و ضرب بيده على الحسين عليه السلام » ([1] [1] )

توضيحا اين روايت را ديگر نامبردگان ذيل بهمين مضمون و با كمى اختلاف در تعبيرات نقل كرده اند كه بخاطر محدوديت مقاله از ذكر متون مربوطه تا فرصت بعدى معذرت مى خواهيم

4ــ اخطب خطباء خوارزم موفق بن احمد مكى خوارزمى ( 586 ) در مقتل الحسين اوائل فصل هفتم ص 146 .

5ــ شيخ الاسلام ابوالعلاء حسن بن احمد بن حسن عطار همدانى ــ صاحب « اربعون حديثا فى المهدى » ــ ( 569 هـ ) بشرح مندرج در « فرائد السمطين » و به نقل « مناقب كاشى ــ مخطوط و موجود در كتابخانه آيت اللّه مرعشى در قمــ » .

6ــ ابن ابى الحديد ( 656 ) در شرح نهج البلاغه ج 1 ص 281 ــ 282 وج 19 ص130 بااشاره به نقل ابن قتيبه در« غريب الحديث » از على(عليه السلام) .

7ــ محمد بن يوسف گنجى شافعى ( مقتول سنه 658 ) در « البيان فى اخبار صاحب الزمان » ص 90 چاپ نجف باب نهم به نقل از « الجرح و التعديل » دارقطنى ،

8ــ يوسف بن يحيى مقدسى شافعى سلمى ( 685 ) در « عقد الدرر فى اخبار المنتظر » چاپ 1399 مكتبه عالم الفكر مصر ،

باب اول ص 24 بنقل از « صفة المهدى » ابونعيم از حذيفه

 آخر باب 2 ص 32 بنقل از مصدر فوق

باب 4 فصل 2 ص 89 بنقل از جابربن يزيد جعفى از ابوجعفر ( امام باقر ع ) و ص 95 بنقل از امام اميرالمؤمنين عليه السلام ،

باب ششم تحت عنوان: فى تصريح النبى بانّ المهدى من ولد الحسين بنقل از دارقطنى صاحب « الجرح و التعديل »

اواسط باب 4 ص 127 بنقل از فتن نعيم بن حماد از عبداللّه بن عمرو

باب نهم فصل سوم ص 223 از « صفة المهدى » حافظ ابونعيم و حافظ ابوعبدالله نعيم بن حمّادو« معجم »حافظ ابوالقاسم طبرانى ازعبداللّه بن عمرو

9ــ محب الدين طبرى ( 694 ) در « ذخائر العقبى » ص 136ــ137 ،

10ــ شيخ ابراهيم بن محمد بن مؤيد بن عبداللّه جوينى خراسانى ( 730 ) در « فرائد السمطين ــ فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الائمة من ذريتهمــ » ج 2 ص 325ــ326 شماره 575 با ذكر سند منتهى به حافظ ابوالعلا حسن عطار همدانى .

11ــ حافظ شمى الدين ذهبى ( 748 ) در ميزان الاعتدال ج 2 ص 382 ذيل نام عباس بن بكار ضبى

12ــ سيدعلى شهاب همدانى ( 786 ) در « مودة القربى و اهل العباء » مندرج در « ينابيع الموده قندوزى ص 308 چاپ نجف » مودّه دهم ضمن چند روايت مختلف و هم مضمون .

13ــ محمد بن محمود حافظى معروف به خواجه پارسا ( 822 ) در « فصل الخطاب »مشروحاحضرت مهدى راازفرزندان امام حسن عسكرى دانسته واعلام نموده ] ينابيع الموده باب 65 ، ص 464 چ نجف [

14ــ ابن حجر عسقلانى ( 852 ) در « لسان الميزان » ج 3 ص 300 طبق متن فرائدالسمطين .

15ــ ابن صبّاغ مالكى ( 855 ) در « فصول المهمّه فى معرفة الأئمة » ص 277 بنقل از ابونعيم عين آنچه را كه از حذيفه آوده .

16ــ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى ( 1294 ) در« ينابيع المودة » اواخر باب 54 ص 197 چاپ نجف بنقل از مودة القربى همدانى .

اوايل باب 77 ص 534 بنقل از على ( ع ) از پيامبر ( ص ) و از سليم بن قيس از سلمان حديثى را كه با روى سخن به حسين فرمود: « . . .انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم المهدى » بنقل از حموينى و خوارزمى ، و بنقل از ابن عباس با تعبير « و تسعة من ولد الحسين مطهرون » از حموينى

اواسط باب 94 ص 588 بنقل از اربعين حافظ ابونعيم از حذيفه در پاسخ سئوال سلمان از پيامبر اكرم پيرامون نام فرزندش ــ كه مهدى از اولاد او باشد ــ.

