▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

اللهّم عجّل الولیک الفرج

ضرورت توازن دين و دانش
 
براي استجابت دعا، فصاحت شرط نيست و ضرورتي ندارد كه انسان خطيب برجسته‌اي باشد تا دعاهايش مستجاب شود. نظر به اينكه ارزش دعا بر مبناي آثار و فوايد آن ارزيابي مي‌شود، سخنان ساده‌اي كه به هنگام استغاثه يا ستايش پروردگار بر زبان مي‌رانيم، بيش از سخنان مسجّع و پيچيدة ادبي در پيشگاه حضرت احديّت مورد قبول قرار مي‌گيرد. 

الكسيس كارل
در نظر ما غربي‌ها، پايگاه عقل بسيار والاتر از احساس‌هاي عاطفي است. ما همواره نيروي دماغي را بيش از عواطف و احساسات مورد اعتماد و استناد قرار مي‌دهيم و عقل را بيش از مكاشفه و احساس ارج مي‌نهيم.

از اين رهگذر، همواره بر فروغ و درخشش علم افزوده مي‌شود، ولي مذهب روز به روز به خاموشي مي‌گرايد.

ما غربي‌ها از راه دكارت1 پيروي مي‌كنيم و پاسكال را به كلّي رها كرده‌ايم. ما همواره تلاش مي‌كنيم كه نيروي دماغي خود را گسترش دهيم و بارور سازيم، ولي عواطف و احساسات دروني خود را به كلّي فراموش كرده‌ايم و هرگز درصدد تقويّت احساسات دروني، عشق به زيبايي‌ها و تنفّر از بدي‌ها نيستيم.

ضعف اين احساس‌ها در تلاش‌هاي دروني انسان، بصيرت انسان متجدّد را كور كرده، روح و روانش را افسرده و بي‌فروغ نموده است.

انسان معاصر كه دچار چنين ضعف روحي شده، ديگر نمي‌تواند در ساختمان اجتماعي سالم، عنصري شايسته باشد.
يكي از مهم‌ترين عوامل سقوط معنوي غرب، همين صفت زشت و ناپسندي است كه دامنگير تمدّن ما شده است.
بي‌گمان تقويت ابعاد روحي و معنوي بيش از جهات مادّي و دماغي براي رستگاري و كاميابي در زندگي مؤثّر است.
بسيار لازم و ضروري است كه با تمام قدرت در احياي معنويّات بكوشيم كه تأثير نيروهاي معنوي در بازسازي شخصيّت انساني، بيش از نيروي دماغي است.

احساسات معنوي كه در غرب، بيش از هر نقطة ديگر مورد غفلت و فراموشي قرار گرفته، بر عواطف مذهبي و احساسات مقدّس ناشي از مذهب بيش از هر احساس ديگري سايه انداخته است.

احساسات مقدّسي كه از تفكّر مذهبي نشئت مي‌گيرد، بيش از هرچيزي در دعا و نيايش تجلّي مي‌يابد؛ زيرا نيايش در نهايت وضوح يك پديدة روحي، وابسته به خطّ تقوا و پرهيزكاري است، درست همانند احساسات مذهبي.

حال كه جهان روح، از دسترس علوم و فنون مادّي غرب خارج است، چگونه مي‌توان براي نيايش از طريق تجربي استدلال كرد؟

خوشبختانه قلمرو علم، همة محسوسات را فرا گرفته و از طريق علم وظايف الاعضا (فيزيولوژي) توانسته است گامي فراتر نهاده، تجلّيات روحي را نيز تحت قلمرو خود در آورد.

