▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

اللهّم عجّل الولیک الفرج

کلاس اول خواندیم ” آن مرد در باران آمد ” …

اکنون می فهمیم تا آن مرد نیاید باران نخواهد آمد …

چه انتظار عجيبي! تو بين منتظران هم، عزيز من، چه غريبي!

عجيب تر كه چه آسان، نبودنت شده عادت، چه بي خيال نشستيم

نه كوششي نه وفايي

فقط نشسته و گفتيم: خدا كند كه بيايي ...!

شايد آن روز كه سهراب نوشت: تا شقايق هست زندگي بايد كرد.

خبري از دل پر درد گل ياس نداشت.

بايد اين طور نوشت: چه شقايق باشد، چه گل پيچك و ياس،‌ جاي يك گل خاليست،

تا نيايد مهدي، زندگي دشوار است.....

شب نيست كه آهم به ثريا نرسد

 از چشم ترم آب به دريا نرسد

 مي‌ميرم از اين لحظه كه آيا روزي

 ديدار به ديدار رسد يا نرسد.

خوشا به حال آنان كه دركلاس انتظارحتي يك جمعه هم غيبت ندارند.

هنوزم انتظارو انتظار است // هنوزم دل به سینه بی قرار است

هنوزم خواب میبینم به شبها // همان مردی که بر اسبی سوار است

همان مردی که جمعه آید روزی // و این پایان خوب انتظار است

ـ تك سوار غربت آدينه‌ها / مانده تنها در ميان سينه‌ها

ـ زپرده برون آي دلم غرق تمناست

تقصير دلم نيست تماشاي تو زيباست.

ـ هيچ سنگي سنگ صبورت نشود/ تنها تكيه بر كعبه بزن كعبه تحمل دارد.

ـ امان از آن زماني كه بيافتد

به روي نامه‌اي چشمان مهدي

دلش مي‌گيرد و با چشم گريان

بگويد: اين هم از ياران مهدي

اگر به ديدن يوسف بريده شد انگشت

جمال يوسف زهرا هزار يوسف كشت

اگر با آمدن آفتاب از خواب بيدار شويم، نمازمان قضاست!

- وعده‏ ديدار نزديک است ‏ياران مژده باد روز وصلش مي‏رسد، ايام هجران مي‏رود

- دامن پر از ستاره كنم شب ز اشك چشم چون بنگرم به ماه و كنم ياد روي تو

- محض يار مهربان آن مونس و آرام جان ناله از دل سر دهم وز هجر او اشکم روان

- كوري اگر ز عيسي چشمش بشد سلامت بر جمله درد عالم مهدي بود شفايي

- اي منتظر، غمگين مباش قدري تحمل بيشتر گردي به پا شد از افق گويا سواري مي‌رسد

- آقا! قنوت سبز نمازم به التماس در آمد چه مي‌شود که مرا خيري از دعاي تو باشد

- بخوان دعاي فرج را به ياد خيمه سبز که آخرين گل سرخ از همه خبر دارد

خدا کند که مرا با خدا کنی آقا !

ز قید و بند معاصی رها کنی آقا !

دعای ما به در بسته می خورد ، ای کاش !

خودت برای ظهورت دعا کنی آقا!

دارد زمان آمدنت دير مي شود ...

دارد جوان سينه زنت پير مي شود ...

تقصير گريه هاي غريبانه شماست ...

دنيا غروب جمعه چه دلگير مي شود...

مني که مايه ننگم به حد رسوايي

چگونه از تو بخواهم به ديدنم آيي

چو خويش يار تو ديديم چه نيک فهميدیم

عزيز فاطمه مهدي چه قدر تنهايي

من به آمار زمین مشکوکم...!!!

اگر این سطح پر از آدمهاست،

پس چرا یوسف زهرا تنهاست؟!

یوسف زهرا!

گذشته سن حضورت ز سن نوح، ولی...

شمار مردم کشتی نکرد تغییری...!

باز هم آدينه‌اي آمد ولي مهدي كجاست؟

يك نفر مي‌گفت مهدي جمعه‌ها در كربلاست...!

در راه عزيزي است كه با آمدنش

هر قطب ‌نما ، قبله‌ نما خواهد شد...!

اي روح تو آسماني و جانت پاك

ازپرتو نورت شده روشن افلاك

بيچاره شديم از نبودت اي دوست

يا سيدنا متي ترانا ونراك

مهدی جان ! گر طبیبانه بیایی به سر بالینم،

به دو عالم ندهم لذت بیماری را...!

هر چند که خسته ایم از این حال؛ نیا!

شرمنده،اگر ندارد اشکال ؛ نیا!

ما خط تمام نامه هامان کوفی ست

آقــای گـُـلـم ؛زبـان مـن لال ، نـیا!

آقا نيا! كه در دل سنگي مردمان

جايي براي ساختن آشيانه نيست!

با گناهاني كه از خود ساختيم ، ما ظهورت را عقب انداختيم...!

غروب پنجشنبه بي قرارم / شبيه جمعه ها چشم انتظارم

فقط يك جمعه مي آئي ولي من / تمام جمعه ها را دوست دارم ...

