تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
گنجینه عکس ارزشی
و آدرس
www.antidajjal.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما و بعد از تایید مدیر
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
اگاهی مقام معظم رهبر از تصمیمات سری اسرائیل + فایل صوتی
اسرائیل تبلیغ میکرد که این هجوم من به دلیل کار حزب الله هست که سه تا اسیر گرفته،سید حسن نصرالله فرمود نکنه من اشتباه کردم این سه تا اسیر رو گرفتم؟!!
نمیدونستم کارم درسته یا نه مردد بودم،به هیچ کسی هم نگفتم،روز بعدش از آقا مقام معظم رهبری برام پیام آمد که آقای نصرالله شما در گرفتن اسیر اشتباه نکردی،شما با گرفتن اسیر دشمن رو دچار عملیات زودرس کردی اینها قرار بوده پاییز سال آینده به شما حمله کنند....من هم اینهارو گفتم به مردم.....
چند روز بعد مشاور جرج بوش در آمریکا مصاحبه کرد ما رو دست حزب الله رو خوردیم ما نمیدونستیم که حزب الله تا چه رده هایی بین ما نفوذی داره این مطلب به کلی سری بوده و ....
يحيي، پسر زکرياي نبي (عليهما السلام) ابليس را ديد، گفت: کيست که وي را دشمن تر داري، و کيست که وي را دوست تر مي داري؟
ابليس گفت: پارساي بخيل را دوست تر دارم، که او جان همي کند و طاعت همي کند، اما بخل وي آن همه باطل گرداند، و فاسق بخشنده را دشمن تر دارم که او خوش همي خورد و خوش زندگي کند، و همي ترسم که خداي تعالي بر وي به سبب سخاوتش، رحمت کند و وي را توبه دهد.
مصاحبة سايت «خانة حجاب صدف» با «زهرا گونزالس»، مسلمان آمريكايي
او سي و هفت سال دارد و اهل «ايالت كاليفرنياي آمريكا» است. بيست و پنج سال پيش مسلمان شده و چهار فرزند دارد. نه سالي است كه به «ايران» آمده و هم اكنون ساكن «مشهد» است. با صحبتها و راهنماييهاي مادرش از يك كاتوليك مسيحي به مسلماني آگاه، تبديل شده است. در مصاحبه با ما، برخي سختيها را كه مسلمان شدن و محجّبه شدن برايش ايجاد كرده، بازگو كرده است.
مسلمانان بيحجاب!
در سال 1979م. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، فضا يك مقدار بازتر شد. مادرم در يكي از دفاتر اسلامي در آمريكا با يك خانم ايراني آشنا شد و در طول يك سال، تحقيقات مفصّلي كرد و جاهاي مختلفي رفت و نهايتاً تصميم گرفت، دينش را عوض كند و مسلمان شود، ولي آن موقع به خانوادهاش و به ما نگفت كه مسلمان شده و مخفيانه نماز ميخواند و كارهاي عبادياش را انجام ميدهد؛ البتّه حجاب نداشت، چون خود آن خانم هم حجاب نداشت و راستش آن زمان خيلي كم خانم با حجاب پيدا ميشد ولي كمكم، بعد از پيروزي انقلاب، خيلي تغيير و تحوّل ايجاد شد و همة مسلمانها با حجاب شدند.
سریال پربییننده "مختارنامه" که از تلویزیون ایران برای مخاطبان فارسی زبان و برخی شبکه های خارجی برای سایر زبان ها پخش می شود به شدت موجب رنجش خاطر عناصر ضدانقلاب و ضد دین شده است.
به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران، این سریال جزو ۱۵ تولید سینمایی تلویزیونی بزرگ تاریخ انقلاب محسوب میشود و در مدت زمان ۱۴ قسمت کنونی توانسته بالای ۹۰درصد مخاطب در ایران را به خود جلب کند؛ مطلعین رسانهای میدانند که این عدد به معنای موفقیت ۱۰۰ درصدی یک اثر هنری است.
ولی نکتهی جالب این روزها آغاز حملات بیشمار رسانههای ضدانقلاب فارسی زبان به این سریال است تا جایی که این رسانه های عموما ضددین برای جلب نظر مخاطب مجبور شده است ادبیاتشان را به سمت دیگر تغییر دهند.
بر این اساس "رادیو فردا" که رسما متعلق به سازمان سیا (cia) امریکا است در گزارشی پروژه تخریب مختارنامه را کلید زد.