بر اساس اين بيان، از طريق بررسي منطقي انسان نيايشگر مي‌توانيم به اين نتيجه برسيم كه پديدة دعا بر چه اساسي استوار است؟ چگونه به ثمر مي‌رسد؟ و چه آثاري را در پي دارد؟

به نظر مي‌رسد كه «نيايش» اصولاً‌ كشش روح است، به سوي جهان متافيزيك و كانون غيرمادّي جهان. نيايش به طور معمول، عبارت است از بيان دردي جانكاه، فرياد قلبي پر آه يا استغاثة انساني بي‌پناه. نيايش يك حالت كشف و شهود روشن است، انديشه‌اي عميق و بي‌آلايش، پيوند دروني ريشه‌دار و استوار با آفريدگار جهان، سرچشمة هستي و بالاتر از وهم و خيال.

به عبارت ديگر: نيايش پرواز روح است به سوي پروردگار متعال و يك نوع پرستش عاشقانة خداوند منّان است كه نعمت حيات را به ما ارزاني داشته و اين معجزة آفرينش را پديد آورده است.

نيايش، نمودار آخرين تلاش انسان است براي تقرّب به آفريدگار جهان و ارتباط با ايزد منّان، پديدآورندة جهان هستي، صاحب حكمت متعالي و قدرت نامتناهي، خير مطلق و سرچشمة هر زيبايي، پديد آورنده و منجي هر فرد انساني.

با صرف‌نظر از اوراد و اذكار پيش‌ساخته و فرمولي ـ كه احياناً بدون توجّه به معاني والاي آن خوانده مي‌شود ـ نيايش حقيقي نمودار يك حالت روحي پرسوز و گداز است كه انسان را در جذبه‌هاي ربّاني فرو مي‌برد و دل را در درياي بيكران معارف الهي مستغرق مي‌سازد.

اين حالت يك حالت ناشي از تفكّر محدود مادّي نيست كه فلاسفه بتوانند آن را درك كنند، حقيقتِ آن را دريابند و بر آن اقامة دليل كنند.

براي رسيدن به اين تجلّي ژرفِ روحي نيازي به مدرسه و دانشگاه نيست؛ بلكه همانند حديث عشق و محبّت است كه بدون نياز به دفتر و قلم، در ژرفاي درون و تپش‌هاي قلب، قابل لمس و احساس است.

مردم ساده‌اي كه دلي بي‌آلايش دارند، وجود خداوند و عنايات غيبي پروردگار را به طور طبيعي احساس مي‌كنند، درست مانند درك گرماي خورشيد و عطر گل.

خداوند نسبت به كساني كه جز پاكي و محبّت چيزي نمي‌دانند، اين‌قدر نزديك است، كه از كساني كه مي‌خواهند او را در لابراتوارها زير چاقوي آزمايش بشناسند، به همان نسبت دور است.

كميّت انديشه و بيان، آنجا كه بخواهند در مورد پروردگار بينديشند و سخن بگويند، احساس ضعف و زبوني مي‌كنند، كه او بالاتر از وهم و خيال است. ولي نيايش بلندترين قلّة تعبير را در پرواز عشق بر فراز شب ديجور عقل پيدا مي‌كند.

چگونه بايد نيايش كرد؟

راه و رسم نيايش از زمان سن پل2 تا سن بنوا3 از زهّاد مسيحي و ديگر مبشّران گمنام، كه در طول بيست قرن، تلاش كرده‌اند ملل غربي را با زندگي مذهبي آشنا كنند، شناخته شده است.

خداوندي كه افلاطون در آن قلّة جبروت ترسيم مي‌كند، قابل فهم نيست، خداوند اپيكتيت4 با روح اشيا مي‌آميزد و با آن اشتباه مي‌شود، يهوه ـ خداوندي كه تورات معرفي مي‌كند ـ سلطان مقتدر مستبدّي است كه در دل‌ها وحشت مي‌آفريند، نه عشق، ولي برعكس، خداوندي كه مسيحيّت معرفي مي‌كند، در دسترس انسان و در چهرة پدر، برادر و منجي آنها ترسيم مي‌گردد.

