▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

اللهّم عجّل الولیک الفرج

جمعه حضور   اهواز

 

مهدى جان!

 

روز را با يادت شب مى‏كنم و هر شب منتظرت هستم. در تاريكى شب‏هاى ظلمانى، منتظر شنيدن صداى گامهايت درپس كوچه‏هاى انتظار هستم. آرى من منتظر او هستم كه خود نيز منتظر است.

 

قريب  1165 سال است كه شيعيان، اين مظلومان هميشه تاريخ، انتظار آمدن لحظه‏اى را مى‏كشند، انتظار آن لحظه كه عطر و بوى خوش محمّدى‏صلّى اللّه عليه و آله سراسر جهان را يكبار ديگر معطر كند. انتظار آن لحظه‏اى كه خاطره مظلوميّت زهرا و على و فرزندانشان را در خود نهفته دارد. انتظار لحظه‏اى كه در آن طنين: «أين الطالب بدم المقتول بكربلاء» زمين و آسمان را فرامى‏گيرد.

 

در آن لحظه نوگل نرگس و اميد شيعه از راه مى‏آيد. از سفرى دور، به دورى قرنهاى طولانى، كوله‏بار سفر «انتظار» را زمين نهاده و از درون آن، سبزى و طراوت و عدل و عدالت را كه ارمغان سفر براى منتظران چشم به راه است بيرون مى‏آورد. مى‏دانم خود او نيز منتظر آن لحظه است، لحظه‏اى كه در زمين و آسمان بانگ: «أين المضطرّ الّذي يجاب إذا دعى» طنين‏انداز شود. منتظر لحظه‏اى كه تكيه به ديوار كعبه داده و بانگ برآورد: «أنا بقيّةاللّه، (بقية اللّه خيرٌ لكم إن كنتم مؤمنين)»، منتظر لحظه‏اى كه وعده حق تحقق پذيرد و «جاء الحق وزهق الباطل» تحقق يابد. منتظر لحظه‏اى كه مستضعفان به امر خداوند وارثان زمين شوند و پرچم «سبز آل‏محمّدصلّى اللّه عليه و آله» در سراسر گيتى به اهتزاز در آيد.

 

در پس اين قرنها چشمانم به در دوخته شده است و منتظر آمدنت هستم.

 

هر صبح جمعه سراغت را از باد صبا مى‏گيرم، نشانى از كوى آشناى تو مى‏پرسم، اما باد صبا چون هميشه پاسخى ندارد. آه كه غروب جمعه چه دل‏گير است، چشمهاى ابرى منتظران هواى باريدن دارد. هفته‏اى ديگر نيز بى‏گل روى مولا سپرى شد، چه سخت و طاقت‏فرساست: «عزيزٌ علىّ أن أرى الخلق ولاترى ولاأسمع لك حسيسا ولانجوى».

 

همه شب منتظرت هستم تا اگر شبى گذرت به كوچه دل‏مان افتاد واز روى كرم، گوشه چشمى به كوچه تاريك دل ما كردى و آن را از نور خود منوّر ساختى، در خواب غفلت فرو نرفته باشم.

 

شبها را به اين اميد روز مى‏كنم و روزها را به اين اميد شب كه تو بيايى. بيايى و دلهاى زخم‏خورده‏مان را مرهم گذارى.

 

ديگر روزهاى هفته برايم معنا ندارد، تنها به جمعه مى‏انديشم، اى كاش هر روز جمعه بود و جمعه‏اى معطر نزديك جمعه «موعود»، جمعه‏اى پر از عطر اقاقى‏ها، جمعه‏اى به عطر خوش محمّدى [صلّى اللّه عليه و آله] ، جمعه‏اى سرخ و حسينى  [عليه السلام] ، جمعه‏اى سفيد به پاكى دل منتظران عاشق و جمعه‏اى سبز به سبزى «جمعه حضور».

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 10 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

انتظار خورشيد  

مريم عقلايى - زينب عباسى

 

درديست انتظار كه درمان آن تويى                 اين درد تلخ بى تو مداوا نمى‏شود

 

سلام بر تو كه اميد آسمان‏هاى غريبى و پناه قلب‏هاى بى‏پناه!

 

از پشت پنجره‏هاى سوخته و آفتاب‏خورده به آن سوى كرانه‏هاى نيلگون خيره شده‏ام و به تو فكر مى‏كنم. تويى كه از هزاران عشق و اميد والاترى. تويى كه آموزگار دشتستان عشقى. تويى كه رمز رسيدن به اوج خدايى. تويى كه شهدى به شيرينى يك دعايى و دفترچه خاطرات صبايى. تويى كه بر زخم سرخ شقايق دوايى و بر آلاله دل شفايى. تويى كه تفسيرى از قامت سبزه‏هايى و تويى كه معشوقى و باصفايى. بى‏صبرانه در انتظارت نشسته‏ايم تا بيايى و با دستان ابراهيم‏گونه‏ات بتهاى زور و تزوير را در بتكده نوين بشرى درهم‏كوبى و ننگها و نيرنگها را از جامعه بزدايى. اى سفير ثانيه‏هاى عبور: بيا و سوار بر صاعقه‏ها، كوچه‏باغ ديده‏هايمان را چراغانى كن. بيا و به ما  بياموز كه چگونه فضاى دستانمان را پناه نسترن‏هاى غريب كنيم و به ما بياموز كه چگونه مرهم زخم‏هاى پرستو باشيم و دلمان را سنگ‏صبور بلبل كنيم. بيا و به ما بياموز كه چگونه تكه‏اى از سرزمين عشق را ميان گامهاى قنارى‏ها قسمت كنيم و چگونه با محبّت خانه بسازيم و يك اتاقش را به ياس‏هاى خوشبو دهيم. ما سرشار از حسّى غريبيم كه: خواهى آمد. تو كه آدينه‏اى سبزپوشى و مظهر امّيد نيلوفران خاكى.

 

گوش كن! گوش كن صداى العطش خاك را، كوير تشنه است. گوش كن صداى دلهاى خسته را، عاشقان منتظرند.

 

نگاه كن! نگاه كن و ببين كه ذوالجناح عدالت تنهاست. كجاست ذوالفقار كه هنوز هم دشمنان از برق نگاهش به خود مى‏پيچند. تو را به جان هر چه عاشق توست قسم! قدم بگذار روى كوچه‏هاى قلب ويرانمان. ما در حسرت ديدار چشمانت روبه پايانيم.

 

خدا  كند  كه  بدانى  چقدر  محتاج‏ست            نگاه  خسته  من  به  دعاى  چشمانت

 

چه مى‏شود كه صدايم كنى به لهجه موج           به لحن نقره‏اى و بى‏صداى چشمانت

 

برگرد و غيبتت را به پايان بر!

 

تا نيايى بغضِ فضا برطرف نمى‏شود. تو بى‏آنكه فكر غربت چشمان ما باشى، نمى‏دانيم چرا، تا كى، براى چه؟ ولى رفتى و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مى‏باريد!

 

و بعد از رفتنت تا حال آسمان چشمانمان خيس باران شد.

 

و بعد از رفتنت درياچه بغضى كرد.

 

«ما همه در انتظاريم، در انتظار فرجت».

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 10 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

القاب امام دوازدهم

پرسش :

آيا زياد بودن لقب هاى امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ به خاطر زيادى ويژگى هاى ذاتى و روحى و جسمى او است و يا اين امر ناشى از بزرگى كارهاى اصلاحى او مى باشد؟

پاسخ:

از روايات استفاده مى شود كه نام هاى مبارك امام دوازدهم (عليه السلام)عبارتند از: قائم، مهدى، غايب و حجت. به علاوه احاديث مختلف از آن حضرت با عناوينى چون: حجة الله، خليفة الله و القائم هم ياد شده است و علت زياد بودن لقب هاى آن حضرت همان دو جهتى است كه به آن اشاره شده است، البته در ميان اين القاب بعضى مشهورترند.

 

ممكن است اوضاع و احوال در يك زمان موجب توجه بيشتر مردم به يكى از اين لقب ها و يا صفات بشود و يا جنبه خاصى از مسأله بيشتر مطرح گردد، در نتيجه سخن رانان و نويسندگان و يا شاعران آن لقب يا جنبه خاص را بيشتر مورد توجه قرار دهند، نظير اسماء الحسنى خداوند متعال كه شرايط و احوال شخصى يا عمومى مردم موجب مى شود كه به يكى از آن اسم ها مثلا اسم «الشّافى» يا «السّلام» يا «الحافظ» يا «الرّازق» بيشتر توجه داشته باشند و خدا را با آن اسم بخوانند، اما اين بدان معنى نيست كه سائر اسماء الحسنى وجه تسميه ندارند.

 

بنابر اين هر يك از اسم ها و القاب امام زمان (عليه السلام) به يكى از اوصاف يا اعمال آن حضرت اشاره دارند و از اغلب آن ها در رواياتى كه اصل مسأله امام دوازدهم و ظهورش را مطرح كرده اند ياد شده است، يعنى آن حضرت حتى سال ها قبل از آن كه خود و پدرشان متولد شده باشند با اين نام ها و لقب ها مشهور بوده اند.

 

و در اين جهت كه امام دوازدهم همان حضرت مهدى و حضرت مهدى همان امام دوازدهم است، عالمان بزرگ اهل تسنن با شيعه موافقت دارند و از همين رو افرادى مثل ابو داود ـ مؤلف كتاب سنن ـ اخبار امامان دوازده گانه را در كتاب «المهدى» روايت كرده است كه در القاب آن حضرت، به موعود انبيا بودن و حَسَب و نَسَب او اشاره مى شود.

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 10 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مقدمه :

تبيين ارزش و مقام زن و نقش تربيتي آن درآيات نوراني قرآن کريم و روايات حضرات معصومين (ع ) فرع بر انسان شناسي است و آن نيزخود ازهستي شناسي و توحيد نشات مي گيرد و زن عنصرتابناکي است که زيربناي همه فضيلت هاي انساني و ارزش هاي والاي خليفه الله درجهان است (1) نقشي که اسلام براي زن در نظام جامع تربيتي خود قائل است دقيقاً منطبق برفطرت و جايگاه او درنظام آفرينش است و دشوارترين و ظريفترين مسووليت ها که به عهده پيامبران بوده برعهده زنها گذاشته شده است و آن تربيت فرزند است .زن با برخورداري از ويژگيهاي خاص جسمي و روحي نقش مادري و تربيت فرزند را که زير بنائي ترين نقش ها درنظام خلقت است و صلاح و فساد جوامع بدان بستگي دارد عهده داراست . مکتب اسلام براي تربيت فرزند که يقيناً سرنوشت جوامع را رقم مي زند آنقدراهميت قائل است که براي انتخاب همسر و آداب و رفتار پدر و مادر قبل از انعقاد نطفه از رحم مادر،دوران بارداري مادرتا دوران تولد و شيرخوارگي و تا دوران کودکي نوجواني و جواني دستورالعملي دقيق تنظيم و ارائه نموده است که رعايت آن تربيت نسل صحيح و لايقي را دربردارد .  