و ص 589 بنقل از ابن خشاب از امام على بن موسى الرضا و تصريح آنحضرت باينكه مهدى فرزند عسكرى است .

و نيز ص 589 با ذكر سند بنقل از امام موسى كاظم و تصريح باينكه امام صادق فرمود: « مهدى از فرزندان من باشد ».

و ص 590 متن آنچه را از « الجرح و التعديل » دارقطنى آورديم .

نيز ص 590 بنقل از مناقب خوارزمى([2] [2] ) از سلمان فارسى.

روايتى راكه سلمان وارد بر پيغمبر شد و ديد حضرتش حسين بن على را برروى زانو نشانده و او را مى بوسيد وخبر مى دهد از اينكه حضرت قائم نهمين فرزند حسين باشد

17ــ شيخ عبدالهادى ابيارى ( 1305 ) در « العرائس الواضحه » ص 208

18ــ سيد مؤمن بن حسن شبلنجى ( 1308 ) در « نورالابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار » چاپ بولاق مصر.

مهدى فقيه ايمانى

 



 

 

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

مهدى (عليه السلام) از فرزندان فاطمه(عليها السلام) دختر پيامبر(صلى الله عليه وآله) است.

 

از جمله پيشگوئيهاى صريح پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پيرامون امام مهدى منتظر در رابطه با مشخصات نسبى و ويژگيهاى فاميلى آن حضرت ، موضوع بودن آن موعود جهانى است از فرزندان فاطمه ، كه در حدود هفتاد نفر از مراجع حديثى و أعلام تاريخى اهل تسنن ، احاديث بيانگر اين امر و فرازهاى تاريخى مربوط بدان را نقل و ثبت كرده اند و محلّى براى شكّ و شبهه در اين باره باقى نگذارده اند; و عباراتى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اين باره ايراد فرموده ، بنقل ام سلمه بدين قرار است:

                   « المهدىّ حقّ و هو مِن ولد فاطمة »

                   « المهدىّ مِن ولد فاطمه »

                   « المهدىّ مِن عترتى مِن ولد فاطمة »

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

معترفين از علماى سنى به ولادت حضرت مهدى(عليه السلام) از نسل فاطمه زهرا(عليها السلام) و امام حسين بن على(عليهما السلام) در نيمه شعبان 255 هجرى

 

در اينجا توجه خوانندگان ارجمند را به يك موضوع مهم جلب مى نمائيم و آن اينكه:

اصل مسأله مهدويّت در اسلام مانند ـ مسأله امامت كه در پيشگفتار بدان اشاره كرديم ـ يك مسأله اتفاقى بين همه مذاهب عقيدتى و فقهى اسلام است.

چيزى كه در اين رابطه مورد اختلاف مى باشد موضوع ولادت حضرت مهدى است كه گروهى انگشت شمار از اهل تسنّن منكر ، و اكثريّت قريب به اتفاقْ موافق با شيعه ، و در منابع عقيدتى ، حديثى و تاريخى خود صريحاً بدان اعتراف كرده اند.

ناگفته پيداست كه معتقدان به ولادت آن حضرت نيز در انتساب آن بزرگوار به امام عسكرى ، و ديگر ويژگيها و شؤون حياتى او از قبيل غيبتو . . .  با شيعه هم عقيده اند.

با توجه به اينكه ما در اين كتاب در انطباق بخشى از فرازهاى سخنان امام در نهج البلاغه با مسأله مهدى منتظر ، متكى به اعتراف ابن ابى الحديد ، شارح نهج البلاغه ، شده ايم ، و نامبرده در موضوع ولادت آن حضرت با شيعه مخالف ، و آن را موكول به بعد نموده است ، ما در اين مقدمه به اسامى بيش از يكصد نفر از دانشمندان و مورخان اهل تسنن كه با شيعه همعقيده ، و به ولادت حضرت مهدى در نيمه دوم قرن سوم هجرى اعتراف كرده اند اشاره مى كنيم; و براى تفصيل بيشتر ، علاقمندان آشنا به زبان عربى را به كتاب « الامام المهدى عند اهل السنة »([1] [3] ) و مقدمه آن ارجاع مى دهيم.

1 ــ ابوبكر محمد بن هارون رويانى ( در گذشته 307 ) در « مسند » مخطوط موجود در كتابخانه ظاهريه شام كه بخش ويژه حضرت « مهدى » در جلد سوم « الامام المهدى عند اهل السنة » مندرج ، تا به يارى خدا چاپ و منتشر گردد.