این رسانهی ضدانقلاب به نقل از همتای عرب زبان خود ادعاهایی خنده دار علیه مختارنامه مطرح کرده است و می نویسد: پخش سريال مختارنامه در ايران با واکنش روحانيون دانشگاه الازهر مصر روبرو شده است. به گزارش روزنامه عربی الشرق الاوسط، روحانيون الازهر مصر از مقامات ايرانی خواسته اند تا از پخش اين سريال جلوگيری کنند.
پيش از اعتراض علمای مصری به پخش سريال مختارنامه از تلويزيون ايران، پايگاه رسمی اطلاع رسانی اهل سنت ـ سنی آنلاين ـ به انتقاد از صحنه هايی از اين سريال پرداخته و نوشته است که در اين سريال به صحابه پيامبر و از جمله به عبدالله بن زبير توهين شده است. اين مسئله يکی از دلايلی است که واکنش علمای الازهر مصر را به اين سريال تلويزيونی برانگيخته است.
رادیو فردا ادامه می دهد: از سوی ديگر برخی از سايت ها در ايران از جمله روزنامه کيهان تهران به نقل از مولوی عبدالحميد ـ امام جمعه اهل سنت زاهدان ـ نوشت که ديدن اين سريال برای زنان مطلقا حرام است. اما در ساعت پخش اين سريال مردان می توانند برنامه های ديگر صدا و سيما را مشاهده کنند. اين نقل قول البته از سوی پايگاه خبری اهل سنت ايران تکذيب شده است.
حاج حسن امينی، يکی از علمای اهل سنت کرد در ايران درباره اين سريال به راديو فردا می گويد که تماس های زيادی از سوی اهل سنت با او گرفته می شود که نسبت به بعضی از صحنه های اين سريال معترضند.
رادوی سیا به نقل از وی می افزاید «بنده به عنوان يکی از روحانیون اهل تسنن، اين کار را محکوم می کنم. اين را ضد برابری و برادری می دانم.»
رادیو فردا در پایان با ناراحتی خاصی می نویسد: چند سالی است که جمهوری اسلامی سرمايه گذاری هنگفتی را در حوزه محصولات مذهبی- تاريخی، پی ريزی کرده است که به نظر می رسد علاوه بر پوشش داخلی، جذب مخاطبان و بينندگان عرب منطقه هم از مهمترين سياست های ايران در اين زمينه است.
مـــــــــرگ عبدالله پادشاه ظالـــــــم حجاز ! و ظهور
احتمال وجود یک خطا درباه ی زمان مرگ عبدالله !
با مطالعه برخی کتب ومنابع مهدویت تا مدتها فکر می کردم که این واقعه مبارک در ماه ذی الحجه روی خواهد داد و در این ایام بی صبرانه انتظار آن را می کشیدم ولی دیروز که با استاد خادم الامام(عج) از محققین برجسته مهدویت در این زمینه صحبت می کردم ، ایشان به وجود یک اشتباه در این زمینه اشاره فرمودند و آن اینکه برخی گمان می کنند که فرد مورد اشاره در حدیث :
امام صادق(ع) :
هنگامی که مردم در عرفات وقوف کرده اند ، سواری که بر وسیله نقلیه تیزتکی سوار است ، از راه می رسد و مرگ خلیفه ای را خبر می دهد ، فرج آل محمد(ص) و فرج همه مردم در آن هنگام است.(2)
اما نکته ی عجیب و جالبی که در حین مطالعه بر روی سبک های نقاشی مرتبط با کابالا به دست آمد، شباهت عجیب ستاره ی 9 پر بهاییان با ستاره ی 9 پر موجود در نقاشی های یک سبک کابالیستی با عنوان لولیسم (Lullism) بود که این ارتباط خود می تواند سند دیگری بر ارتباط تشکیلات پلید بهاییت با تشکیلات شیطانی فراماسونری باشد.
امام زمان(عج) فرمود: این میمون ها را از قم و تهران بیرون بریزند!