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 6 / 10 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نويسنده:سيدحسين هاشمى نژاد 





بدون ترديد دعا كردن براى حضرت صاحب الزمان، عليه السلام، نصرت و يارى اوست، چون يكى از انواع نصرت يارى كردن به زبان است، و دعا براى آن حضرت يكى از اقسام يارى كردن به زبان است قرآن مجيد مى فرمايد:
و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها او ردوها (1)
و هرگاه محبت و ستايش شديد به بهتر يا نظير آن جواب دهيد.
در تفسير على ابراهيم قمى ذيل آيه شريفه مى گويد: سلام و كارهاى نيك ديگر. (2)
پر واضح است كه دعا از بهترين انواع نيكى است، پس اگر مؤمن براى مولاى خود خالصانه دعا كند مولايش نيز براى او دعا مى كند و دعاى آن بزرگوار كليد همه خيرات و بركات و فلاح و رستگاريست. شاهد و مؤيد اين مدعا روايت ذيل است.
جمعى از اهالى اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابو جعفر محمد بن علويه نقل كردند كه: شخصى به نام عبدالرحمن در اصفهان ساكن بود كه شيعه بود. از او پرسيدند: چرا به امامت حضرت امام على النقى، عليه السلام، معتقد شدى؟ گفت: چيزى ديدم كه سبب اعتقاد محكم من شد.
من مردى فقير بودم و زبان و جرات داشتم، در يكى از سالها اهل اصفهان مرا از شهر بيرون كردند. من با جمعى ديگر براى شكايت به دربار متوكل رفتيم، در حالى كه در دربار بوديم دستور از او صادر شد، كه على بن محمد بن الرضا، عليه السلام، را حاضر كنند. به يكى از حاضران گفتم: اين مرد كيست كه دستور احضارش داده شده؟ گفت: او مردى علويست كه رافضيان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنين مى دانم، كه متوكل او را براى كشتن حاضر مى كند و گفتم: از اينجا نمى روم تا اين مرد را ببينم چگونه شخصى است.
گويد: پس آن مرد سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در صف ايستاده به او نگاه مى كردند هنگامى كه او را ديدم محبتش در دلم جا گرفت. شروع كردم در دل براى او دعا كردن كه خداوند شر متوكل را از او دفع نمايد، او در بين مردم پيش مى آمد و به كاكل اسبش نگاه مى كرد نه به چپ نظر مى كرد و نه به راست. من در دل دعايم را تكرار مى كردم. هنگامى كه به كنارم رسيد صورتش را به سويم گردانيد. سپس فرمود: خداوند دعايت را مستجاب كند و عمرت را طولانى نمايد و مال و فرزندت را زياد سازد. از هيبت و عظمت او به خود لرزيدم و درميان رفقايم رفتم و پرسيدند چه شد؟ گفتم، خير است و به هيچ كس نگفتم. پس از اين ماجرا به اصفهان برگشتم، خداوند به بركت دعاى او راههايى از مال دنيا به من گشود به طورى كه امروز من تنها هزار هزار درهم ثروت در خانه ام دارم غير از اموالى كه خارج از خانه دارم. و صاحب ده فرزند شدم و هفتاد و چند سال از عمرم مى گذرد، من به امامت آن بزرگوار قائلم كه آنچه در دلم بود دانست وخداوند دعايش را درباره ام مستجاب كرد.(3)
اى دوستان امام زمان عليه السلام، خوب در اين روايت بنگريد كه چگونه يك انسانى كه اهل ايمان نبود به خاطر يك دعا براى حضرت هادى، عليه السلام، و دعاى آن امام همام در حقش صاحب ثروت و عزت و ايمان و تقوى گرديد. اگر ما كه از شيعيان و دوستان حضرت صاحب الزمان، عليه السلام، هستيم براى آن بزرگوار دعا كنيم و متقابلا حضرت ما را دعا بفرمايند چه بركات عجيبى در زندگى ما پيدا خواهد شد.
مرحوم آية الله موسوى اصفهانى در كتاب مكيال المكارم، مطلبى را به اين شرح نقل مى كند: يكى از برادران صالحم برايم نقل كرد كه آن حضرت را در عالم رؤيا مشاهده كرده و آن بزرگوار به او فرموده اند: «من براى هر مؤمنى كه پس از ذكر مصائب سيدالشهدا در مجالس عزادارى دعا مى كند، دعا مى كنم ». (4)
تا كى به اشك و آه تمنا كنم ترا
جانا بيا دمى كه تماشا كنم ترا
اميد دل به راه وصالت نشسته ام
تا يك نظر به آن قد رعنا كنم ترا
وقت سحر اميد اجابت رود كه من
با سوز دل دعا به سحرها كنم ترا
گفتم چه چاره آتش سوزان عشق را
گفتا به آب ديده تسلى كنم ترا
اى مشعر و منا ز صفاى تو با صفا
من از صفا و مروه تمنا كنم ترا
از درد هجر تو دل مجروح ناله كرد
گفتم به وصل يار مداوا كنم ترا
اى غايب از نظر به خدا، من هم از خدا
چون هاشمى هميشه تقاضا كنم ترا
راستى چه شيرين است زندگى در زير سايه اش و در زمان حضورش. در خاتمه اين بحث دست به دعا برمى داريم و مى گوييم: پروردگارا! لباس فرج را بر اندام زيباى دلربايش بپوشان و دل نازنينش را با بشارت ظهورش مسرور فرما، و توفيق ديدار جمال ملكوتيش را با عافيت نصيب گردان بمنك و كرمك يا ارحم الراحمين
در بهترين و عاليترين حالات براى فرج مهر بیکران دعا كنيم!
پی نوشت :

1. سوره نساء (4)، آيه 8
2. القمى، على بن ابراهيم، تفسيرالقمى ، ج1، ص 145.
3. الراوندى، سعيد بن هبة الله، الخرائج و الخرائج، باب حادى عشر در معجزات حضرت هادى.
4. موسوى اصفهانى، مكيال المكارم، ج1، ص 386.
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 6 / 10 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

امام خميني (ره) و انديشه انتظار
نويسنده:دكتر ابراهيم شفيعي سروستاني





عظمت وجودى و ابعاد مختلف شخصيت حضرت صاحب‏الامر(عج) باعث شده كه در طول هزار و اندى سال كه از غيبت كبرى مى‏گذرد، هر گروه از مردم بسته به گرايش‏هاى خاص اعتقادى، اجتماعى و فرهنگى كه داشته‏اند، از ديدگاهى خاص به تحليل شخصيت و تعيين جايگاه آن حضرت در عالم هستى بپردازند و هر گروه تنها درك و تصور خود از اين موضوع را تصور درست و مطابق با واقع از شخصيت آن يگانه هستى تلقّى كنند.
در اين ميان جمعى از اصحاب سير و سلوك و رهروان طريق عرفان و معنا با طرح موضوع خليفهاللَّه و انسان كامل و پرداختن به نقش حجت الهى در عالم هستى، تنها به جنبه فرا طبيعى آن وجود مقدس توجه كرده و از ساير جنبه‏ها غفلت ورزيدند.

منبع:ماهنامه آموزشي، اطلاع رساني معارف - شماره 48
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 30 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مهدى موعود منتظر حسينى و از فرزندان امام حسين بن على(عليهما السلام) است نه حسنى و از فرزندان امام حسن بن على(عليهما السلام)

 

از جمله پيشگوئيهاى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در رابطه با مشخصات نسبى و ويژه گيهاى خانوادگى امام مهدى منتظر(عليه السلام)موضوع حسينى بودن او ست كه حضرتش با تعبيرات مختلف جدّ پدرى آن امام بزرگوار را ابوعبداللّه  ، حسين بن على بن ابى طالب معرفى و اعلام فرمود .

البته بشرحى كه بعداً ملاحظه مى شود حداقل يكصد و بيست و هشت نفر از اعلام حديثى و تاريخى اهل تسنن در مصادر حديثى و منابع تاريخى مربوطه اعتراف به ولادت حضرت مهدى در حدود نيمه دوم قرن سوم هجرى نموده و عموما به سلسله نسب پدرى آن بزرگوار كه از امام حسن عسكرى منتهى به امام حسين بن على بن ابيطالب مى شود تصريح كرده اند و ديگر جاى هيچگونه شكى نيست كه حضرت مهدى موعود منتظر حسينى است و چندان نيازى به طرح عنوان حسينى بودن آن بزرگوار نخواهد بود .

ولى جهت آگاهى خوانندگان به حقايق تاريخى وكشف وبرملاشدن دروغبافى وبى راهه روى مدعيان حسنى بودن مهدى منتظر ، لازم دانستيم توجه خوانندگان رابه اين مطلب جلب تاسيه روى شود هر كه در او غش باشد .

واينك اسامى تعدادى از ناقلين و معترفين به حسينى بودن حضرت مهدى عج:

1ــ علامه محقق اديب ابن قتيبه دينورى ( 276 ) در غريب الحديث نقل از امام امير مؤمنان على عليه السلام نموده كه  مهدى را مطرح نمود و فرمود: « انّه من ولد الحسين عليه السلام ،همانا كه مهدى از فرزندان حسين باشد . . . ، و ذكر حليته فقال: رجل اجل الجبين . . . »

] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 ص 281 و 19/130 [

2ــ حافظ ابوالحسن على بن عمر دارقطنى شافعى ( متوفاى 385 ) ــ  به نقل البيان گنجى شافعى آخر باب نهم و قندوزى در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهارــ در « الجرح و التعديل » ذيل روايت مفصلى از ابوسعيد خدرى ( كه بيانگر بيمارشدن پيامبر اكرم و رفتن فاطمه به عيادت و ديدار آن بزرگوار و ايراد و اعلام آن حضرت باروى سخن به فاطمه ، شش امتيازى را كه خداوند بدان خاندان عنايت فرموده مى باشد ) آورده است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله)فرمود: از جمله امتيازات ششگانه اينكه: مهدى اين امت كه عيسى پشت سرش نماز ميخواند از ما خاندان باشد ،

سپس دست بر شانه حسين ــ كه حاضر در مجلس بود زد و فرمود: « مِن هذا مهدىُّ الامّة »

از اين ( حسين ) باشد مهدى ( منتظر اين ) امت .

نيز قندوزى در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهار صفحه 590 اين فراز از حديث را آورده است .