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

به نام خدا

مدّعيان دروغين مهدويت وكسانيكه كه بدروغ نسبت مهدويت بدانها داده شده

 

همانطوريكه كمابيش بنظر خوانندگان رسيده و مصادر تاريخى و غيرتاريخى بيانگر شرح تفصيلى آنست كه از آغاز بنيانگذارى اسلام تاكنون پيوسته افرادى با فريب و آلت دست قراردادن گروههائى از عوام ، از روى دشمنى به روياروئى اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زندانى نمودن مسلمانان ، و ضديت با احكام اسلام و تكيه زدن بر كرسى رياست ، چند صباحى خودنمائى نموده و بالاخره به زباله دان تاريخ گسيل شده و مى شوند و نمونه آنها ــ كه خود آلت دست استعمارگران خارجى يهودى و مسيحى و عامل اجرائى اهداف شوم آنها بودند ــ رضا شاه پهلوى در ايران و كمال اتاترك در تركيه و جمال عبدالناصر در مصر و صدام تكريتى در عراق و ديگران در ديگر مناطق مسلمان نشين بوده و مى باشند .

افرادى هم به هواى رياست از طريق سوءاستفاده از احاديث مربوط به مهدى موعود و تحريف آنها و فريب دادن افراد ساده لوح زودباور را به دعواى مهدويت و مقام امامت برخاستند و بدون آنكه قيام انها نشانگر سرنخى از مقام امامت يا مقرون به كوچكترين علامت از علائم ظهور مهدى موعود باشد ، يا كمترين درجه از برقرارى قسط و عدل جهانى ( مورد وعده پيامبر بدست حضرت مهدى ) را ارائه دهند ــ بلكه مردم را دچار تفرقه و جدائى از اسلام كردند ــ چند روزى خود را به عنوان مهدى موعود منتظر جا اندازى و قلمداد نمودند ، اما بالاخره مشت خيانت آنها هم بازشد و ادعاى دروغين و بى محتوايشان كشف و آنها هم پس از چندى به زباله دان تاريخ رهسپار شدند .

همچنانكه عده اى هم با زمينه سازى مرحله به مرحله مقام امامت و عنوان مهدى منتظر نخست دعوى بابيت از ناحيه مهدى حقيقى مى كردند و همينكه افراد و گروههائى فريب خورده بدانها مى گرويدند ، دعواى مهدويت را مطرح و گسترش مى دادند .

افراد و گروههائى هم بر اثر برخورد به اخباريكه از ناحيه خبرگذاران صادق امين درباره مهدى موعود و اسلام بدانها رسيده بود و از نظر فراوانى بدان درجه براى آنان يقينى شده و دماغشان آماده براى پرورش اينگونه افكار گرديده بود ، كه بسا نسبت مهدويت را به كسى كه او خود چنين دعوائى نداشت و از اين دعوى بيزارى مى جست مى دادند .

اكنون براى روشن شدن مطلب نام بعضى از مدعيان دروغين مهدويت يا غير مدعيان مورد نسبت را بطور فهرست بنظر خوانندگان ميرسانيم و علاقمندان به آگاهى بر مشخصات تفصيلى هريك را به مصادر مربوطه ارجاع ميدهيم:

1ــ امام اميرالمؤمنين على(عليه السلام) كه فرقه سبائيّه ، پيروان عبداللّه بن سبا ( كه بموجب اثر تأليفى علامه محقق عسكرى اصل وجودش ساختگى و بدور از حقيقت و واقعيت بوده ) حضرتش را مهدى خواندند و پنداشتند كشته نشده و تا آخر الزمان باقى است و خروج ميكند([1] [1] ).

2ــ محمد بن حنفيه ، كه فرقه كيسانيه پنداشتند وى بعد از حسين بن على امام و همان مهدى موعود است و در كوه رضوى بسر ميبرد و از آنجا ظهور و قيام نمايد([2] [2] ) ، بدون آنكه او چنين ادعائى كرده باشد .

3ــ محمد بن عبداللّه محض بن حسن بن حسن بن على ، معروف به نفس زكيه كه پاره اى از جاروديّه وى را مهدى دانسته و در سنه 145هـ از مدينه به مهدويت برخواست و بدسيسه منصور دوانيقى كشته شد([3] [3] ) .

4ــ ابوجعفر محمد بن عبداللّه فرزند منصور دوانيقى كه خود منصور هم از روى رقابت با نفس زكيه مردم را دعوت به مهدويت او مى كرد([4] [4] ) .

5ــ عمر بن عبدالعزيز يكى از خلفاى اموى كه سعيد بن مسيب قائل به مهدويت او شد([5] [5] ) .

6ــ ابومسلم خراسانى كه پاره اى از فرقه « خرّميه » پيروان اتابك خرّمى پنداشتند او همان كسى باشد كه بايد زمين را پر از عدل و داد كند و كشته شدنش را بدست منصور دوانيقى تكذيب نمودند و بانتظار ظهورش بسر مى بردند([6] [6] ).