شبکه ایران "حجتالاسلام رحیمیان" نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید در پنجمین نشست ماهیانه سازمان بسیج جامعه پزشکی که در تالار ابن سینا دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی برگزار شد به بیان خاطره ای از یک پدر شهید در مورد رهبر انقلاب پرداخت و گفت: خاطره ای از یک پدر شهید شنیده بودم که از نزدیکان بیت مرحوم فاضل لنکرانی بود. همیشه دوست داشتم این خاطره را از زبان خود ایشان بشنوم. فاطمیه اول امسال به همین منظور راهی قم شدم .منزل مرحوم فاضل جلسه روضه بود. رفتم آنجا و از حاج آقا جواد فاضل فرزند مرحوم فاضل سراغ آن پدر شهید را گرفتم.ایشان آدرسی به من داد و گفت ضمنا یکی از نکاتی که این پدر شهید خواب دیده و بیان کرده محقق شده است.(که در ادامه بیان می کنم).
دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده است که قید میکند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.
گرچه این مسئله از نظر صرفونحو دستوری بیاشکال است اما واقعیت اعجابآور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده میشود 24 مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده میشود هم 24 مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بیاشکال است، یعنی 24=24.
با مطالعه بیشتر آیات مختلف، او کشف نمودهاست که این مسئله درمورد همه چیزهایی که در قرآن ذکر شده این با آن برابر است، صدق میکند. به کلماتی که دفعات بهکار بستن آن در قرآن ذکر شده، نگاه کنید:
دنیا 115 / آخرت 115
ملائک 88 / شیطان 88
زندگی 145 / مرگ 145
سود 50 / زیان 50
ملت (مردم) 50 / پیامبران 50
ابلیس 11 / پناه جستن از شر ابلیس 11
مصیبت 75 / شکر 75
صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣
فریب خوردگان (گمراه شدگان) 17 / مردگان (مردم مرده) ١٧
مسلمین ۴١ / جهاد ۴١
طلا 8 / زندگی راحت ٨
جادو ۶٠ / فتنه ۶٠
زکات ٣٢ / برکت ٣٢
ذهن ۴٩ / نور ۴٩
زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵
آرزو ٨ / ترس ٨
آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨
سختی ١١۴ / صبر١١۴
محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴
مرد ٢۴ / زن ٢۴
همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم:
نماز 5، ماه ١٢، روز ٣۶۵
دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣
دریا + خشکی = 45=13+32
دریا = %1111111/71= 100 × 45/3
خشکی = % 88888889/28 = 100 × 45/13
دریا + خشکی = % 00/100
دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب 111/71% و خشکی 889/28 % از کره زمین را فراگرفته است.
آیا همه اینها اتفاقی است؟
سوال اینجاست که چه کسی به حضرت محمد (صلوات الله علیه) اینها را آموخته است؟ قرآن هم دقیقاً همین را بیان میکن
گسترش فساد و قيام امام مهدي (ع)
نويسنده: عليرضا محمدي
برداشت قشري مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدي موعود، اين است كه صرفا ماهيت انفجاري دارد؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها، تبعيض ها، اختناق ها، حق كشي ها و تباهي ها ناشي مي شود؛ نوعي سامان يافتن است كه معلول پريشان شدن است. آن گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد، باطل يكه تاز ميدان گردد، جز نيروي باطل نيرويي حكومت نكند و فرد صالحي در جهان يافت نشود، اين انفجار رخ مي دهد و دست غيب براي نجات حقيقت _ نه اهل حقيقت، زيرا حقيقت طرفداري ندارد _ از آستين بيرون مي آيد.
اين گروه طبعاً به مصلحان، مجاهدان، آمران به معروف و ناهيان از منكر، با نوعي بغض و عداوت مي نگرند؛ زيرا آنان را از تاخير اندازان ظهور و قيام مهدي موعود(عج) مي شمارند. بعكس، اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمير و انديشه، با نوعي رضايت به گناهكار و عاملان فساد مي نگرند؛ زيرا اينان مقدمات ظهور را فراهم مي نمايند.
آيات قرآن كريم، در جهت عكس برداشت بالاست. ظهور مهدي موعود، حلقه اي از حلقه هاي مبارزه اهل حق و باطل است كه به پيروي نهايي اهل حق منتهي مي شود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت، موقوف به اين است كه آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. آياتي كه بدانها در روايات اسلامي استناد شده است، نشان مي دهد كه مهدي موعود (عج) مظهر نويد است كه به اهل ايمان و عمل صالح داده شده است. مظهر پيروزي نهايي اهل ايمان است. ظهور مهدي موعود منتي است بر مستضفعان و خوار شمرده شدگان، و وس
متاسفانه گاهی مشاهده شده، خانوادهها ازدواج را صحنه تفاخر قرار میدهند و یکی از این موارد در خرید حلقه ازدواج است.