3ــ حافظ ابونعيم اصفهانى ( 430هـ ) در كتاب « اربعون حديثاً فى المهدى » به عنوان حديث ششم با ذكرسند نقل از حذيفه رض نموده كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)باايراد خطبه و خبردادن از رخدادهاى جهان فرمود:

« لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد ، لطول اللّه عزوجل ذلك اليوم ، حتى يبعث رجلا من ولدى اسمه اسمى.

فقام سلمان رض فقال: يا رسول اللّه ، من اىّ ولدك هو؟

قال: من ولدى هذا و ضرب بيده على الحسين عليه السلام » ([1] [1] )

توضيحا اين روايت را ديگر نامبردگان ذيل بهمين مضمون و با كمى اختلاف در تعبيرات نقل كرده اند كه بخاطر محدوديت مقاله از ذكر متون مربوطه تا فرصت بعدى معذرت مى خواهيم

4ــ اخطب خطباء خوارزم موفق بن احمد مكى خوارزمى ( 586 ) در مقتل الحسين اوائل فصل هفتم ص 146 .

5ــ شيخ الاسلام ابوالعلاء حسن بن احمد بن حسن عطار همدانى ــ صاحب « اربعون حديثا فى المهدى » ــ ( 569 هـ ) بشرح مندرج در « فرائد السمطين » و به نقل « مناقب كاشى ــ مخطوط و موجود در كتابخانه آيت اللّه مرعشى در قمــ » .

6ــ ابن ابى الحديد ( 656 ) در شرح نهج البلاغه ج 1 ص 281 ــ 282 وج 19 ص130 بااشاره به نقل ابن قتيبه در« غريب الحديث » از على(عليه السلام) .

7ــ محمد بن يوسف گنجى شافعى ( مقتول سنه 658 ) در « البيان فى اخبار صاحب الزمان » ص 90 چاپ نجف باب نهم به نقل از « الجرح و التعديل » دارقطنى ،

8ــ يوسف بن يحيى مقدسى شافعى سلمى ( 685 ) در « عقد الدرر فى اخبار المنتظر » چاپ 1399 مكتبه عالم الفكر مصر ،

باب اول ص 24 بنقل از « صفة المهدى » ابونعيم از حذيفه

 آخر باب 2 ص 32 بنقل از مصدر فوق

باب 4 فصل 2 ص 89 بنقل از جابربن يزيد جعفى از ابوجعفر ( امام باقر ع ) و ص 95 بنقل از امام اميرالمؤمنين عليه السلام ،

باب ششم تحت عنوان: فى تصريح النبى بانّ المهدى من ولد الحسين بنقل از دارقطنى صاحب « الجرح و التعديل »

اواسط باب 4 ص 127 بنقل از فتن نعيم بن حماد از عبداللّه بن عمرو

باب نهم فصل سوم ص 223 از « صفة المهدى » حافظ ابونعيم و حافظ ابوعبدالله نعيم بن حمّادو« معجم »حافظ ابوالقاسم طبرانى ازعبداللّه بن عمرو

9ــ محب الدين طبرى ( 694 ) در « ذخائر العقبى » ص 136ــ137 ،

10ــ شيخ ابراهيم بن محمد بن مؤيد بن عبداللّه جوينى خراسانى ( 730 ) در « فرائد السمطين ــ فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الائمة من ذريتهمــ » ج 2 ص 325ــ326 شماره 575 با ذكر سند منتهى به حافظ ابوالعلا حسن عطار همدانى .

11ــ حافظ شمى الدين ذهبى ( 748 ) در ميزان الاعتدال ج 2 ص 382 ذيل نام عباس بن بكار ضبى

12ــ سيدعلى شهاب همدانى ( 786 ) در « مودة القربى و اهل العباء » مندرج در « ينابيع الموده قندوزى ص 308 چاپ نجف » مودّه دهم ضمن چند روايت مختلف و هم مضمون .

13ــ محمد بن محمود حافظى معروف به خواجه پارسا ( 822 ) در « فصل الخطاب »مشروحاحضرت مهدى راازفرزندان امام حسن عسكرى دانسته واعلام نموده ] ينابيع الموده باب 65 ، ص 464 چ نجف [

14ــ ابن حجر عسقلانى ( 852 ) در « لسان الميزان » ج 3 ص 300 طبق متن فرائدالسمطين .

15ــ ابن صبّاغ مالكى ( 855 ) در « فصول المهمّه فى معرفة الأئمة » ص 277 بنقل از ابونعيم عين آنچه را كه از حذيفه آوده .

16ــ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى ( 1294 ) در« ينابيع المودة » اواخر باب 54 ص 197 چاپ نجف بنقل از مودة القربى همدانى .

اوايل باب 77 ص 534 بنقل از على ( ع ) از پيامبر ( ص ) و از سليم بن قيس از سلمان حديثى را كه با روى سخن به حسين فرمود: « . . .انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم المهدى » بنقل از حموينى و خوارزمى ، و بنقل از ابن عباس با تعبير « و تسعة من ولد الحسين مطهرون » از حموينى

اواسط باب 94 ص 588 بنقل از اربعين حافظ ابونعيم از حذيفه در پاسخ سئوال سلمان از پيامبر اكرم پيرامون نام فرزندش ــ كه مهدى از اولاد او باشد ــ.

و ص 589 بنقل از ابن خشاب از امام على بن موسى الرضا و تصريح آنحضرت باينكه مهدى فرزند عسكرى است .

و نيز ص 589 با ذكر سند بنقل از امام موسى كاظم و تصريح باينكه امام صادق فرمود: « مهدى از فرزندان من باشد ».

و ص 590 متن آنچه را از « الجرح و التعديل » دارقطنى آورديم .

نيز ص 590 بنقل از مناقب خوارزمى([2] [2] ) از سلمان فارسى.

روايتى راكه سلمان وارد بر پيغمبر شد و ديد حضرتش حسين بن على را برروى زانو نشانده و او را مى بوسيد وخبر مى دهد از اينكه حضرت قائم نهمين فرزند حسين باشد

17ــ شيخ عبدالهادى ابيارى ( 1305 ) در « العرائس الواضحه » ص 208

18ــ سيد مؤمن بن حسن شبلنجى ( 1308 ) در « نورالابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار » چاپ بولاق مصر.

مهدى فقيه ايمانى

 



 

 

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مهدى (عليه السلام) از فرزندان فاطمه(عليها السلام) دختر پيامبر(صلى الله عليه وآله) است.

 

از جمله پيشگوئيهاى صريح پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پيرامون امام مهدى منتظر در رابطه با مشخصات نسبى و ويژگيهاى فاميلى آن حضرت ، موضوع بودن آن موعود جهانى است از فرزندان فاطمه ، كه در حدود هفتاد نفر از مراجع حديثى و أعلام تاريخى اهل تسنن ، احاديث بيانگر اين امر و فرازهاى تاريخى مربوط بدان را نقل و ثبت كرده اند و محلّى براى شكّ و شبهه در اين باره باقى نگذارده اند; و عباراتى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اين باره ايراد فرموده ، بنقل ام سلمه بدين قرار است:

                   « المهدىّ حقّ و هو مِن ولد فاطمة »

                   « المهدىّ مِن ولد فاطمه »

                   « المهدىّ مِن عترتى مِن ولد فاطمة »

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

معترفين از علماى سنى به ولادت حضرت مهدى(عليه السلام) از نسل فاطمه زهرا(عليها السلام) و امام حسين بن على(عليهما السلام) در نيمه شعبان 255 هجرى

 

در اينجا توجه خوانندگان ارجمند را به يك موضوع مهم جلب مى نمائيم و آن اينكه:

اصل مسأله مهدويّت در اسلام مانند ـ مسأله امامت كه در پيشگفتار بدان اشاره كرديم ـ يك مسأله اتفاقى بين همه مذاهب عقيدتى و فقهى اسلام است.

چيزى كه در اين رابطه مورد اختلاف مى باشد موضوع ولادت حضرت مهدى است كه گروهى انگشت شمار از اهل تسنّن منكر ، و اكثريّت قريب به اتفاقْ موافق با شيعه ، و در منابع عقيدتى ، حديثى و تاريخى خود صريحاً بدان اعتراف كرده اند.

ناگفته پيداست كه معتقدان به ولادت آن حضرت نيز در انتساب آن بزرگوار به امام عسكرى ، و ديگر ويژگيها و شؤون حياتى او از قبيل غيبتو . . .  با شيعه هم عقيده اند.

با توجه به اينكه ما در اين كتاب در انطباق بخشى از فرازهاى سخنان امام در نهج البلاغه با مسأله مهدى منتظر ، متكى به اعتراف ابن ابى الحديد ، شارح نهج البلاغه ، شده ايم ، و نامبرده در موضوع ولادت آن حضرت با شيعه مخالف ، و آن را موكول به بعد نموده است ، ما در اين مقدمه به اسامى بيش از يكصد نفر از دانشمندان و مورخان اهل تسنن كه با شيعه همعقيده ، و به ولادت حضرت مهدى در نيمه دوم قرن سوم هجرى اعتراف كرده اند اشاره مى كنيم; و براى تفصيل بيشتر ، علاقمندان آشنا به زبان عربى را به كتاب « الامام المهدى عند اهل السنة »([1] [3] ) و مقدمه آن ارجاع مى دهيم.

1 ــ ابوبكر محمد بن هارون رويانى ( در گذشته 307 ) در « مسند » مخطوط موجود در كتابخانه ظاهريه شام كه بخش ويژه حضرت « مهدى » در جلد سوم « الامام المهدى عند اهل السنة » مندرج ، تا به يارى خدا چاپ و منتشر گردد.

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام خدا

مدّعيان دروغين مهدويت وكسانيكه كه بدروغ نسبت مهدويت بدانها داده شده

 

همانطوريكه كمابيش بنظر خوانندگان رسيده و مصادر تاريخى و غيرتاريخى بيانگر شرح تفصيلى آنست كه از آغاز بنيانگذارى اسلام تاكنون پيوسته افرادى با فريب و آلت دست قراردادن گروههائى از عوام ، از روى دشمنى به روياروئى اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زندانى نمودن مسلمانان ، و ضديت با احكام اسلام و تكيه زدن بر كرسى رياست ، چند صباحى خودنمائى نموده و بالاخره به زباله دان تاريخ گسيل شده و مى شوند و نمونه آنها ــ كه خود آلت دست استعمارگران خارجى يهودى و مسيحى و عامل اجرائى اهداف شوم آنها بودند ــ رضا شاه پهلوى در ايران و كمال اتاترك در تركيه و جمال عبدالناصر در مصر و صدام تكريتى در عراق و ديگران در ديگر مناطق مسلمان نشين بوده و مى باشند .

