ترجمه:
حمد و تعظیم میکنم خدایی را که منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است، (خدایی که) رحمتش بر غضبش پیشی گرفته و کلماتش به سر حد کمال و تمام رسیده است، ارادهاش در همه چیز نافذ و حکمش همگان را فراگیر است.
او را حمد و ستایش میکنم همانند حمد و ثنای کسی که به خداییاش اقرار نموده و در بندگیاش کمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهایش بیزار گشته، به یگانگی او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجاتبخش او است، در روزی که انسان از فرزند خود غافل و در اندیشهی سرانجام خویش است.
از او کمک میطلبیم و درخواست میکنیم که ما را ارشاد کند و به راه راست رهنمون نماید و به او ایمان میآوریم و بر او توکل میکنیم. شهادت به خداوندی او میدهم، شهادتی خالصانه و از روی یقین و با علم و ایمان. او را یکتا میدانم و چون بندهای که قلبا اقرار میکند او را میستایم.
او در ملک خویش شریک و همتایی ندارد و در آفریدن مخلوقات او را یار و یاوری نیست. او برتر از این است که دارای مشاور و وزیر و یاور و معین و یاریکننده و هم نظیر باشد.
او میداند (ولی) پردهپوشی میکند و میبیند و از همه چیز آگاه است و مالک و غالب بر همه چیز است. او معصیت میشود ولی درمیگذرد و هنگام حکم به عدالت حکم میراند. در گذشته و آینده کسی به مانند او نبوده و قبل از همهی موجودات و بعد از همهی آنها باقی خواهد بود.
پروردگاری است که در عزت خویش یکتا و با قوت خویش قوی و با برتری خویش در نهایت پاکی و با بلندمرتبگی خود در نهایت کبریایی به سر میبرد.
هیچ چشمی او را نمیبیند و هیچ دیدهای او را نمییابد. او قوی و بلندمرتبه، بینا و شنونده، مهربان و بخشنده است. وصفکنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حیران و متحیرند. به همه چیز نزدیک است. دعای دعاکنندهاش را اجابت میکند و از رزق و عطای خویش او را بهرهمند میسازد. او دارای لطفی پنهان بوده و سختگیری نیرومند است. دارای رحمتی وسیع و عذابی دردناک است. رحمتش بهشت پهناوری است بسیار خوشایند و عذابش دوزخی است بیپایان و نابودکننده.
و شهادت میدهم به بعثت و رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم عبد و رسول و برگزیده و نبی و حبیب و دوست او که درود خدا بر او باد، درودی که او را بهرهمند کند و به بالا و قرب خویش نزدیک گرداند.
خداوند او را در بهترین عصر برانگیخت، هنگامی که هیچ پیامبری در میان نبوده و کفر همه جا را فراگرفته بود و این بعثت برای رحمت بر بندگانش و عطای نعمتی بیشتر، صورت پذیرفت.
خداوند او را خاتم پیامبران قرار داد و به سبب او حجت خویش را بر همگان آشکار ساخت و پیامبر نیز دستورات الهی را به مردم ابلاغ و در این راه سعی و کوشش بسیار نمود. نسبت به هر مومنی دلسوز و مهربان و بخشنده و در عین حال مورد رضای خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستی پاک و پاکیزه بود. سلام و برکت و تکریم خداوند بخشندهی مهربان و نزدیک و اجابتکنندهی بندگان، بر او باد.
ای کسانی که در حضور من هستید شما را توصیه میکنم به آنچه خداوند شما را به آن توصیه کرده است و سنت پیامبرتان را به شما گوشزد میکنم. بیم و ترس از خداوند را به گونهای در دل خویش جای دهید که اشکتان را از دیدگان جاری سازد و تقوایی پیشه کنید که نجاتبخش شما در روزی باشد که آن روز، شما را از همه چیز فارغ نموده و تنها به خویش مشغول ساخته و به بلاهای بسیار گرفتار میسازد، روزی که رستگار و خوشبخت میشوند کسانی که خوبیهای آنان بیشتر و بدیهای آنان کمتر بوده است. درخواست شما از خداوند و تمجید شما نسبت به او باید با کمال ذلت و خضوع و سپاسگزاری و خشوع و توام با توبه و دوری از معصیت و پشیمانی و بازگشت از گناه باشد.
هر یک از شما باید سلامت خویش را قبل از بیماری و جوانی خویش را قبل از پیری و بزرگسالی و دارایی خویش را قبل از ناداری و آسایش خویش را قبل از گرفتاری و زندگی خویش را قبل از مرگ دریافته و غنیمت شمارد. (آری باید غنیمت شمارد) قبل از اینکه پا به سنین بالا و پیری گذارد و به بیماری و دردی مبتلا گردد که طبیب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشتهی عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد. (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از اینکه به او گفته شود: گرفتار تب شدید و جسمی ضعیف شده است. (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از اینکه به حالت جان دادن بیفتد و بستگان دور و نزدیک به کنارش بیایند و دیدهاش مبهوت شود و نظرش به بالا خیره گردد و عرق مرگ بر پیشانیاش بنشیند و بینیاش خمیده و صدایش قطع و با خویش به سخن بپردازد.
(در این هنگام است که) همسرش بر او گریان شده و فرزندانش یتیم گشته و دشمن و دوستش از او جدا گردیده و آنچه جمع کرده بود بین دیگران تقسیم شده است.