7ــ امام جعفر بن محمد الصادق ( امام ششم شيعيان ) كه ناووسيه معتقد به مهدويت آن حضرت شدند([7] [7] ) ، اما اصل مقام امامت حضرتش را بدست فراموشى سپردند .

8ــ محمد بن قاسم بن عمر بن على بن الحسين كه جاروديه زيديه به مهدويت او گرايش جستند و در ايام معتصم در طالقان قيام نمود و كشته شد و آنها پنداشتند كشته نشده و بعد از اين ظهور خواهد كرد([8] [8] ).

9ــ امام موسى بن جعفر ( امام هفتم شيعيان ) كه فرقه واقفيه قائل به مهدويت آن حضرت شدند([9] [9] ) .

10ــ محمد بن على عسكرى ، برادر امام حسن عسكرى ، كه طايفه محمديه بعد از وفات آن حضرت قائل به امامت و مهدويت وى گرديدند([10] [10] ).

11ــ امام حسن عسكرى ( امام يازدهم شيعيان ) كه گروهى اعتقاد به مهدويت حضرتش پيدا كردند([11] [11] ) .

12ــ جعفر بن على برادر ديگر امام حسن عسكرى كه عده اى قائل به امامت و مهدويت او گرديدند و خود نيز مدعى مهدويت بود([12] [12] ) .

13ــ عبداللّه بن معاويه بن عبداللّه جعفر بن ابى طالب كه عده اى از مردم وى را مهدى دانسته و گفتند وى زنده است و در كوههاى اصفهان بسر مى برد و البته ظاهر خواهد شد ، و او همان كسى بود كه در ايام حكومت مروان بن محمد در فارس قيام كرد و ابومسلم پس از مدتى كه او را زندانى كرده بود بكشت([13] [13] ).

14ــ يحيى بن عمر از اعقاب زيد بن على كه در ايام مستعين باللّه خليفه عباسى سنه 259 در كوفه قيام كرد ، پس او را كشتند و سرش را از تن جدا نمودند و بعض جاروديه قائل به مهدى منتظر بودن او بودند([14] [14] ).

15ــ موسى بن طلحة بن عبداللّه كه در زمان مختاربن ابى عبيده در بصره قيام كرد و عده اى بعنوان مهدويت بدو گرويدند([15] [15] ) .

16ــ عبداللّه مهدى بود كه بنوشته قرمانى: خود را فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى الرضا ــ يعنى فرزند امام حسن عسكرى امام يازدهم شيعيانــ معرفى كرد .

و بنوشته فخرى بعنوان ابومحمد عبيداللّه بن احمد بن اسماعيل از اعقاب امام جعفر معرفى نمود .

و بنوشته ديگران رشته نسبش غير از دو رشته مذكور است و بطور خلاصه در اصل ارتباطش با سادات و بر فرض ثبوتش در چگونگى آن اختلاف شديد است .

وى در سنه 297 هـ بعنوان مهدويت از افريقا بپا خواست و دولت فاطميين را تشكيل داد كه پس از گذشتن 270 سال منقرض گرديد .

هم او بود كه شهر مهديه را در يكى از سواحل تونس برقرار كرد و هم اكنون پرچم فرانسه برفراز آن در اهتزاز است([16] [16] ) .

17ــ محمد بن عبداللّه بن تومرت علوى حسنى معروف به مهدى هرغى از قبيله مصامده كه در جبال اطلس مراكش سكونت داشتند ، در سال 497 به مهدويت برخاست و تشكيل سلسله « الموحدين » را داد و بر اسپانيا استيلا و تسلط يافت([17] [17] ).

18ــ الناصر لدين اللّه كه از جمله خلفاى عباسى و متولد حدود سنه 550 هـ بود ، سبط ابن تعاويذى وى را بعنوان مهدى منتظر بودن بدين دوشعر ستوده:

انت الامام المهدى ليس لنا***امام حق سواك ينتظر

تبدو لابصارنا خلاقاً لان***يزعم ان الامام منتظر([18] [18] )

19ــ مردى به نام عباس فاطمى در پايان قرن هفتم بين 690 و 700 در ميان غمازه خروج كرد و مدعى شد فاطمى منتظر است و جمعيت انبوهى از غمازه براو گرد آمدند و در پايان امر كشته شد([19] [19] ) .

20ــ شخصى كه معروف به تويزرى منسوب به تويزر از نحله صوفيه بود از رباط ماسه خروج كرد و مدعى مهدى فاطمى بودن شد و بسيارى از اهل سوس و غيره بدو گرويدند و كارش آنچنان بالا گرفت كه سران مصامده ترسيدند و او را كشتند .