براي رسيدن به خداوند، نيازي به انجام تشريفات پيچيده و از خودگذشتگي و اهداي خون نيست؛ راهش بسيار ساده و به دور از تشريفات پيچيده است.

براي انجام نيايش، تنها بايد تلاش كرد كه به سوي خداوند جذب شد، اين جذبه و كشش بايد به دل باشد، نه به دماغ و بنابراين تأمّل و تدبّر در عظمت خداوند، نيايش نيست؛ بلكه اظهار محبّت و ابراز ايمان است.

ولي نيايش بر طبق متد لا سال5 از يك توجّه عقلي آن‌چنان سرچشمه مي‌گيرد كه به سرعت به يك حالت روحي و سوز دروني تبديل مي‌شود.

نيايش هر چه باشد، كوتاه يا طولاني، آشكار باشد يا با زبان مخفي و در اعماق دل، بايد همانند گفت‌وگوي طفل باشد با پدر خويش.

يك خواهر مسيحي كه خود را براي سي سال وقف خدمت به مستمندان كرده بود، چنين گفت:
بايد آن‌چنان كه هستيم اقدام به دعا كنيم.
يعني: يك نيايشگر بايد از هر حيله و تزويري پرهيز كرده، خود را آن‌چنان بنمايد كه هست.
نيايش چون عشق و محبّت بايد با تمام هستي و با همة سلول‌هاي بدن انسان باشد.

امّا دربارة فرم نيايش، از يك توجّه دروني كوتاه، تا يك تأمّل ژرف و سير روحاني طولاني، از سخنان ساده و كوتاه يك كشاورز بر سر دو راهي، تا سروده‌هاي پر طنطنة مذهبي در زير رواق‌هاي يك كليساي بزرگ، فرم نيايش تغيير مي‌پذيرد.
تشريفات پيچيده و مظاهر شكوه و ابهّت، در قبوليِ نيايش تأثير ندارد و به‌ندرت پيدا مي‌شوند افرادي كه نيايش تشريفاتي را به شيوة سن ژان دولاكروا6 يا سن برنارد دوكلروو،7 ترجيح بدهند و در مستجاب شدن مؤثّر بدانند.

لازم است در اينجا يادآور شويم كه براي استجابت دعا، فصاحت شرط نيست و ضرورتي ندارد كه انسان خطيب برجسته‌اي باشد تا دعاهايش مستجاب شود.

نظر به اينكه ارزش دعا بر مبناي آثار و فوايد آن ارزيابي مي‌شود، سخنان ساده‌اي كه به هنگام استغاثه يا ستايش پروردگار بر زبان مي‌رانيم، بيش از سخنان مسجّع و پيچيدة ادبي در پيشگاه حضرت احديّت مورد قبول قرار مي‌گيرد.

دعاهاي پيش ساخته و فرموله شده‌اي كه در مقام نيايش قرائت مي‌شود، يكي از اقسام نيايش‌هاست كه همانند شعلة شمع، فضاي محدودي را روشن مي‌سازد.

اين دعاهاي پيش‌ساخته با شعلة محدود خود، نمودار پرواز روح به سوي پروردگار متعال است و ما معمولاً به همين مقدار بسنده مي‌كنيم، ولي انجام دادن فرمان‌هاي پروردگار، خود نوعي ستايش و نيايش است.

سن لويي گنزاك8 مي‌گويد:
انجام وظيفه و عمل كردن به دستورات الهي هم‌سنگ نيايش است و چيزي از آن فرو نمي‌ماند.
ترديدي نيست كه بهترين وسيلة تقرّب و ارتباط با خدا انجام دادن دستورات خداوند و پياده كردن اوامر الهي در ميان اجتماع است.

چنان كه در كتاب مقدّس آمده است:
پروردگارا حكومت تو فراگير شود، ارادة تو در زمين اجرا گردد، چنان‌كه در آسمان‌ها نافذ و جاري است.
بي‌گمان اطاعت پروردگار پيروي قوانين حيات است، قوانيني كه در تار و پود بدن ما، در گلبول‌هاي خون ما و در اعماق روح ما نهفته است.