(در این هنگام است که) چشم و گوشش از کار افتاده و او را به سوی قبله خوابانده و لباسهایش را از تن بیرون آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردایی برایش گشوده و کفنش را باز کرده (و وی را در آن قرار داده) و با پارچهای چانهاش را بسته و پیراهنی بر او پوشانده و بر سرش پارچهای بستهاند و (دور و نزدیکانش) با او وداع کرده و بر روی تابوتی بدنش را حمل نموده و بر وی نماز خوانده و از خانهی پر زر و زیور و قصر محکم و استوار و خانهی از سنگ ساخته شده، وی را جدا نموده و در گوشهی قبر و در جایی تنگ و بیآب و علف در کنار خشتهای چیده شده در زیر سنگهای سخت قرار داده و خاکها و ریگها را بر او ریختهاند.
(اکنون) از آنچه میترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبری از وی به یاد نخواهد
ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمیگردند و همسر و محبوب او راهی دگر را در پیش میگیرند. (و از این پس) او همآغوش قبر و اسیر سرزمین بیآب و علف خواهد بود. جسم او مرکز جنب و جوش کرمهای قبر خواهد شد و خونابهی (صورتش) برگردن و سینهاش جاری خواهد گشت. خاک قبر، گوشت بدن وی را پراکنده میکند و خون بدنش را خشک میکند و استخوانش را میپوساند و چنین است تا روز محشر.
و آنگاه که از قبر، او را بیرون میآورند و روح بر پیکر او میدمند و برای حشر و نشر صدایش میزنند، در این هنگام است که قبرها درهم ریخته میشود (و مردگان بپا میخیرند) و باطن هر انسانی آشکار میشود و هر نبی و صدیق و شهیدی را به صحنهی محشر میآورند و خداوند توانای دانای بینا خود عهدهدار جدایی حق از باطل میگردد. پس چه بسیار نالههای جانسوزی که گریبانگیر او میشود و حسرتی که وی را به نابودی میکشاند، در جایگاهی هولناک و دیدگاهی عظیم در حضور پادشاهی بسیار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگی دانا است. در این هنگام است که (از شدت گرمای قیامت) عرق سر و صورتش، همچون لجامی بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن بازمیدارد) و اضطراب و نگرانی سراسر وجود او را فراگرفته است. به گریه و فریادش گوش فرانمیدهند و عذر و حجت او را نمیپذیرند. نامهی اعمالش بازمیگردد و آنگاه که به کردارهای زشت خویش مینگرد و دیدهاش به نگاههای بدی که کرده شهادت میدهد و دستش به آنچه سرسختانه گرفته و پایش به جاهایی که گام نهاده و عورتش به آنچه انجام داده و پوستش به آنچه لمس کرده، شهادت میدهند، در این هنگام است که صفحهی کردارش آشکار میشود. (آنگاه) منکر و نکیر وی را تهدید میکنند و از عاقبت و سرانجام او پرده برمیدارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین میکشند و روانهی دوزخش میکنند. پس با سختی و شدت بسیار وارد جهنم میشود و برای همیشه او را در آتش سوزان به عذاب میرسانند و جرعهای از چشمههای گداختهی جهنم به او مینوشانند که چهرهاش را بریان و پوستش را جدا میسازد.
(ملائکهی عذاب) با گرزهای آهنین بر سرش میکوبند و پوستش که بر اثر سوختن از بین رفته بود بار دیگر تجدید میگردد. (در آنجا) از مامورین دوزخ فریادخواهی میکند، ولی آنان از او رومیگردانند و به او پاسخ نمیدهند. فریاد دلخراش سر میدهد ولی هیچ نگهبانی پاسخ آنان را نمیدهد و (دیگر) پشیمانیش سودی به او نمیرساند.
از شر هر پایانی به خداوند پناه میبریم و از او عفو و بخششی را میطلبیم که نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش، عطا فرموده است و او است عهدهدار درخواست و برآورندهی حاجات من.
و کسی را که از عذاب خداوند دور کنند، در بهشت الهی و در قصرهای محکم و استوار جاودانه جای خواهند داد و در اختیارش حوران و خادمان خواهند گذاشت که با جامهایی پر از شراب، گرد وی به گردش درخواهند آمد و در محضر قدس الهی در بهشت فردوس سکونت خواهد گزید و غرق در نعمتهای بهشتی خواهد شد و از آب گوارای تسنیم و چشمهی سلسبیل که آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانی از مشک و عبیر است خواهد نوشید. وی را پادشاهی و ملکی است جاودانه و شادی و سروری است که قلب و جانش را خواهد گرفت. در بوستانی خرم و سرسبز، از شرابهایی خواهد نوشید که عقل او را سلب نخواهد کرد. این مقام و منزلت مخصوص کسی است که از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزای کسی است که سرپیچی خالق خویش را کرده و معصیت خداوند را نزد خود نیک و زیبا شمرده است.
(و قرآن) سخنی است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گویای داستان کسانی است که داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظهای است که به روشنی ذکر شده است.
و آن کتابی است که روحالقدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده، نازل نموده است.
درود آن ملائکهای که سفرای بزرگوار و نیکو رفتار الهی هستند، بر پیامبر باد.
پناه میبرم به پروردگار دانای رحیم و حکیم و کریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او.
گریه و زاریکنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زاری بپردازند و دعاکنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من برای خودم و شما از خداوند طلب مغفرت میکنم.
آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند:
«آن خانهی آخرت را مخصوص کسانی قرار میدهیم که خواهان برتری و فساد در زمین نباشند و سرانجام خوش از آن تقویپیشگان است».
.........................................
.............................................
...............................................
........................................
..............................................
.................................
نظرات شما عزیزان:
|