اين قضيه در آغاز قرن هشتم ـ در عصر سلطان يوسف بن يعقوب ــ بوقوع پيوست([20] [20] ) .

 21ــ اسحاق سبتى زوى بود كه در دوران سلطنت سلطان محمد چهارم از سلاطين عثمانى بسال 986 هـ به امر مهدويت قيام كرد و اصولا ترك و از اهالى ازمير بود([21] [21] ).

22ــ شخصى بود كه در سنه 1219هـ در مصر قيام به مهدويت نمود و اصولا زاده طرابلس بود و طولى نكشيد با لشكرى كه از فرانسه آمده بود بجنگيد و با عده اى از هواخواهان خود كشته شد([22] [22] ).

23ــ محمد احمد بود كه در سال 1260 هـ در سودان قيام نمود و از قبيله دناقله در جزيره « نبت » مقابل « دنقلا » و بگفته بعضى در « حنك » متولد شده بود([23] [23] ).

24ــ مردى بود كه در رباط عباده دور او گرد آمدند و بعنوان فاطمى منتظر بودن ديگران را به مهدويت خود دعوت كرد و اصولا از نسل و نژاد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود([24] [24] ) .

25ــ احمد بن احمد كيال بود كه نخست مردم را بمقام امامت خود دعوت كرد ، سپس بعنوان مهدويت قيام نمود و طائفه كياليه را تشكيل داد([25] [25] ) .

26ــ محمد مهدى سنوسى فرزند شيخ محمد سنوسى بود كه در اواسط قرن نوزده مسيحى از مغرب زمين برخواست و قبل از مرگ با اشاره باينكه خود او مهدى منتظر نيست بلكه او از اين پس خواهد آمد نفى مهدويت خويش نمود و شايد مقصودش از خبر آمدن بعد از اين ، قيام پسرش بود([26] [26] )

27ــ ميرزا غلام احمد قاديانى بود كه در اوائل قرن نوزده ميلادى سنه 1826 از پنجاب هندوستان قيام كرد و با سيكهاى آن سرزمين بر مبناى ادعاى نبوت بجنگيد و فرقه قاديانى را كه هم اكنون داراى پيروانى در هند است تشكيل داد([27] [27] ) .

28ــ سيد احمد پسر محمدباريلى بود كه او را مهدى وهابى نيز گويند ، تولدش بسال 1224 در يكى از شهرهاى هندوستان به نام « بريلى » اتفاق افتاد ، پس در خلال نيمه اول از سده سيزده از بين فرقه وهابى در هند قيام به نشر آن مذهب سخيف نمود و به عنوان يكى از اولاد امام حسن بن على ( امام دوم شيعيان ) خود را شهرت داد سپس بر عليه هندوها و سيك هاى پنجاب هند اعلام جنگ نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ مغلوب و كشته شد و بالاخره با تبليغاتى كه داشت و انتشار مى داد زمينه براى قيام احمد قاديانى نامبرده مستعد و موجبات نفوذ براى وى بيشتر فراهم شد([28] [28] ) .

29ــ على محمد شيرازى معروف به باب پسر ميرزا رضاى بزاز شيرازى و متولد همان شهر بسال 1235 از زنى به نام خديجه بود ، وى از كمالات علمى و ادبى جز زبان فارسى كه در شيراز نزد معلمى به نام شيخنا آموخته بود و مقدار كمى هم صرف و نحو خوانده بود بهره ديگرى نداشت و بيشتر اهتمام در رشته رياضت و انجام امور شاقّه به منظور تسخير جن و روحانيّات داشت و بالاخره پس از مدتى بسر بردن در بندر بوشهر رفته رفته دچار خشكى دماغ و خستگى مغز گرديد ، پس از بوشهر به كربلا رفت و از تابعين شيخ احمد احسائى شد و با سيد كاظم رشتى كه از شاگردان و مروجين احسائى بود و در بافندگى و جاهم اندازى اباطيل و خرافات مهارتى بسزا داشت مصاحبت نمود([29] [29] ) ، پس از فوت احسائى و سيد كاظم رشتى به شاگرد ديگر احسائى حاج كريم خان ( مؤسس فرقه ضاله شيخيه كه عنوان ركن رابع بودن را مطرح نمود ) بپيوست ، و نخست به عنوان باب او و خليفه الخليفة سر برافراشت و چون آوازه اش بلند شد و قدرى بر سر زبانها افتاد خود را به باب مهدى منتظر معرفى نمود .