به گزارش مشرق، الف نوشت: برخی از خانوادهها به هنگام خرید حلقه ازدواج برای داماد طلای زرد تهیه میکنند در حالی که اسلام استفاده از طلا به عنوان انگشتر و حلقه را برای مردها جایز نمیداند و به همین دلیل گاهی خانوادهها به جای خرید طلای زرد، طلای سفید تهیه میکنند. حال عنایت به قرآن و علما لازم و ضروری است:
خداوند سبحان میفرماید: "و از نشانههای او این که همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند. " (1)
خداوند آرامش را یکی از دلایل اصلی ازدواج دانسته، رحمت در خانواده و بین زوجها را موجب تداوم این هسته اصلی جامعه میشمارد و به همین جهت اسلام برای هرچه بهتر انجام گرفتن این فریضه الهی دستوراتی برای مسلمانان مشخص کرده است.
این قوانین و مقررات شرایط امنیت و رفاه را برای افراد، خانواده و سپس جامعه فراهم میکند و به همین جهت در قرآن که کتاب هدایت خداوند برای بشر است آمده: "خداوند راحتی شما را میخواهد نه زحمت شما را " (2) قرآن رعایت این قوانین را موجب برکت در زندگی انسان و جوامع میداند و اشاره می کند: "و اگر مردمی که در شهرها و آبادی ها زندگی دارند ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشاییم. "(3).
در این میان سنت پیامبر اعظم (ص) و سیره اهل بیت عصمت و طهارت (ع) یکی از منابع اصلی این دستورات و قوانین محسوب میگردد. زندگی ساده یگانه دختر پیامبر اعظم (ص) و امیرالمومنین حضرت علی بن ابی طالب(ع) الگوی بسیار مناسبی برای جوانان و مسلمانان جهان در امر ازدواج است: رهبر فرزانه انقلاب در زمینه ازدواج ساده حضرت زهرا (س) فرمودهاند: "این دختر مثل یک فرشته نجات برای پیغمبر؛ مثل مادری برای پدر خود؛ مثل پرستار بزرگی برای آن انسان بزرگ، مشکلات را تحمل کرد. غمگسار پیغمبر شد، بارها را بر دوش گرفت، عبادت خدا را کرد، ایمان خود را تقویت کرد، خودسازی کرد و راه معرفت و نورالهی را به قلب خود باز کرد. اینهاست آن ویژگیهایی که آدمی را به کمال میرساند. بعد هم در دوران پس از هجرت، در آغاز سنین تکلیف، وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها، با علی بن ابی طالب علیه الصلاه والسلام ازدواج میکند، آن مهریه و آن جهیزیه اوست؛ که همه شاید میدانید که با چه سادگی و وضع فقیرانهای، دختر اول شخص دنیای اسلام، ازدواج خود را برگزار میکند ".(4)
خرید وسایل ازدواج مانند حلقه ازدواج، لباس برای زوجها و برپایی جشنهای عروسی یکی از مشکلات اساسی در ازدواج جوانان است و جوانان با الگو گرفتن از ازدواج ساده حضرت زهرا (س) و حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) می توانند بر این مشکلات غلبه کنند.
اما متاسفانه گاهی مشاهده شده، خانوادهها ازدواج را صحنه تفاخر قرار میدهند و یکی از این موارد در خرید حلقه ازدواج است. تا آنجا که برخی از خانوادهها به هنگام خرید حلقه های ازدواج برای داماد طلای زرد تهیه می کنند در حالی که اسلام استفاده از طلا به عنوان انگشتر و حلقه را برای مردها جایز نمیداند و به همین جهت گاهی خانوادهها به جای خرید طلای زرد، طلای سفید تهیه میکنند.
* حکم فقهی مراجع عظام تقلید
استفاده و خرید طلای سفید برای داماد چه حکمی دارد؟
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مدظله العالی): اگر چیزى که طلاى سفید نامیده مىشود همان طلاى زرد است که بر اثر مخلوط کردن مادهاى رنگ آن سفید شده، حرام است ولى اگر عنصر طلا در آن به قدرى کم است که عرفا به آن طلا نمىگویند مانع ندارد و پلاتین نیز اشکال ندارد.