دعاهايي كه چون ابري گران از روي كرة خاكي به سوي پروردگار متعال بالا مي‌روند، به ميزان تفاوتي كه در ساختار شخصيّت نيايشگران است، با يكديگر تفاوت دارند، ولي همة اين نيايش‌ها بر دو پاية اساسي مبتني مي‌باشند:

1. نياز، 2. عشق.
بسيار طبيعي است كه همة نيازمندي‌هاي خود را از خداوند بخواهيم و براي رسيدن به خواسته‌هاي خود از او ياري بطلبيم، ولي معقول نيست كه هوس‌هاي كودكانه را از او بخواهيم يا انتظار داشته باشيم كه آنچه با كوشش ميسّر است به وسيلة دعا انجام پذيرد.

نيايش به هنگام اضطرار اگر توأم با اصرار و سماجت باشد، هرگز به يأس و نوميدي نمي‌انجامد.
مرد نابينايي در كنار جادّه نشسته مشغول نيايش بود، آرام آرام صدايش بلند شد و مبدّل به فرياد شد. هر قدر تلاش كردند كه او را آرام كنند، مؤثّر نشد. او همچنان از اعماق دل فرياد برمي‌كشيد تا بينايي خود را بازيافت.

حضرت عيسي(ع) كه از آنجا عبور مي‌كرد، فرمود: «ايمانت تو را شفا داد.»

نيايش در سطح والاترش از استغاثه و استمداد فراتر مي‌رود و نمودار ابراز عشق و محبّت به پيشگاه آفريدگار جهان مي‌شود.

در اين قسم از نيايش، شخص نيايشگر عشق و محبّت خود را اظهار مي‌كند، سپاس و ستايش خود را تقديم مي‌دارد، نعمت‌هاي فراوان خداوند را ارج مي‌نهد و آمادگي خود را براي انجام فرمان‌هاي خداوند، هر چه باشد، اعلام مي‌نمايد.

در اين مرحله نيايش به صورت يك سير روحاني براي دريافت عظمت بي‌پايان خداوند درمي‌آيد.
كشيش برنامه‌اش را به پايان رسانيد، صندلي‌ها خالي شدند ولي يك پيرمرد روستايي در گوشة كليسا روي صندلي خود نشسته بود و به نقطه‌اي چشم دوخته بود.

كشيش به او گفت: ‌برنامه تمام شد، ديگر منتظر چه هستي؟! پيرمرد روستايي گفت: من او را تماشا مي‌كنم و او نيز مرا تماشا مي‌كند.

ارزش هر فنّي به ميزان نتايجي است كه از آن حاصل مي‌شود.
بنابراين عالي‌ترين شيوة نيايش، آن شيوه‌اي است كه انسان را به خدا نزديك‌تر سازد و انسان را در موقعيّتي قرار دهد كه انسان ارتباط گرم خود را با خداوند سبحان، لمس كند.

كي و كجا بايد نيايش كرد؟

خدا را مي‌توان در كوچه، اتومبيل، كشتي، اداره، مدرسه، كارخانه و هر مكان ديگر نيايش كرد.
بهترين و پرشورترين نيايش‌ها در صحراها، كوه‌ها، جنگل‌ها و خلوتگاه منازل انجام مي‌پذيرد، چنان كه دعاهاي فرمولي با تشريفات خاصّي در كليساها برگزار مي‌شود.

در نيايش، مكان مهم نيست، مهم، وضع روحي نيايشگر است، خداوند متعال دعاي كسي را مستجاب نمي‌كند، مگر هنگامي كه آرامش در درون او حكمفرما باشد.

آرامش درون با وضع جسمي، روحي و محيطي كه در آن زندگي مي‌كنيم، بستگي دارد.
آرامش جسم و روح، در ميان ازدحام و هياهوي جامعة امروزي كاري بس دشوار است.