افرادى هم به هواى رياست از طريق سوءاستفاده از احاديث مربوط به مهدى موعود و تحريف آنها و فريب دادن افراد ساده لوح زودباور را به دعواى مهدويت و مقام امامت برخاستند و بدون آنكه قيام انها نشانگر سرنخى از مقام امامت يا مقرون به كوچكترين علامت از علائم ظهور مهدى موعود باشد ، يا كمترين درجه از برقرارى قسط و عدل جهانى ( مورد وعده پيامبر بدست حضرت مهدى ) را ارائه دهند ــ بلكه مردم را دچار تفرقه و جدائى از اسلام كردند ــ چند روزى خود را به عنوان مهدى موعود منتظر جا اندازى و قلمداد نمودند ، اما بالاخره مشت خيانت آنها هم بازشد و ادعاى دروغين و بى محتوايشان كشف و آنها هم پس از چندى به زباله دان تاريخ رهسپار شدند .

همچنانكه عده اى هم با زمينه سازى مرحله به مرحله مقام امامت و عنوان مهدى منتظر نخست دعوى بابيت از ناحيه مهدى حقيقى مى كردند و همينكه افراد و گروههائى فريب خورده بدانها مى گرويدند ، دعواى مهدويت را مطرح و گسترش مى دادند .

افراد و گروههائى هم بر اثر برخورد به اخباريكه از ناحيه خبرگذاران صادق امين درباره مهدى موعود و اسلام بدانها رسيده بود و از نظر فراوانى بدان درجه براى آنان يقينى شده و دماغشان آماده براى پرورش اينگونه افكار گرديده بود ، كه بسا نسبت مهدويت را به كسى كه او خود چنين دعوائى نداشت و از اين دعوى بيزارى مى جست مى دادند .

اكنون براى روشن شدن مطلب نام بعضى از مدعيان دروغين مهدويت يا غير مدعيان مورد نسبت را بطور فهرست بنظر خوانندگان ميرسانيم و علاقمندان به آگاهى بر مشخصات تفصيلى هريك را به مصادر مربوطه ارجاع ميدهيم:

1ــ امام اميرالمؤمنين على(عليه السلام) كه فرقه سبائيّه ، پيروان عبداللّه بن سبا ( كه بموجب اثر تأليفى علامه محقق عسكرى اصل وجودش ساختگى و بدور از حقيقت و واقعيت بوده ) حضرتش را مهدى خواندند و پنداشتند كشته نشده و تا آخر الزمان باقى است و خروج ميكند([1] [1] ).

2ــ محمد بن حنفيه ، كه فرقه كيسانيه پنداشتند وى بعد از حسين بن على امام و همان مهدى موعود است و در كوه رضوى بسر ميبرد و از آنجا ظهور و قيام نمايد([2] [2] ) ، بدون آنكه او چنين ادعائى كرده باشد .

3ــ محمد بن عبداللّه محض بن حسن بن حسن بن على ، معروف به نفس زكيه كه پاره اى از جاروديّه وى را مهدى دانسته و در سنه 145هـ از مدينه به مهدويت برخواست و بدسيسه منصور دوانيقى كشته شد([3] [3] ) .

4ــ ابوجعفر محمد بن عبداللّه فرزند منصور دوانيقى كه خود منصور هم از روى رقابت با نفس زكيه مردم را دعوت به مهدويت او مى كرد([4] [4] ) .

5ــ عمر بن عبدالعزيز يكى از خلفاى اموى كه سعيد بن مسيب قائل به مهدويت او شد([5] [5] ) .

6ــ ابومسلم خراسانى كه پاره اى از فرقه « خرّميه » پيروان اتابك خرّمى پنداشتند او همان كسى باشد كه بايد زمين را پر از عدل و داد كند و كشته شدنش را بدست منصور دوانيقى تكذيب نمودند و بانتظار ظهورش بسر مى بردند([6] [6] ).

7ــ امام جعفر بن محمد الصادق ( امام ششم شيعيان ) كه ناووسيه معتقد به مهدويت آن حضرت شدند([7] [7] ) ، اما اصل مقام امامت حضرتش را بدست فراموشى سپردند .

8ــ محمد بن قاسم بن عمر بن على بن الحسين كه جاروديه زيديه به مهدويت او گرايش جستند و در ايام معتصم در طالقان قيام نمود و كشته شد و آنها پنداشتند كشته نشده و بعد از اين ظهور خواهد كرد([8] [8] ).

9ــ امام موسى بن جعفر ( امام هفتم شيعيان ) كه فرقه واقفيه قائل به مهدويت آن حضرت شدند([9] [9] ) .

10ــ محمد بن على عسكرى ، برادر امام حسن عسكرى ، كه طايفه محمديه بعد از وفات آن حضرت قائل به امامت و مهدويت وى گرديدند([10] [10] ).

11ــ امام حسن عسكرى ( امام يازدهم شيعيان ) كه گروهى اعتقاد به مهدويت حضرتش پيدا كردند([11] [11] ) .

12ــ جعفر بن على برادر ديگر امام حسن عسكرى كه عده اى قائل به امامت و مهدويت او گرديدند و خود نيز مدعى مهدويت بود([12] [12] ) .

13ــ عبداللّه بن معاويه بن عبداللّه جعفر بن ابى طالب كه عده اى از مردم وى را مهدى دانسته و گفتند وى زنده است و در كوههاى اصفهان بسر مى برد و البته ظاهر خواهد شد ، و او همان كسى بود كه در ايام حكومت مروان بن محمد در فارس قيام كرد و ابومسلم پس از مدتى كه او را زندانى كرده بود بكشت([13] [13] ).

14ــ يحيى بن عمر از اعقاب زيد بن على كه در ايام مستعين باللّه خليفه عباسى سنه 259 در كوفه قيام كرد ، پس او را كشتند و سرش را از تن جدا نمودند و بعض جاروديه قائل به مهدى منتظر بودن او بودند([14] [14] ).

15ــ موسى بن طلحة بن عبداللّه كه در زمان مختاربن ابى عبيده در بصره قيام كرد و عده اى بعنوان مهدويت بدو گرويدند([15] [15] ) .

16ــ عبداللّه مهدى بود كه بنوشته قرمانى: خود را فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى الرضا ــ يعنى فرزند امام حسن عسكرى امام يازدهم شيعيانــ معرفى كرد .

و بنوشته فخرى بعنوان ابومحمد عبيداللّه بن احمد بن اسماعيل از اعقاب امام جعفر معرفى نمود .

و بنوشته ديگران رشته نسبش غير از دو رشته مذكور است و بطور خلاصه در اصل ارتباطش با سادات و بر فرض ثبوتش در چگونگى آن اختلاف شديد است .

وى در سنه 297 هـ بعنوان مهدويت از افريقا بپا خواست و دولت فاطميين را تشكيل داد كه پس از گذشتن 270 سال منقرض گرديد .

هم او بود كه شهر مهديه را در يكى از سواحل تونس برقرار كرد و هم اكنون پرچم فرانسه برفراز آن در اهتزاز است([16] [16] ) .

17ــ محمد بن عبداللّه بن تومرت علوى حسنى معروف به مهدى هرغى از قبيله مصامده كه در جبال اطلس مراكش سكونت داشتند ، در سال 497 به مهدويت برخاست و تشكيل سلسله « الموحدين » را داد و بر اسپانيا استيلا و تسلط يافت([17] [17] ).

18ــ الناصر لدين اللّه كه از جمله خلفاى عباسى و متولد حدود سنه 550 هـ بود ، سبط ابن تعاويذى وى را بعنوان مهدى منتظر بودن بدين دوشعر ستوده:

انت الامام المهدى ليس لنا***امام حق سواك ينتظر

تبدو لابصارنا خلاقاً لان***يزعم ان الامام منتظر([18] [18] )

19ــ مردى به نام عباس فاطمى در پايان قرن هفتم بين 690 و 700 در ميان غمازه خروج كرد و مدعى شد فاطمى منتظر است و جمعيت انبوهى از غمازه براو گرد آمدند و در پايان امر كشته شد([19] [19] ) .

20ــ شخصى كه معروف به تويزرى منسوب به تويزر از نحله صوفيه بود از رباط ماسه خروج كرد و مدعى مهدى فاطمى بودن شد و بسيارى از اهل سوس و غيره بدو گرويدند و كارش آنچنان بالا گرفت كه سران مصامده ترسيدند و او را كشتند .

اين قضيه در آغاز قرن هشتم ـ در عصر سلطان يوسف بن يعقوب ــ بوقوع پيوست([20] [20] ) .

 21ــ اسحاق سبتى زوى بود كه در دوران سلطنت سلطان محمد چهارم از سلاطين عثمانى بسال 986 هـ به امر مهدويت قيام كرد و اصولا ترك و از اهالى ازمير بود([21] [21] ).

22ــ شخصى بود كه در سنه 1219هـ در مصر قيام به مهدويت نمود و اصولا زاده طرابلس بود و طولى نكشيد با لشكرى كه از فرانسه آمده بود بجنگيد و با عده اى از هواخواهان خود كشته شد([22] [22] ).

23ــ محمد احمد بود كه در سال 1260 هـ در سودان قيام نمود و از قبيله دناقله در جزيره « نبت » مقابل « دنقلا » و بگفته بعضى در « حنك » متولد شده بود([23] [23] ).

24ــ مردى بود كه در رباط عباده دور او گرد آمدند و بعنوان فاطمى منتظر بودن ديگران را به مهدويت خود دعوت كرد و اصولا از نسل و نژاد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود([24] [24] ) .

25ــ احمد بن احمد كيال بود كه نخست مردم را بمقام امامت خود دعوت كرد ، سپس بعنوان مهدويت قيام نمود و طائفه كياليه را تشكيل داد([25] [25] ) .

26ــ محمد مهدى سنوسى فرزند شيخ محمد سنوسى بود كه در اواسط قرن نوزده مسيحى از مغرب زمين برخواست و قبل از مرگ با اشاره باينكه خود او مهدى منتظر نيست بلكه او از اين پس خواهد آمد نفى مهدويت خويش نمود و شايد مقصودش از خبر آمدن بعد از اين ، قيام پسرش بود([26] [26] )

27ــ ميرزا غلام احمد قاديانى بود كه در اوائل قرن نوزده ميلادى سنه 1826 از پنجاب هندوستان قيام كرد و با سيكهاى آن سرزمين بر مبناى ادعاى نبوت بجنگيد و فرقه قاديانى را كه هم اكنون داراى پيروانى در هند است تشكيل داد([27] [27] ) .