سپس دم از استقلال و مهدويت زد و چون متوجه شد به قول عوام « خر فراوان است » و مريدانى از خود جاهل تر و احمق تر به دورش گرد آمدند دعواى نبوت را مطرح نمود و بافته هايى را ــ به عنوان وحى الهى و آيات آسمانى كه خالى از معنا و عارى از قانون ادب و محاوره و برخلاف منطق و در حقيقت بهترين سند حماقت و فساد عقلى او و پيروانش بود ــ انتشار داد و در پايان جنون او شدت يافت و هوس خدائى و الوهيت پيدا كرد كه كتاب « البيان » وى بهترين شاهد و بيانگر كفريات اوست .

توضيحا چون سياست اجانب پشتيبانى از وى را مقتضى ديد با نفوذى كه در داخله مملكت ايران داشت موجبات تقويت و گسترش فساد او را با هزينه تبليغاتى و جلوگيرى از تعرض ديگران بر عهده گرفت تا انجا كه با تحليل هرگونه حرامى و آزادى در ارتكاب هرگونه بدعت و عمل نامشروع عده اى از عوام الناس و افراد سفله و بى بند و بار فريب او را خوردند و بدو پيوستند .

در آغاز امر علما و روحانيون آن عصر بخاطر راه و رسم جنون آميزى كه از وى به نمايش درآمد از حكم به قتل او خوددارى و استنكاف نمودند و چون هر روز شراره هاى فتنه او گسترش مييافت ، بمنظور جلوگيرى از شرّش و مصونيت مردم از آتش فتنه و بيراهه برى وى لازم دانستند حكم قتلش را صادر نمايند همچنانكه فتوى به كفر و نجس بودن بهائى ها و ممنوعيت ازدواج با آنها را صادر نمودند . از طرفى هم چون فتنه او مقام سلطنت را تهديد مى كرد حكم قتلش عملا تأييد و با به دار آويختن و اعدامش معلوم شد او هم يكى از مهدى هاى دروغين بود كه نخست بدست عوامل روس رشد و پرورش يافت و بعد از موجوديت او كه كانون فساد از آب درآمد انگليسى ها از وى بهره بردارى نمودند و بالاخره مليونها نفر مسلمان ضعيف و خوش باور را از اسلام و تشيع جدا كرده گرايش به كفر دادند([30] [30] ) .

آرى متاسفانه ــ با اينكه بر اثر سقوط شاه طرفدار آنها و برقرارى جمهورى اسلامى و برچيده شدن بساط سلطنت كه يك بُعدش سوء استفاده هرچه بيشتر بهائى گرى از قدرت آن بود بساط آزادى و رسميت بهائى گرى در ايران برچيده شد ــ هنوز اين رشته باطل كم و بيش سر دراز دارد و از طريق عوام فريبى در گوشه و كنار بدين روش باطل كفر آميز ادامه مى دهند .

 

*__*__*

 

و اما كسانى كه در عصر ائمه اطهار عليهم السلام به دروغ مدعى بابيت و نيابت و سفارت از طرف حضرت بقية اللّه محمد بن الحسن العسكرى عج شدند ، پس محدث عاليقدر شيعه شيخ طوسى تعداد هشت نفر را معرفى نموده كه ما بخاطر اختصار به ذكر نام آنها بسنده كرده و خواستاران شرح حال تفصيلى آنها را به كتاب « الغيبة » محدث نامبرده ارجاع مى دهيم:

1ــ ابومحمد حسن معروف به شريعى از اصحاب امام هادى و امام عسكرى بود كه به دعواى بابيت از ناحيه حضرت مهدى برخواست و از آن ناحيه توقيع در لعن وى صادر گرديد .

2ــ محمد بن نصير نميرى .

3ــ احمد بن هلال كرخى .

4ــ ابوطاهر محمد بن على بن بلال .

5ــ حسين بن منصور حلاج صوفى كه ابوالقاسم بن روح يكى از وكلاى امام زمان در عهد غيبت صغرى به امر امام دستور مهدور الدم بودنش را صادر نمود ، نيز بحكم علما تكفير شد ، اما در نظر صوفيه دست كمى از مقام نبوت نداشته و ندارد بلكه دعواى خدائى هم از وى سرزد و بالاخره محكوم به اعدام شد.           ]خيراتيه ج 1 ص 159 ــ 161[

6ــ ابوجعفر محمد بن على شلمغانى معروف به ابن ابى عزاقر.

7ــ ابوبكر بغدادى برادر زاده محمد بن عثمان عمرى ( نايب دوم از نواب اربعه حضرت مهدى ).

8ــ ابودلف ــ رفيق ابوبكر بغدادى ــ ([31] [31] ).