در وضع كنوني براي نيايش به جايگاه‌هاي مخصوصي نياز مبرم داريم كه در آنها براي مدّت كوتاهي هم كه شده، آرامش دروني پيدا كنيم.

شايسته است كه در هر شهري معابدي به اين منظور تأسيس شود، تا شرايط جسمي و روحي لازم براي آرامش درون، در آنها تأمين شده باشد.

ايجاد چنين پناهگاه‌هاي سالم و مطمئن در ميان هياهوي شهرها، نه مشكل است و نه مستلزم هزينه‌هاي فراوان مي‌باشد.

در سكوت اين پناهگاه‌ها، بشر مي‌تواند افكارش را به سوي خداوند به پرواز در آورد، عضلات و اعضايش را آرامش بخشد، اعصابش را تسكين دهد، نيروي تشخيص و ميزان بصيرتش را تقويت كند، تا از اين رهگذر بر توان روحي خود بيفزايد، تا بتواند مشكلات توان‌فرساي زندگي را ـ كه زندگي متمدّنِ عصر حاضر را فلج كرده ـ تحمّل نمايد.

از ديگر آثار نيايش، تأثيرگذاري آن بر صفات برجسته و خصايل ارزندة انسان است و بنابراين بايد به طور مستمر بر دعا مواظبت نمود.

از اينجاست كه فيلسوف معروف، اپيكتيت9 مي‌گويد:
بيش از آنچه نفس مي‌كشي به خدا بينديش.
معقول نيست كه انسان صبح نيايش كند و بقية روز را همانند يك حيوان درّنده زندگي كند، به حقوق مردم تجاوز كند و مانند يك وحشي هيچ مرزي را به رسميّت نشناسد.

لحظات كوتاهي كه روح انسان به سوي خداوند پرواز مي‌كند و كلمات استغاثه‌اي كه از دل انسان برمي‌خيزد، مي‌تواند انديشة آدمي را همواره متوجّه خداوند متعال نموده، رشته‌هاي ارتباطي با خداوند را همواره ثابت و استوار نگه دارد و دل آرامي را همواره به عنوان كانون عشق مشتعل سازد.

بر اين اساس، نيايش خود يك شيوة زندگي كردن است.
اگر نيايش را از اين زاويه بنگريم، نماز و نيايش طريقة تازه‌اي از زندگي را فرا راه ما قرار مي‌دهد.

راز محروميّت از آثار نيايش

اگر نيايش در شرايط مناسب انجام يابد، حتماً آثار سودمندي را به دنبال خواهد داشت، چنان كه رالف والدو امرسون10 مي‌گويد:
هيچ كس نيايشي را به طور مستمر انجام نداده، جز اينكه نتيجه‌اي را به دست آورده كه سود فراواني را براي او در بر داشته است.

با اين اعترافات، انسان متمدّن و روشنفكر زمان ما، نيايش را يك آيين متروك، يك عادت پوسيده، يك رسم خرافي و يك شيوة بي‌فايده و باقيمانده از دوران توحّش مي‌پندارد.

در حقيقت ما امروز از همة آثار ارزشمند و ثمرات گرانقدر دعا محروم هستيم و اينك ببينيم علل اين محروميّت‌ها چيست؟
اوّلين عامل محروميّت ما از ثمرات دعا و مهم‌ترين علّت آن، جهالت ما به ارزش دعا است كه به همين سبب مداومت به دعا و مواظبت به نيايش، از ميان ما رخت بربسته و به ندرت چنين توفيقي نصيب ما مي‌شود. چنان كه گرايش به تقوا و فضايل اخلاقي در جامعة متمدّن امروزي رو به زوال و نابودي است.