28ــ سيد احمد پسر محمدباريلى بود كه او را مهدى وهابى نيز گويند ، تولدش بسال 1224 در يكى از شهرهاى هندوستان به نام « بريلى » اتفاق افتاد ، پس در خلال نيمه اول از سده سيزده از بين فرقه وهابى در هند قيام به نشر آن مذهب سخيف نمود و به عنوان يكى از اولاد امام حسن بن على ( امام دوم شيعيان ) خود را شهرت داد سپس بر عليه هندوها و سيك هاى پنجاب هند اعلام جنگ نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ مغلوب و كشته شد و بالاخره با تبليغاتى كه داشت و انتشار مى داد زمينه براى قيام احمد قاديانى نامبرده مستعد و موجبات نفوذ براى وى بيشتر فراهم شد([28] [28] ) .

29ــ على محمد شيرازى معروف به باب پسر ميرزا رضاى بزاز شيرازى و متولد همان شهر بسال 1235 از زنى به نام خديجه بود ، وى از كمالات علمى و ادبى جز زبان فارسى كه در شيراز نزد معلمى به نام شيخنا آموخته بود و مقدار كمى هم صرف و نحو خوانده بود بهره ديگرى نداشت و بيشتر اهتمام در رشته رياضت و انجام امور شاقّه به منظور تسخير جن و روحانيّات داشت و بالاخره پس از مدتى بسر بردن در بندر بوشهر رفته رفته دچار خشكى دماغ و خستگى مغز گرديد ، پس از بوشهر به كربلا رفت و از تابعين شيخ احمد احسائى شد و با سيد كاظم رشتى كه از شاگردان و مروجين احسائى بود و در بافندگى و جاهم اندازى اباطيل و خرافات مهارتى بسزا داشت مصاحبت نمود([29] [29] ) ، پس از فوت احسائى و سيد كاظم رشتى به شاگرد ديگر احسائى حاج كريم خان ( مؤسس فرقه ضاله شيخيه كه عنوان ركن رابع بودن را مطرح نمود ) بپيوست ، و نخست به عنوان باب او و خليفه الخليفة سر برافراشت و چون آوازه اش بلند شد و قدرى بر سر زبانها افتاد خود را به باب مهدى منتظر معرفى نمود .

سپس دم از استقلال و مهدويت زد و چون متوجه شد به قول عوام « خر فراوان است » و مريدانى از خود جاهل تر و احمق تر به دورش گرد آمدند دعواى نبوت را مطرح نمود و بافته هايى را ــ به عنوان وحى الهى و آيات آسمانى كه خالى از معنا و عارى از قانون ادب و محاوره و برخلاف منطق و در حقيقت بهترين سند حماقت و فساد عقلى او و پيروانش بود ــ انتشار داد و در پايان جنون او شدت يافت و هوس خدائى و الوهيت پيدا كرد كه كتاب « البيان » وى بهترين شاهد و بيانگر كفريات اوست .

توضيحا چون سياست اجانب پشتيبانى از وى را مقتضى ديد با نفوذى كه در داخله مملكت ايران داشت موجبات تقويت و گسترش فساد او را با هزينه تبليغاتى و جلوگيرى از تعرض ديگران بر عهده گرفت تا انجا كه با تحليل هرگونه حرامى و آزادى در ارتكاب هرگونه بدعت و عمل نامشروع عده اى از عوام الناس و افراد سفله و بى بند و بار فريب او را خوردند و بدو پيوستند .

در آغاز امر علما و روحانيون آن عصر بخاطر راه و رسم جنون آميزى كه از وى به نمايش درآمد از حكم به قتل او خوددارى و استنكاف نمودند و چون هر روز شراره هاى فتنه او گسترش مييافت ، بمنظور جلوگيرى از شرّش و مصونيت مردم از آتش فتنه و بيراهه برى وى لازم دانستند حكم قتلش را صادر نمايند همچنانكه فتوى به كفر و نجس بودن بهائى ها و ممنوعيت ازدواج با آنها را صادر نمودند . از طرفى هم چون فتنه او مقام سلطنت را تهديد مى كرد حكم قتلش عملا تأييد و با به دار آويختن و اعدامش معلوم شد او هم يكى از مهدى هاى دروغين بود كه نخست بدست عوامل روس رشد و پرورش يافت و بعد از موجوديت او كه كانون فساد از آب درآمد انگليسى ها از وى بهره بردارى نمودند و بالاخره مليونها نفر مسلمان ضعيف و خوش باور را از اسلام و تشيع جدا كرده گرايش به كفر دادند([30] [30] ) .

آرى متاسفانه ــ با اينكه بر اثر سقوط شاه طرفدار آنها و برقرارى جمهورى اسلامى و برچيده شدن بساط سلطنت كه يك بُعدش سوء استفاده هرچه بيشتر بهائى گرى از قدرت آن بود بساط آزادى و رسميت بهائى گرى در ايران برچيده شد ــ هنوز اين رشته باطل كم و بيش سر دراز دارد و از طريق عوام فريبى در گوشه و كنار بدين روش باطل كفر آميز ادامه مى دهند .

 

*__*__*

 

و اما كسانى كه در عصر ائمه اطهار عليهم السلام به دروغ مدعى بابيت و نيابت و سفارت از طرف حضرت بقية اللّه محمد بن الحسن العسكرى عج شدند ، پس محدث عاليقدر شيعه شيخ طوسى تعداد هشت نفر را معرفى نموده كه ما بخاطر اختصار به ذكر نام آنها بسنده كرده و خواستاران شرح حال تفصيلى آنها را به كتاب « الغيبة » محدث نامبرده ارجاع مى دهيم:

1ــ ابومحمد حسن معروف به شريعى از اصحاب امام هادى و امام عسكرى بود كه به دعواى بابيت از ناحيه حضرت مهدى برخواست و از آن ناحيه توقيع در لعن وى صادر گرديد .

2ــ محمد بن نصير نميرى .

3ــ احمد بن هلال كرخى .

4ــ ابوطاهر محمد بن على بن بلال .

5ــ حسين بن منصور حلاج صوفى كه ابوالقاسم بن روح يكى از وكلاى امام زمان در عهد غيبت صغرى به امر امام دستور مهدور الدم بودنش را صادر نمود ، نيز بحكم علما تكفير شد ، اما در نظر صوفيه دست كمى از مقام نبوت نداشته و ندارد بلكه دعواى خدائى هم از وى سرزد و بالاخره محكوم به اعدام شد.           ]خيراتيه ج 1 ص 159 ــ 161[

6ــ ابوجعفر محمد بن على شلمغانى معروف به ابن ابى عزاقر.

7ــ ابوبكر بغدادى برادر زاده محمد بن عثمان عمرى ( نايب دوم از نواب اربعه حضرت مهدى ).

8ــ ابودلف ــ رفيق ابوبكر بغدادى ــ ([31] [31] ).

درپايان اين مقال توجه خوانندگان را بدين نكته جلب و يادآور مى شويم كه از بررسى احوال نامبردگان و كسانى كه پيروى از آنها مى كردند يا مهدويت را به كسى كه خود مدعى نبود نسبت مى دادند معلوم و محقق ميشود كه اصل موضوع مهدويت در اسلام و عقيده به ظهور و قيام مهدى موعود و برقرار شدن انقلاب اسلامى جهانى و عدل و داد سراسرى بدست او پديده يك سلسله آيات شريفه قران و فرموده هاى پيامبر اكرم و بعضى از صحابه الهام گيرنده از ان حضرت است كه مورد اتفاق سنى و شيعه مى باشد ، و بر اساس همين ايات و احاديث و پيشگوييها و هشدارها بود كه مردم از باستان زمان آماده براى ظهور مهدى موعود منتظر و چشم براه او بوده اند و مهدى هاى دروغين و نواب هاى قلابى و ادعايى هم از اين رهگذر سوء استفاده نموده و بعنوان مهدى و نايب مهدى قيام نموده و هردسته و گروهى فريب يكى از اينها را خورده و به پيروى و ترويجش مى شتافتند

پس اگر عنوان مهدويت اصالت اسلامى نداشت نه مدعيان دروغين مى توانستند آن را مطرح ووسيله تجمع عوام به دور خود قرار دهند ، و نه عوام و پيروان مهدى هاى ادعايى سرنخى در دست داشتند كه بدانها معتقد و علاقمند شوند و از آنان پيروى نمايند .

بطور خلاصه اصالت مهدويت و ريشه گرفتن آن از ناحيه شخص پيغمبر (صلى الله عليه وآله) بود كه فريب دهندگان آن را سرنخ دعواى مهدويت قرار دادند و فريب خوران هم آن را سرنخ گرايش به مهدى هاى ادعايى و دروغين قلمداد نمودند و كار هر دو دسته به كفر و جدايى از اسلام راستين منتهى شد .

مهدى فقيه ايمانى

 

نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام خدا


 

نظر به اينكه در اوائل سده دهم هجرى شخصى بنام محمد جونپورى با فريب دادن مردم عوام سنى به عنوان مهدى منتظر در سرزمين هند قيام كرد و گروههائى از عوام فريب خور بدو گرويدند وبالاخره كم كم موضوع مهدويت او مسئله آفرين شد ، اهل تسنن از چهارنفر از علماى سنى درباره شخصيت مهدى و مهدويت جونپورى استفتاء و نظرخواهى شرعى نمودند .

آنها هم با تكيه و استناد به احاديثى كه بيانگر علائم ظهور مهدى موعود منتظر است و شخص مدعى مهدويت هم فاقد شرايط امامت بود و هم ظهورش غير مقرون به علائم ظهور حضرت مهدى ، او را تخطئه و رد نموده و حتى خود و پيروانش را ــ بر اساس بيراهه روى و تكفير مسلمانان مخالف  با وى ــ تكفير و محكوم به ارتداد و اعدام كردند .

اكنون ما بخاطر رعايت اختصار از ذكر متون آن فتاوى معذرت خواسته ولى در رابطه با موضوع بحث كه در رد و رهنمون منكران حضرت مهدى و تخطئه كنندگان احاديث پيرامون آنحضرت خلاصه مى شود خواستاران آنرا به كتاب «البرهان» متقى هندى (باب سيزدهم) كه در رد محمد جونپورى و مشتمل بر فتاوى مذكور است ارجاع مى دهيم تا خود با ملاحظه آن فتاوى پى به واقع امر و مخالفت جدى علماى سنى با منكرين آنحضرت برند و در شناخت مهدى راستين اسلام از مهدى هاى دروغين هر عصر و زمانى دچار اشتباه نشوند .