درپايان اين مقال توجه خوانندگان را بدين نكته جلب و يادآور مى شويم كه از بررسى احوال نامبردگان و كسانى كه پيروى از آنها مى كردند يا مهدويت را به كسى كه خود مدعى نبود نسبت مى دادند معلوم و محقق ميشود كه اصل موضوع مهدويت در اسلام و عقيده به ظهور و قيام مهدى موعود و برقرار شدن انقلاب اسلامى جهانى و عدل و داد سراسرى بدست او پديده يك سلسله آيات شريفه قران و فرموده هاى پيامبر اكرم و بعضى از صحابه الهام گيرنده از ان حضرت است كه مورد اتفاق سنى و شيعه مى باشد ، و بر اساس همين ايات و احاديث و پيشگوييها و هشدارها بود كه مردم از باستان زمان آماده براى ظهور مهدى موعود منتظر و چشم براه او بوده اند و مهدى هاى دروغين و نواب هاى قلابى و ادعايى هم از اين رهگذر سوء استفاده نموده و بعنوان مهدى و نايب مهدى قيام نموده و هردسته و گروهى فريب يكى از اينها را خورده و به پيروى و ترويجش مى شتافتند

پس اگر عنوان مهدويت اصالت اسلامى نداشت نه مدعيان دروغين مى توانستند آن را مطرح ووسيله تجمع عوام به دور خود قرار دهند ، و نه عوام و پيروان مهدى هاى ادعايى سرنخى در دست داشتند كه بدانها معتقد و علاقمند شوند و از آنان پيروى نمايند .

بطور خلاصه اصالت مهدويت و ريشه گرفتن آن از ناحيه شخص پيغمبر (صلى الله عليه وآله) بود كه فريب دهندگان آن را سرنخ دعواى مهدويت قرار دادند و فريب خوران هم آن را سرنخ گرايش به مهدى هاى ادعايى و دروغين قلمداد نمودند و كار هر دو دسته به كفر و جدايى از اسلام راستين منتهى شد .

مهدى فقيه ايمانى

 

نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

به نام خدا


 

نظر به اينكه در اوائل سده دهم هجرى شخصى بنام محمد جونپورى با فريب دادن مردم عوام سنى به عنوان مهدى منتظر در سرزمين هند قيام كرد و گروههائى از عوام فريب خور بدو گرويدند وبالاخره كم كم موضوع مهدويت او مسئله آفرين شد ، اهل تسنن از چهارنفر از علماى سنى درباره شخصيت مهدى و مهدويت جونپورى استفتاء و نظرخواهى شرعى نمودند .

آنها هم با تكيه و استناد به احاديثى كه بيانگر علائم ظهور مهدى موعود منتظر است و شخص مدعى مهدويت هم فاقد شرايط امامت بود و هم ظهورش غير مقرون به علائم ظهور حضرت مهدى ، او را تخطئه و رد نموده و حتى خود و پيروانش را ــ بر اساس بيراهه روى و تكفير مسلمانان مخالف  با وى ــ تكفير و محكوم به ارتداد و اعدام كردند .

اكنون ما بخاطر رعايت اختصار از ذكر متون آن فتاوى معذرت خواسته ولى در رابطه با موضوع بحث كه در رد و رهنمون منكران حضرت مهدى و تخطئه كنندگان احاديث پيرامون آنحضرت خلاصه مى شود خواستاران آنرا به كتاب «البرهان» متقى هندى (باب سيزدهم) كه در رد محمد جونپورى و مشتمل بر فتاوى مذكور است ارجاع مى دهيم تا خود با ملاحظه آن فتاوى پى به واقع امر و مخالفت جدى علماى سنى با منكرين آنحضرت برند و در شناخت مهدى راستين اسلام از مهدى هاى دروغين هر عصر و زمانى دچار اشتباه نشوند .

مهدى فقيه ايمانى

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

ردّيه هاى علما و دانشمندان سنى بر منكرين مهدى منتظر يا تكذيب كنندگان احاديث پيرامون آن حضرت

 

1ـ ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون ،

ابوالفيض سيد احمدبن محمد بن صديق غمارى ، شافعى ، ازهرى ، مغربى ، ( درگذشته1380 ) چاپ مطبعه ترقى دمشق 1347 ،

ابراز الوهم من كلام ابن حزم ،

احمدبن صديق غمارى مؤلف قبل ، چاپ 1347 مطبعه ترقى دمشق ،

3ـ الاحتجاج بالاثر على من انكر المهدى المنتظر ،

 شيخ حمّود بن عبداللّه تويجرى ، از اساتيد دانشگاه اسلامى مدينه ، در رد بر شيخ ابن محمود قاضى قطر در دو جلد ، چاپ جلد اول 1394 و جلد دوم 1396 در رياض ،

4ـ الى مشيخة الازهر ،

شيخ عبداللّه سبيتى عراقى در رد بر « المهدوية فى الاسلام » سعد محمد حسن ، چ 1375 هـ دارالحديث بغداد ،