دلی دارم که رسوای جهان است

گرفتار بتی ابرو کمان است

نگاهم سوی طاووسی بهشتی است

که نامش مهدی صاحب الزمان است

اسیر پنجه ی دردیم بی تو

نگاه نرگسی زردیم بی تو

اگر چشم انتظار تو نبودیم

در این دنیا چه می کردیم بی تو . . .

ای سوی تو عالم نگران ادرکنا

شد دوری تو به ما گران ادرکنا

طغیان ستم گذشت از حد مهدی

ای ریشه کن ستمگران ادرکنا . . .

در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی

من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی

خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری

در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . .

ما منتظران لحظه دیداریم

از عطر گل محمدی سرشاریم

این حرمت و عزّت و سر افرازی را

از حُرمت انتظار مهدی(عج) داریم

ماییم و دلی زعشق رویت سرشار

ای مرد خدا! سوار آیینه تبار

هر فاصله ترجمان دلتنگی ماست

بازآ و همه فاصله ها را بردار . . .

دل گفت: زراه آشنا می آیی

از جاده سرخ کربلا می آیی

یک روز ز روزهای زیبای خدا

یک روز به دلجویی ما میآیی . . .

قائم آل نور، یا مهدی

عطر سبز حضور، یا مهدی

تا همیشه صبور می مانیم

در هوای ظهور، یا مهدی . . .

ما زمزمه حضور را می فهمیم

معنای زلال نور را می فهمیم

از بس که به داغ انتظارت ماندیم

ای باوردل! ظهور را میفهمیم . . .

ماندیم به داغ انتظارت، مددی

ما و غم ودرد بی شمارت، مددی

دلخسته از این غمی که در ریشه ماست

در آرزوی فجر بهارت، مددی . . .

تا کسی رخ ننماید ز کسی دل نبرد

دلبر ما دل ما برد و ز ما رخ ننمود

ذكر تعجيل فرج رمز نجات بشر است //ما بر آنيم كه اين ذكر جهاني بشود.///

کسی آرام میاید

نگاهش خیس عرفان است

قدمهایش پر از معنا

دلش از جنس باران است

کسی فانوس بر دستش

بسان نور میاید

امید قلب ما روزی ز راه دور میاید

سر خوش آن روزی که آن بانی نور

از کنار کعبه بنماید ظهور

قلب ها را مهر هم عهدی زند

از حرم بانگ اناالمهدی زند

مهدیا!! زهرا صدایت میزند... تا كی صبوری؟؟!!!

ای راحت دل، قرار جانها برگرد

درمان دل شکسته ما، برگرد

ماندیم در انتظار دیدار، ای داد

دلها همه تنگِ توست آقا برگرد . . .

از آب هم زلال تر، از ماه ، ماه تر

من هم که منتظر ترم امشب ، نگاه تر

او پاک مثل برف و حتی سپید تر

من از تمام منتظران رو سیاه تر

آقا جان من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد با انتظارهای فراوانم از شما!

گرچه من سرباز هیچ و ساده ام

سرخوشم مهدی بود فرمانده ام

گرچه مهدی بود غایب ولی

سرخوشم بر نایبش سید علی . . .

مـژده‌ی آمـدنت قیمـت جـان می‌ارزد

تاری از موی تو آقـا به جهـان می‌ارزد . . .

ای طبیبا بسر بستر بیمار بیا بهر دلداری دلسوخته زار بیا

تو که دل را به نگاهی بربودی زکفم بپرستاری بیمار دل افکار بیا . . .

به امید ظهورش . . .

ای منتظران گنج نهان می آید

آرامش جان عاشقان می آید

بر بام سحر طلایه داران ظهور

گفتند که صاحب الزمان می آید . . .

هر کجا سلطان هست، دورش سپاه و لشگر است

پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر است؟!

با خبر باشید ای چشم انتظاران ظهور

بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است . . .

شعبان رسید خبر از تو باز ، نه

جانم به لب رسید خبر از تو باز، نه

این جمعه هم به زمزمه انتظار تو

با تاب و تب رسید خبر از تو باز ، نه

ارباب زمین، امیر مریخ، بیا / تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا

از قول همه منتظران می گویم / ای پیرترین جوان تاریخ بیا . . .

مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند / همه ی اهل جهان، جمله گرفتار شبند

چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم / شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند . . .

 

وقتی میگیم خدا کند که بیایی شاید او می فرماید خدا کند که بخواهید . . .

التماس دعای فرج

ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد / ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت

ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت. . .

ای کاش همه می دانستند دنیایی که در آن حجت خدا نباشد جهنمی بیش نیست.

جهنمی که اگر نیک بنگری زبانه های آتش آن را خواهی دید.

آری ای دوست ! تا زمانی که بهشت ظهور نکرده است من و تو مقیم جهنمیم . . .

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود / عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود

شرط می بندم زمانی که نه دور است ونه دیر / مهربانی حاکم کل مناطق می شود

.

مهدی جان بیا و دنیاى دل را به بوى خوش فطرت پر کن.

دل‏هایى که همواره در سرزمین نیمه شب تو را مى‏خوانند

و به عشق تو در آسمان مکاشفه پرواز مى‏کنند . . .

.................................

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 27 / 8 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , antidajjal.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com