مهدى فقيه ايمانى

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ردّيه هاى علما و دانشمندان سنى بر منكرين مهدى منتظر يا تكذيب كنندگان احاديث پيرامون آن حضرت

 

1ـ ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون ،

ابوالفيض سيد احمدبن محمد بن صديق غمارى ، شافعى ، ازهرى ، مغربى ، ( درگذشته1380 ) چاپ مطبعه ترقى دمشق 1347 ،

ابراز الوهم من كلام ابن حزم ،

احمدبن صديق غمارى مؤلف قبل ، چاپ 1347 مطبعه ترقى دمشق ،

3ـ الاحتجاج بالاثر على من انكر المهدى المنتظر ،

 شيخ حمّود بن عبداللّه تويجرى ، از اساتيد دانشگاه اسلامى مدينه ، در رد بر شيخ ابن محمود قاضى قطر در دو جلد ، چاپ جلد اول 1394 و جلد دوم 1396 در رياض ،

4ـ الى مشيخة الازهر ،

شيخ عبداللّه سبيتى عراقى در رد بر « المهدوية فى الاسلام » سعد محمد حسن ، چ 1375 هـ دارالحديث بغداد ،

5ـ تحديق النظر فى أخبار الامام المنتظر ،

شيخ محمد عبدالعزيز بن مانع ( 1385 ) پيرامون اثباث احاديث حضرت مهدى ، و در ردّ گفته هاى ابن خلدون ،

6ـ الجزم ، لفصل ابن حزم ،

در ردّ ابن حزم است كه بخشى از كتاب « الفصل فى الملل و الاهوا و النحل » او در تخطئه و تكذيب احاديث مهدى منتظر ميباشد ، و شيخ كاظم حلى ( متولد حوالى 1300 ) آن را در دوجلد ضخيم تنظيم و چاپ نمود . ]الذريعه 5/104[ ،

7ـ الرد على من كذّب بالاحاديث الصحيحة الواردة فى المهدى ،

عبدالمحسن العباد ، استاد دانشگاه اسلامى مدينه و عضو هيئت تدريسى آن ، چاپ مجله دانشگاه شماره 45 ص 297 ــ 328 و شماره 46 ص 361 ــ 383 ،

اين مقاله يا رساله كه بيانگر محققانه ترين بحث حديثى و تاريخى پيرامون مهدويت و قيام مهدى منتظر است در رد بر كتاب « لامهدى ينتظر بعد الرسول » شيخ ابن محمود قطرى است و در اصالت مهدويت و قيام مصلح جهانى خلاصه شده ، هرچند در امر ولادت حضرت و موضوع حسينى بودن آن بزرگوار مخالف با شيعه و بر خلاف نظر اعترافى بيش از يكصد نفر از علماى سنى مى باشد كه اعتراف به هر دو موضوع نموده اند ، و اين جانب را در اين زمينه با او خاطره اى است كه در كتاب « شناخت امام » آورده ام و در اينجا مجال ذكرش نيست ،

8ــ مع الدكتور احمد امين فى حديث المهدى و المهدويه ،

محمد امين زين الدين چاپ مطبعه دارالنشر نجف اشرف 1371 هـ 1951م ،

9ــ المهدى واحمد امين ،

محمد على زهيرى نجفى ، چاپ اول 1370هـ 1950 م نجف اشرف ،

اين كتاب هم در رد كتاب نامبرده احمد امين مصرى است ،

10ـ نقد الحديث بين الاجتهاد و التقليد

سيد محمد رضا حسينى در رد بر على حسين سائح ليبى ، چاپ دوم قم ، 1417هـ ،

11ـ الوهم المكنون فى الردّ على ابن خلدون ،

ابوالعباس بن عبدالمؤمن ، مغربى ،

12ــ هدى الغافلين الى الدين المبين ،

سيد مهدى صالح كشوان قزوينى ،

اين كتاب در پاسخ به شبهات ابن حزم پيرامون مهدويت حضرت مهدى خلاصه شده و بسال 1335 از تاليف آن فراغت جسته ،

]كتابنامه حضرت مهدى( ع ) آقاى مهدى پور 2/778[

اكنون مى گوييم: فرموده هاى پيامبر اكرم ( ص ) در رابطه با موضوع نخستين مطرح كننده بودن امر مهدويت در اسلام و عنايت و اهميتى را كه پيرامون مسئله امامت ارائه داد در دو بخش خلاصه مى گردد:

بخش اول: ايراد حديث « من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه » و فرازهاى مشابه بود كه با مطرح كردن آن مرگ هر مسلمان بدون شناخت « امام زمان » زمانش را تهديد و محكوم به مرگ جاهلى فرمود ، و بطور كلى و قاطعانه امر امام شناسى را سرنوشت سازترين مسائل اسلامى اعلام كرد.

بخش دوم آن: معرفى امامان بعد از خود بود كه از جمله مهدى منتظر محمد بن الحسن العسكرى را ( با تمام مشخصات نسبى و خانوادگى و شكل و شمايل و ديگر ويژه گى هاى محلى و تاريخى و رخدادهاى مربوطه به دوران امامتش ) به عنوان آخرين خليفه و امام برحق و يگانه مصلح جهانى بودن معرفى و اعلام فرمود.

بر اين اساس با توجه به مقاله پرفسور . . . كه در انكار احاديث پيرامون مهدى منتظر و سرنخ گرفتن عقيده به او از يهود ونصارى خلاصه شده ، فهرستوار مى پردازيم به ذكر مسائل مربوط به اصالت اسلامى امر مهدى منتظر از ديدگاه اهل تسنن كه پرفسور هم خود سنى و ناگزير از پذيرفتن مصادر مربوطه و تن دادن به اعترافات كتبى صدهانفر از علماى سنى و اساتيد و دانشمندان اين فرقه مى باشد.

مهدى فقيه ايمانى

 

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام خدا

     تعداد 152 اثر تأليفى( كتاب ، رساله ، مقاله ) علما ودانشمندان اهل تسنن درباره حضرت مهدى ( عج )

 

1 ــ  « إبراز الوهم المكنون من كلام إبن خلدون ، فى أحاديث الواردة فى المهدى » يا « المرشد المبدى لفساد طعن ابن خلدون فى أحاديث المهدى ».

أحمد بن محمّد بن صديق شافعى مغربى ( درگذشته1348 ).

چاپ دمشق و عيناً مندرج در « الامام المهدى عند أهل السنّة » 2/223.

2 ــ  « ابراز الوهم من كلام إبن حزم ».

أحمد بن صديق بخارى حضرمى( 1380 ).

چاپ 1347 مطبعه ترقى دمشق ، در ردّ بر إبن حزم اندلسى ( متوفاى 456 ) كه در كتاب « الفصل بين الاهواء و النّحل » از موضوع مهدويت تخطئه و انتقاد نموده و احاديث مهدى منتظر را تضعيف و بى اعتبار وانمود كرده است.

3 ــ  « اتحاف الجماعة بما جاء فى الفتن و الملاحم و اشراط الساعة »

شيخ محمود بن عبداللّه تويجرى.

ج اول چاپ اول 1394 چاپخانه الرياض عربستان سعودى.

4 ــ  « اتحاف الجماعة . . . ».

ج 2 چاپ 1396 رياض عربستان سعودى.

] دليل مؤلفات الحديث الشريف1/483 [

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 با مرورى بر مصادر حديثى ، تاريخى ، عقيدتى ، وتفسيرى شيعه وسنى بدين حقيقت پى خواهيم برد كه نخستين كسى كه موضوع مهدى منتظر و قيام جهانى او را مطرح و ايراد كرد و حتى مشخصات خانوادگى و پدران و اجدادش را آنچنان دقيقا اعلام نمود كه زمينه سوء استفاده مهدى هاى ادعائى و دروغين را از عنوان « مهدى منتظر » خنثى و منتفى نمود ، همانا شخص پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود .

آرى حضرتش همانند ديگر شئون سرنوشت ساز اسلامى ، بر اساس وحى الهى ، مسئله مهدويت را پايه گذارى فرمود و نيز با ايراد يك سلسله علائم و نشانه هاى ظهور و ويژگيهاى محلى و تاريخى قيامش ، مسلمانان را هشدار داد كه هم به موقع منتظر و آماده ظهور و قيام « حضرت مهدى واقعى » باشند .

هم فريب مهدى هاى دروغين وساختگى شيطان صفت و رياست طلب رانخورند ، وهم به اباطيل و گفته هاى خلط مبحث كننده گان حقايق دينى با افكار مغرضين و مستشرقين يهودى و مسيحى ترتيب اثر ندهند .

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 با مرورى كوتاه بر مندرجات تعدادى از كتب اختصاصى امام مهدى منتظر يا كتبى كه بخشى از هر يك از آنها بذكر احاديث آن جناب اختصاص يافته ، بدين واقعيت پى ميبريم كه حداقل حدود شصت نفر از صحابه پيامبر اكرم ص احاديث و روايات مربوط به حضرت مهدى منتظر را بلاواسطه از قول آن بزرگوار نقل و اشاعه داده اند ، كه ما درين مقاله تنها به ذكر اسامى صحابه مطرح شده در منابع مربوطه اهل تسنن كه تعداد آنها متجاوز از چهل نفر است اكتفا نموده ، ومى گوييم نقل همين عده از صحابه احاديث « مهدى منتظر » را ، محكم ترين دليل است بر صحت و تواتر و قطعى الصدور بودن آنها از ناحيه رسول خدا( ص ) ، واينكه مسئله مهدويت در اسلام و موضوع مهدى منتظر از عميق ترين مايه اصالت و ريشه اسلامى و از عالى ترين درجه اعتبارحديثى و حديث شناسى برخوردار بوده ، آنچنانكه ديگر زمينه اى براى تشكيك پيرامون اصل مهدويت و انكار مهدى منتظر و تخطئه احاديث مربوطه فراهم نبوده و نخواهد بود .

اضافه برين بيش از سى نفر از محدثين و حديث شناسان درجه بالاى سنى اعتراف به تواتر احاديث مهدى منتظر نموده كه شرحش بنظر ميرسد ،همچنانكه حداقل بيست و پنج نفر از علماى حديث شناس سنى اعتراف به صحت وقابل استناد بودن احاديث مهدى منتظر كرده اند و با روى سخن به علما و دانشمندان سنى مى گوئيم: اگر اين همه كتاب و مصادر و منابع حديثى ، تفسيرى ، تاريخى ، و كلامى كه بيانگر حقايق مربوطه است صحيح و برخوردار از اعتبار اسلامى است كه ديگر جاى شبهه اى باقى نمى ماند و زمينه اى براى ايراد اباطيل مطرح شده وسيله پرفسور . . . نيست و اگر فاقد اعتبار است و مندرجات آنها دروغ و ساختگى ميباشد پس بايد با خط سرخ كشيدن روى اين كتابها ، آنها را از صحنه آثار اسلامى و سنت نبوى خارج و از اين پس ديگر مطرح و مورد استناد واقع نشود .