به نظر مي‌رسد كه تعداد فرانسوي‌هايي كه به طور مستمر نيايش مي‌كنند، از چهار يا پنج درصد تجاوز نمي‌كند و كساني هم كه اهل نيايش هستند، غالباً از ثمرات آن محروم مي‌باشند؛ زيرا بيشتر كساني كه اهل پرستش و نيايش هستند، افراد خودخواه، دروغگو، متكبّر، مغرور، رياكار و دغلباز مي‌باشند، كه در ظاهر به تقوا و پرهيزكاري تظاهر مي‌كنند، ولي در دل، حسود و كينه‌توزند و چنين دل‌هايي، شايستة عشق و ايمان نمي‌باشند.

در چنين شرايطي آثار نيايش، اگر هم پديد آيد، آنقدر استمرار نمي‌يابد كه آن را احساس و لمس كنيم.
از اين رهگذر استجابت نيايش‌هاي ما و ثمرات ستايش‌هاي ما به صورت كُند، نامحسوس و تقريباً ناچيز عايد مي‌شود.
زمزمه‌هاي كم فروغ و كم ارتعاش ما كه در نهانخانة دل برمي‌خيزد، در ميان هياهوي گوش‌خراش جهان خارج به آساني خفه مي‌شود.

به علاوه نتايج مادّي نيايش نيز مبهم است؛ زيرا غالباً با ديگر پديده‌ها مختلط و مشتبه مي‌شود.

در ميان مردم ـ حتّي كشيشان ـ به ندرت اتّفاق مي‌افتد كه فرصتي پيش آيد كه بتوانند اين نتايج را به صورت روشن و دقيق، بررسي و دنبال كنند.

پزشكان نيز نظر به اينكه بررسي اين نتايج براي آنها هيچ ثمرة طبّي ندارد، مواردي را كه در دسترس آنها قرار مي‌گيرد، مورد تحقيق و بررسي قرار نمي‌دهند و به راحتي از كنار آن مي‌گذرند.

حتّي كساني كه درصدد تحقيق و بررسي برمي‌آيند، غالباً دچار اشتباه مي‌شوند و از جادّة تحقيق منحرف مي‌‌گردند؛ زيرا نتايج حاصل شده، غالباً براي آنها غيرمنتظره است.

بسيار اتّفاق مي‌افتد كه بيماري براي شفا يافتن يكي از اعضايش دست به دعا برمي‌دارد، آن عضو همچنان بيمار مي‌ماند، ولي يك تحوّل عميق و غيرقابل توجيه در اخلاق و رفتار او پديد مي‌آيد كه تفسير اين دگرگوني و رابطة آن با نيايش بسيار سخت است.

التزام به نيايش، اگرچه در ميان عموم مردم حالت استثنايي پيدا كرده است، ولي در ميان خانواده‌هايي كه به دين و مذهب وفادار مانده‌اند، به مقدار متناوب يافت مي‌شود. در ميان اين خانواده‌ها مي‌توان آثار نيايش را به روشني بررسي كرد.

در ميان آثار بي‌شمار و ثمرات فراوان نيايش، پزشك، فرصت مناسبي پيدا مي‌كند كه آثار روحي، جسمي و درماني آن را بررسي كند و رابطة استوار اين آثار را با نيايش دريابد.


ماهنامه موعود شماره 120
الكسيس كارل
مترجم: حجّت الاسلام و المسلمين علي اكبر مهدي‌پور

پي‌نوشت‌ها:
1. Descatres.
2. St. Paul.
3. St. Benoit.
4. I’epict’ete.
5. La Salle.
6. St. Jean de la croix متولّد 1542 و متوفّاي 1591 م.
7. St. Bernard de Clairvauae. متولّد 1091 و متوفّاي 1153 م.
8. Saint Louis de Gonzague.
9. Epictete.
10. Ralph Waldo Emerson.

 


......................................... ............................................. ............................................... ........................................
.............................................. .................................

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: یک شنبه 5 / 1 / 1390برچسب:دین,توازن,علم, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , antidajjal.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com