5ـ تحديق النظر فى أخبار الامام المنتظر ،

شيخ محمد عبدالعزيز بن مانع ( 1385 ) پيرامون اثباث احاديث حضرت مهدى ، و در ردّ گفته هاى ابن خلدون ،

6ـ الجزم ، لفصل ابن حزم ،

در ردّ ابن حزم است كه بخشى از كتاب « الفصل فى الملل و الاهوا و النحل » او در تخطئه و تكذيب احاديث مهدى منتظر ميباشد ، و شيخ كاظم حلى ( متولد حوالى 1300 ) آن را در دوجلد ضخيم تنظيم و چاپ نمود . ]الذريعه 5/104[ ،

7ـ الرد على من كذّب بالاحاديث الصحيحة الواردة فى المهدى ،

عبدالمحسن العباد ، استاد دانشگاه اسلامى مدينه و عضو هيئت تدريسى آن ، چاپ مجله دانشگاه شماره 45 ص 297 ــ 328 و شماره 46 ص 361 ــ 383 ،

اين مقاله يا رساله كه بيانگر محققانه ترين بحث حديثى و تاريخى پيرامون مهدويت و قيام مهدى منتظر است در رد بر كتاب « لامهدى ينتظر بعد الرسول » شيخ ابن محمود قطرى است و در اصالت مهدويت و قيام مصلح جهانى خلاصه شده ، هرچند در امر ولادت حضرت و موضوع حسينى بودن آن بزرگوار مخالف با شيعه و بر خلاف نظر اعترافى بيش از يكصد نفر از علماى سنى مى باشد كه اعتراف به هر دو موضوع نموده اند ، و اين جانب را در اين زمينه با او خاطره اى است كه در كتاب « شناخت امام » آورده ام و در اينجا مجال ذكرش نيست ،

8ــ مع الدكتور احمد امين فى حديث المهدى و المهدويه ،

محمد امين زين الدين چاپ مطبعه دارالنشر نجف اشرف 1371 هـ 1951م ،

9ــ المهدى واحمد امين ،

محمد على زهيرى نجفى ، چاپ اول 1370هـ 1950 م نجف اشرف ،

اين كتاب هم در رد كتاب نامبرده احمد امين مصرى است ،

10ـ نقد الحديث بين الاجتهاد و التقليد

سيد محمد رضا حسينى در رد بر على حسين سائح ليبى ، چاپ دوم قم ، 1417هـ ،

11ـ الوهم المكنون فى الردّ على ابن خلدون ،

ابوالعباس بن عبدالمؤمن ، مغربى ،

12ــ هدى الغافلين الى الدين المبين ،

سيد مهدى صالح كشوان قزوينى ،

اين كتاب در پاسخ به شبهات ابن حزم پيرامون مهدويت حضرت مهدى خلاصه شده و بسال 1335 از تاليف آن فراغت جسته ،

]كتابنامه حضرت مهدى( ع ) آقاى مهدى پور 2/778[

اكنون مى گوييم: فرموده هاى پيامبر اكرم ( ص ) در رابطه با موضوع نخستين مطرح كننده بودن امر مهدويت در اسلام و عنايت و اهميتى را كه پيرامون مسئله امامت ارائه داد در دو بخش خلاصه مى گردد:

بخش اول: ايراد حديث « من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه » و فرازهاى مشابه بود كه با مطرح كردن آن مرگ هر مسلمان بدون شناخت « امام زمان » زمانش را تهديد و محكوم به مرگ جاهلى فرمود ، و بطور كلى و قاطعانه امر امام شناسى را سرنوشت سازترين مسائل اسلامى اعلام كرد.

بخش دوم آن: معرفى امامان بعد از خود بود كه از جمله مهدى منتظر محمد بن الحسن العسكرى را ( با تمام مشخصات نسبى و خانوادگى و شكل و شمايل و ديگر ويژه گى هاى محلى و تاريخى و رخدادهاى مربوطه به دوران امامتش ) به عنوان آخرين خليفه و امام برحق و يگانه مصلح جهانى بودن معرفى و اعلام فرمود.

بر اين اساس با توجه به مقاله پرفسور . . . كه در انكار احاديث پيرامون مهدى منتظر و سرنخ گرفتن عقيده به او از يهود ونصارى خلاصه شده ، فهرستوار مى پردازيم به ذكر مسائل مربوط به اصالت اسلامى امر مهدى منتظر از ديدگاه اهل تسنن كه پرفسور هم خود سنى و ناگزير از پذيرفتن مصادر مربوطه و تن دادن به اعترافات كتبى صدهانفر از علماى سنى و اساتيد و دانشمندان اين فرقه مى باشد.

مهدى فقيه ايمانى

 

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀ نظر بدهید

صفحه قبل 1 ... 15 16 17 18 19 ... 34 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , antidajjal.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com