اكنون نخست مى پردازيم بذكر فهرست اسامى صحابه ناقل احاديث مهدى موعود منتظر و از آن پس به فهرست اسامى معترفين به تواتر آن احاديث و صحت و قابل استناد بودن آنها:

نظر به اينكه از قرار اطلاع آقاى پرفسور روحى قيفلانى نويسنده كتاب « مذاهب اعتقادى اسلامى در عصر ما » ــ كه متضمن مقاله موضوع بحث تحت عنوان « مهدى !» است ([1] [2] ) ــ سنى حنفى مى باشد و معمولا با شيعه غير مربوط بلكه طبعا ازتشيع دور و از پيروى امام اميرالمؤمنين على(عليه السلام) رويگردان و آن راباطل مى داند ما هم در نگارش و تنظيم اين مقاله كارى به كار شيعه و استفاده از منابع مربوط به آن نداشته ،

بلكه سراسر مقاله و صد در صد نقليات حديثى و تاريخى و اعترافى آن مبنى بر استفاده از منابع مربوطه و معتبر اهل تسنن است ، با ارائه آدرس دقيق ، تا اگر جناب پرفسور روحى واقعا يك مسلمان سنى است ناگزير در حداقل هم كه باشد به مندرجات مسلم و بدور از دروغ و دروغبافى منابع اهل تسنن و نيز به احاديث متواتر و قطعى الصدور نبوى و مطرح شده در آن كتابها تن در دهد و سر تسليم فرود آورد و از نوشته هاى خود ( مبنى بر سرنخ گرفتن عقيده به مهدى منتظر در اسلام از عقايد يهود و نصارى و نيز انكار احاديث مربوط به مهدى منتظر عج ) كه غربال شده اباطيل مستشرقين يهودى و مسيحى است عذرخواهى كند ، ودر راستاى مذهب شناسى آن هم در غالب كتاب كلاسيك دانشگاهى آبروى خود را حفظ و آسيب وارده بر آن را ترميم نمايد ،

و يا جرأت بخرج دهد و صاف و صريح بگويد: هرچند من مسلمان سنى هستم ولى مصادر و منابع مربوط بدانها را قبول ندارم و بايد آنها را در زباله دان تاريخ ريخت تا ديگر مسلمانان تكليف خود را بهتر بدانند.

وگرنه ما با مسلمان نه سنى نه شيعه بلكه بلندگوى مستشرقين و اشاعه دهنده مزخرفات آنها و جيره خوار بيگانگانِ دشمن اسلام كارى نداشته و نداريم ،

اما خواه و ناخواه براى آگاهى خوانندگان كتابهاى چنين افرادى و پى بردن به غرض ورزى و خيانت هاى دينى يا اشتباه كارى هاى اين گونه نويسندگان ، اين مقاله را تنظيم و به خوانندگان حقيقت جو تقديم ، تا سيه روى شود هر كه درو غش باشد ، وما هم حداقل دين شرعى و انسانى خود را ادا نموده باشيم.

آقاى پرفسور روحى نويسنده مقاله « مهدى » اولين سرنخى كه ارائه داده و خواسته است بر اساس آن و با درجا زدن عقيده به مهدى منتظر را باطل وبى اساس وانمود كند ، معتقد بودن يهود و نصارى و ديگر فرق غير اسلامى باشد به مصلح جهانى و انتقام كشنده از ستمگران و خلاصه هر دسته از فرق غير اسلامى درحال انتظار آمدن او و قيام جهانى اش بسر مى برند و بر اين اساس وانمود مى كند كه عقيده به مهدى منتظر و انتظار ظهورش فاقد اصالت اسلامى مى باشد و سرنخ گرفته از عقايد يهود و نصارى و بودائى ها و هندى ها است.

در حاليكه بابررسى كوتاهى پيرامون مايه هاى عقيدتى عموم اديان و فرق غير اسلامى از ديدگاه قران و ديگر منابع اسلامى و غير اسلامى بدين نتيجه مى رسيم كه مشتركات عقيدتى مسلمانان با ديگر فرق دينى و مذهبى جهان فراوان و در حدّ غير قابل انكار است ، ولى بهيچ عنوانى اشتراك عقيدتى دليل بر بطلان عقايد اسلامى و بيراهه روى مسلمانان نخواهد بود.

از باب مثال مسلمانان در اصل عقيده به خدا و وجود آفريدگار جهان با يهود و نصارى و حتى با بت پرستان مشتركند ، اما در چگونگى و كمّ و كيف صفات سلبيّه و ايجابيّه الهى با هم اختلاف دارند.

يهود ونصارى براى خدا قائل به فرزندند ، ولى مسلمانان به چنين چيزى معتقد نبوده و نيستند.

قران مجيد درباره يهود ونصارى فرمايد:

قالت اليهود عزير ابن اللّه و قالت النصارى المسيح ابن اللّه )

( توبه ، آيه 30 )

يهود گويند عزير پسر خداست ونصارى گويند مسيح پسر خداست.

نيز قران فرمايد:

قالت اليهود و النصارى نحن ابناء اللّه و . . . )      ( مائده ، آيه 18 )

يهود و نصارى گفته اند ما پسران خداوند هستيم. . .

نيز قران مجيد فرمايد:

و قالت اليهود يداللّه مغلولة غلّت ايديهم ولعنوا بما قالوا )

( مائده ، آيه 64 )

يهود گويند: دست خدا مغلول و به زنجير بسته است. دستهايشان بسته باد و بخاطر اين سخن ملعون و از رحمت الهى دور باشند.

و اين در حالى است كه مسلمانان عقيده به چنين چيزى ـ كه نشانگر ضعف خدا و محدويت قدرت و اخيتار اوست ـ ندارند.

پس بطور خلاصه اگر اشتراك مسلمانان ــ مخصوصا شيعه ــ با يهود ونصارى در عقيده به مصلح جهانى به نام مهدى منتظر يا ديگر عناوين دليل بى اصالت اسلامى بودنِ عقيده به مهدويت است ، نيز اشتراك مسلمانان با يهود و نصارى در عقيده به خدا و مبدء آفرينش مستلزم بطلان خدا پرستى و عدم اصالت و ريشه دارى عقايد توحيدى است ، نستعيذ باللّه.

آرى اگر اشتراك در بعضى عقائد حقّه دينى بافرقه هاى باطل و بيراهه رو موجب بطلان و بهانه تخطئه از آن عقايد حقه باشد ، پس در صورتيكه افرادى شياد ، فريبكار و رياست طلب از عنوان نبوت و شئون پيغمبرى سوء استفاده نموده و دعواى نبوت كردند و حتى هزاران نفر مردم فريب خور را فريب داده و بيراهه بردند ، بايد منكر مقام نبوت و موضوع فرستاده خدا شد و تمام دلائل عقلى و نقلى مقام نبوت و معجزات او را به باد مسخره و انكار گرفت.

به دليل آنكه موضوع نبوت در بين پيروان پيامبران دروغين مطرح است و برخوردار از اصالت نيست ، وبه قول شاعر اين رشته سر دراز دارد كه بايد با اين طرح هرگونه سوء استفاده خائنانه يا جاهلانه ــ ازعناوين و شئون دينى و مقام نبوت ، خلافت ، امامت ، آيات قرانى ، احاديث نبوى و احكام مسلمه اسلام ــ تلقى به دليل شود بر بطلان اصل نبوت و خلافت و امامت و بر بطلان اصل آيات و احاديث و احكام مورد سوء استفاده هاى مختلف و باز نستعيذ باللّه.

در پايان شيخ محمد خضر حسين اين مطلب را بدين گونه مطرح و پاسخ گفته: كه اگر مردم از فهم حديث نبوى سوء استفاده كردند يا نتوانستند آنطوريكه بايد وشايد حديث را منطبق با هدف اصلى از ايراد آن نمايند ، و در نتيجه مفاسدى را به بار آورد ، شايسته و سزاوار نيست كه اين سوء استفاده يا ناتوانى بر انطباق با هدف ، داعى به شك در صحت حديث شود و بهانه براى انكار و تكذيب آن([2] [3] ).

نيز ناصرالدين آلبانى همين موضوع را با ديگر عبارت ردّو ايراد نموده كه بخاطر اختصار نيازى به ذكر متن آن نباشد([3] [4] ).

در پايان اين مقال مى گوييم: وااسفا به حال يك مسلمان استادِ متخصص « تاريخ مذاهب اسلامى » كه با عقائد اسلامى اين چنين برخورد عاميانه يا مغرضانه و جسورانه نمايد و دين و قلم خود را به باد مسخره گيرد و دست كم تعدادى از شاگردان خود را گمراه نمايد كه بايد در روز حساب پاسخگوى آن باشد.

مهدى فقيه ايمانى

 



 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 18 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اعتراف صريح يا ضمنى بيش از يكصد و بيست نفر از علماى سنى به فرزند امام حسن عسكرى بودن حضرت مهدى و لوازم آن

 

همچنانكه در بحث وبررسى پيرامون حسينى بودن حضرت مهدى منتظر خاطرنشان گرديد كه از طرف محمد بن عبدالله معروف به نفس زكيه ( اولين مدعى دروغين مهدويت در اسلام ) يا از طرف محمد بن عبدالله منصور دوانيقى ( خليفه عباسى و دومين مدعى دروغين مهدويت ) فراز « واسم ابيه اسم ابى » به حديث پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) كه فرمود: « المهدى اسمه اسمه » اضافه شد و تنها در سنن ابى داود و سنن ابن ماجه مندرج گرديد ، تا مهدى موعود « محمد بن عبداللّه » تلقى شود و مهدويت كسى كه خود هم نام باپيامبر است و پدرش همنام با پدر پيامبر ، جا اندازى و قابل قبول گردد ومهدويت « محمد بن الحسن العسكرى » از اعقاب و فرزندان حسين بن على به دست فراموشى سپرده شود.

اين موضوع در عين حالى كه طبق نظر علماى حديث شناس سنى ساخته گى بودن آن ثابت و مسلم و شرحش به نظر رسيد ، تا هم اكنون بين ببعض نويسندگان سنى و بخصوص سنى هاى وهابى مطرح است كه مى گويند: « مهدى ، محمد بن عبدالله است »!

اكنون با توجه به تعداد يكصد و دوازده نفر از علما و مورخين نامبرده سنى كه هريك اعتراف كتبى به ولادت حضرت مهدى در سنه 255 هجرى نموده و همه آنها آن حضرت را بدون شك وترديد بلكه بطور مسلم و قاطعانه فرزند امام حسن عسكرى(عليه السلام) ( امام يازدهم شيعه ) معرفى و اعلام كرده اند.

و اضافه بر اين عده تعداد چهارده نفر ديگر از اعلام تاريخى سنى در كتاب ارزشمند و پرمايه « دفاع عن الكافى » تأليف آقاى سيد ثامر هاشم حبيب عميدى ، معرفى شده اند كه مجموعا 126 نفر اعتراف به ولادت آن حضرت نموده اند ، ديگر جاى هيچ گونه حرف و نقلى براى مهدى فرزند امام حسن عسكرى بودن ، و ساختگى بودن فراز « واسم ابيه اسم ابى » بر جاى نمانده كه متاسفانه بعد از اين همه بحث و گفتگو و نقليات حديثى و اعترافى پيرامون فرزند امام عسكرى بودنِ مهدى منتظر ، يك سنى متجدد مآب و غرب زده با انكار صاحب فرزند بودن امام حسن عسكرى ، مشت خيانت خود راباز كند و آبروى خود را به باد دهد.

آرى دكتر عبداللّه غفارى در نوشته هاى گزارشى خود به عنوان « پروتوكلات آيات قم » ــ ص 11 چاپ 1411 هجرى ، 1991 م ، ــ وانمود كرده كه تاريخ مى گويد امام حسن عسكرى درگذشت و فرزندى برجاى نگذارد و امام مهدى منتظر متولد نشده!.

مهدى فقيه ايمانى

 

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 14 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ردّيه هاى علما و دانشمندان سنى بر منكرين مهدى منتظر يا تكذيب كنندگان احاديث پيرامون آن حضرت

 

1ـ ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون ،

ابوالفيض سيد احمدبن محمد بن صديق غمارى ، شافعى ، ازهرى ، مغربى ، ( درگذشته1380 ) چاپ مطبعه ترقى دمشق 1347 ،

ابراز الوهم من كلام ابن حزم ،

احمدبن صديق غمارى مؤلف قبل ، چاپ 1347 مطبعه ترقى دمشق ،

3ـ الاحتجاج بالاثر على من انكر المهدى المنتظر ،

 شيخ حمّود بن عبداللّه تويجرى ، از اساتيد دانشگاه اسلامى مدينه ، در رد بر شيخ ابن محمود قاضى قطر در دو جلد ، چاپ جلد اول 1394 و جلد دوم 1396 در رياض ،

4ـ الى مشيخة الازهر ،

شيخ عبداللّه سبيتى عراقى در رد بر « المهدوية فى الاسلام » سعد محمد حسن ، چ 1375 هـ دارالحديث بغداد ،

5ـ تحديق النظر فى أخبار الامام المنتظر ،

شيخ محمد عبدالعزيز بن مانع ( 1385 ) پيرامون اثباث احاديث حضرت مهدى ، و در ردّ گفته هاى ابن خلدون ،

6ـ الجزم ، لفصل ابن حزم ،

در ردّ ابن حزم است كه بخشى از كتاب « الفصل فى الملل و الاهوا و النحل » او در تخطئه و تكذيب احاديث مهدى منتظر ميباشد ، و شيخ كاظم حلى ( متولد حوالى 1300 ) آن را در دوجلد ضخيم تنظيم و چاپ نمود . ]الذريعه 5/104[ ،

7ـ الرد على من كذّب بالاحاديث الصحيحة الواردة فى المهدى ،

عبدالمحسن العباد ، استاد دانشگاه اسلامى مدينه و عضو هيئت تدريسى آن ، چاپ مجله دانشگاه شماره 45 ص 297 ــ 328 و شماره 46 ص 361 ــ 383 ،

اين مقاله يا رساله كه بيانگر محققانه ترين بحث حديثى و تاريخى پيرامون مهدويت و قيام مهدى منتظر است در رد بر كتاب « لامهدى ينتظر بعد الرسول » شيخ ابن محمود قطرى است و در اصالت مهدويت و قيام مصلح جهانى خلاصه شده ، هرچند در امر ولادت حضرت و موضوع حسينى بودن آن بزرگوار مخالف با شيعه و بر خلاف نظر اعترافى بيش از يكصد نفر از علماى سنى مى باشد كه اعتراف به هر دو موضوع نموده اند ، و اين جانب را در اين زمينه با او خاطره اى است كه در كتاب « شناخت امام » آورده ام و در اينجا مجال ذكرش نيست ،

8ــ مع الدكتور احمد امين فى حديث المهدى و المهدويه ،

محمد امين زين الدين چاپ مطبعه دارالنشر نجف اشرف 1371 هـ 1951م ،

9ــ المهدى واحمد امين ،

محمد على زهيرى نجفى ، چاپ اول 1370هـ 1950 م نجف اشرف ،

اين كتاب هم در رد كتاب نامبرده احمد امين مصرى است ،

10ـ نقد الحديث بين الاجتهاد و التقليد

سيد محمد رضا حسينى در رد بر على حسين سائح ليبى ، چاپ دوم قم ، 1417هـ ،

11ـ الوهم المكنون فى الردّ على ابن خلدون ،

ابوالعباس بن عبدالمؤمن ، مغربى ،

12ــ هدى الغافلين الى الدين المبين ،

سيد مهدى صالح كشوان قزوينى ،

اين كتاب در پاسخ به شبهات ابن حزم پيرامون مهدويت حضرت مهدى خلاصه شده و بسال 1335 از تاليف آن فراغت جسته ،

]كتابنامه حضرت مهدى( ع ) آقاى مهدى پور 2/778[

اكنون مى گوييم: فرموده هاى پيامبر اكرم ( ص ) در رابطه با موضوع نخستين مطرح كننده بودن امر مهدويت در اسلام و عنايت و اهميتى را كه پيرامون مسئله امامت ارائه داد در دو بخش خلاصه مى گردد:

بخش اول: ايراد حديث « من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه » و فرازهاى مشابه بود كه با مطرح كردن آن مرگ هر مسلمان بدون شناخت « امام زمان » زمانش را تهديد و محكوم به مرگ جاهلى فرمود ، و بطور كلى و قاطعانه امر امام شناسى را سرنوشت سازترين مسائل اسلامى اعلام كرد.

بخش دوم آن: معرفى امامان بعد از خود بود كه از جمله مهدى منتظر محمد بن الحسن العسكرى را ( با تمام مشخصات نسبى و خانوادگى و شكل و شمايل و ديگر ويژه گى هاى محلى و تاريخى و رخدادهاى مربوطه به دوران امامتش ) به عنوان آخرين خليفه و امام برحق و يگانه مصلح جهانى بودن معرفى و اعلام فرمود.

بر اين اساس با توجه به مقاله پرفسور . . . كه در انكار احاديث پيرامون مهدى منتظر و سرنخ گرفتن عقيده به او از يهود ونصارى خلاصه شده ، فهرستوار مى پردازيم به ذكر مسائل مربوط به اصالت اسلامى امر مهدى منتظر از ديدگاه اهل تسنن كه پرفسور هم خود سنى و ناگزير از پذيرفتن مصادر مربوطه و تن دادن به اعترافات كتبى صدهانفر از علماى سنى و اساتيد و دانشمندان اين فرقه مى باشد.

مهدى فقيه ايمانى

 

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 9 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بسمه تعالى

 

 

مهدى منتظر(عليه السلام) و نخستين مطرح كننده آن در اسلام

 

با مرورى بر مصادر حديثى ، تاريخى ، عقيدتى ، وتفسيرى شيعه وسنى بدين حقيقت پى خواهيم برد كه نخستين كسى كه موضوع مهدى منتظر و قيام جهانى او را مطرح و ايراد كرد و حتى مشخصات خانوادگى و پدران و اجدادش را آنچنان دقيقا اعلام نمود كه زمينه سوء استفاده مهدى هاى ادعائى و دروغين را از عنوان « مهدى منتظر » خنثى و منتفى نمود ، همانا شخص پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود .

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 9 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 با مرورى كوتاه بر مندرجات تعدادى از كتب اختصاصى امام مهدى منتظر يا كتبى كه بخشى از هر يك از آنها بذكر احاديث آن جناب اختصاص يافته ، بدين واقعيت پى ميبريم كه حداقل حدود شصت نفر از صحابه پيامبر اكرم ص احاديث و روايات مربوط به حضرت مهدى منتظر را بلاواسطه از قول آن بزرگوار نقل و اشاعه داده اند ، كه ما درين مقاله تنها به ذكر اسامى صحابه مطرح شده در منابع مربوطه اهل تسنن كه تعداد آنها متجاوز از چهل نفر است اكتفا نموده ، ومى گوييم نقل همين عده از صحابه احاديث « مهدى منتظر » را ، محكم ترين دليل است بر صحت و تواتر و قطعى الصدور بودن آنها از ناحيه رسول خدا( ص ) ، واينكه مسئله مهدويت در اسلام و موضوع مهدى منتظر از عميق ترين مايه اصالت و ريشه اسلامى و از عالى ترين درجه اعتبارحديثى و حديث شناسى برخوردار بوده ، آنچنانكه ديگر زمينه اى براى تشكيك پيرامون اصل مهدويت و انكار مهدى منتظر و تخطئه احاديث مربوطه فراهم نبوده و نخواهد بود .

برخوردار بودن احاديث پيرامون مهدى منتظر(عليه السلام) از عالى ترين درجه اصالت اسلامى

این صفحه را به اشتراک بگذارید
ادامه مطلب
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 9 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام خدا

فتواى چهار نفر از فقهاى مذاهب اربعه سنّى درباره منكرين مهدى منتظر عج

 

نظر به اينكه در اوائل سده دهم هجرى شخصى بنام محمد جونپورى با فريب دادن مردم عوام سنى به عنوان مهدى منتظر در سرزمين هند قيام كرد و گروههائى از عوام فريب خور بدو گرويدند وبالاخره كم كم موضوع مهدويت او مسئله آفرين شد ، اهل تسنن از چهارنفر از علماى سنى درباره شخصيت مهدى و مهدويت جونپورى استفتاء و نظرخواهى شرعى نمودند .

آنها هم با تكيه و استناد به احاديثى كه بيانگر علائم ظهور مهدى موعود منتظر است و شخص مدعى مهدويت هم فاقد شرايط امامت بود و هم ظهورش غير مقرون به علائم ظهور حضرت مهدى ، او را تخطئه و رد نموده و حتى خود و پيروانش را ــ بر اساس بيراهه روى و تكفير مسلمانان مخالف  با وى ــ تكفير و محكوم به ارتداد و اعدام كردند .

اكنون ما بخاطر رعايت اختصار از ذكر متون آن فتاوى معذرت خواسته ولى در رابطه با موضوع بحث كه در رد و رهنمون منكران حضرت مهدى و تخطئه كنندگان احاديث پيرامون آنحضرت خلاصه مى شود خواستاران آنرا به كتاب «البرهان» متقى هندى (باب سيزدهم) كه در رد محمد جونپورى و مشتمل بر فتاوى مذكور است ارجاع مى دهيم تا خود با ملاحظه آن فتاوى پى به واقع امر و مخالفت جدى علماى سنى با منكرين آنحضرت برند و در شناخت مهدى راستين اسلام از مهدى هاى دروغين هر عصر و زمانى دچار اشتباه نشوند .

مهدى فقيه ايمانى

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 9 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 20 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , antidajjal.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com