حضرت آیتالله مکارم شیرازی: زینت به طلا براى مردان به هر رنگى که باشد (حتّى طلاى سفید) جایز نیست و نماز خواندن با آن باطل است، ولى استفاده از پلاتین که فلز دیگرى است اشکالى ندارد و توجه داشته باشید، ساختن و خرید و فروش طلای مخصوص مردان حرام است و اگر کسی حکم را نمیدانسته و آنرا خریده باید به طلا سازیهایی که آنرا ذوب میکنند بفروشد.
حضرت آیتالله سیستانی: پوشیدن طلا (اگر چه با آبکارى رنگ آن سفید شده باشد) مثل آویختن زنجیر طلا به سینه، و انگشتر طلا به دست کردن، و بستن ساعت مچى طلا به دست، براى مردان حرام، و نماز خواندن با آنها باطل است ولی پوشیدن فلز پلاتین اشکال ندارد. و خریدن طلا اگر مختص به مردان باشد، جایز نیست.
همچنین یکی از مجتهدین و استادان حوزه علمیه این چنین پاسخ دادهاند:
آیتالله علوی گرگانی: جایز نیست.
* پی نوشت:
1. سوره مبارکه روم، آیه 21
2. سوره مبارکه بقره، آیه 185
3. سوره مبارکه اعراف، آیه 96
4. بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار گروهی از زنان به مناسبت فرخنده میلاد حضرت زهرا(س) و "روز زن "،
آخر الزمان چيست؟
آخِرُالزَّمان، اصطلاحي كه در فرهنگ اديان بزرگ دنيا ديده مي شود و در اديان ابراهيمي اهميت و برجستگي ويژه اي دارد. باورهای مربوط به آخرالزمان، بخشي از مجموعه عقیده هایی است كه به پايان اين جهان و پيدايش جهان ديگر مربوط مي شود و اديان بزرگ درباره آن پيشگويي هايي كرده اند.
و امّا آخرالزمان در آيين اسلام؛
در قرآن مجيد گفتار صريحي درباره آخرالزمان نيست و اين اصطلاحي است كه در احاديث و مؤلفه های مسلمانان به چشم مي خورد.
اين اصطلاح، در كتاب هاي حديث و تفسير در دو معني به كار رفته است: نخست، همه آن قسمت از زمان كه بنا بر عقيده مسلمانان، دوران نبوت پيامبراسلام است و از آغاز نبوت پيامبر تا وقوع قيامت را شامل مي شود. دوم، فقط آخرين بخش از دوران ياد شده كه در آن مهدي موعود ظهور مي كند و تحولات عظيمي در عالم واقع مي شود. انصاف حضرت محمد (ص) به پيامبر آخرالزمان در ميان مسلمانان، با اين دو مطلب ارتباط دارد: نخست اينكه پيامبر اسلام، خاتم پيامبران است و شريعت وي به دليل كامل بودن، تا پايان اين عالم اعتبار دارد و او پيامبر آخرين قسمت از زمان است كه به قيامت مي پيوندد؛ ديگر اينكه در نخستين سده هاي اسلام، حداقل تصور عده اي از مسلمان چنين بود كه قيام قيامت نزديك است و ظهور پيامبر اسلام در عصري واقع شده كه به قيامت متصل است.
در فرهنگ عامه مسلمانان خاصه شيعه، اصطلاح آخرالزمان حكايت از عصري مي كند كه مهدي موعود در آن ظهور مي كند و تحولات ويژ ه اي در جهان رخ مي دهد. در روايت های مسلمانان، براي اين عصر مشخصه های ويژه اي (به نام نشانه های آخرالزمان) نقل شده است.
از مجموع روایت هایی كه در كتاب هاي حديث، تفسير و تاريخ درباره عصر ظهور مهدي موعود نقل شده است، دو مطلب درباره ویژگی های آخرالزمان ـ به معني عصر مهدي موعود ـ به صورت تواتر معنوي به دست مي آيد. اول اينكه در اين عصر، پيش از ظهور مهدي موعود، فساد اخلاقي و بيداد و ستم همه جوامع بشري را فرامي گيرد و به صورت عام ترين پديده در روابط انسان ها درمي آيد. ديگر اينكه پس از ظهور مهدي، تحول عظيمي در جوامع رخ می دهد، فساد و ستم از ميان مي رود و توحيد و عدل و رشد كامل عقلي و عملي در سراسر زندگي انسان ها جریان مي يابد. معروف ترین حديث كه با عبارت های گوناگون نقل شده است، نشانه اصلي دوران حكومت مهدي در آخرالزمان را، بال گستردن داد بر سراسر جهان ياد مي كند: خداوند جهان را كه از بيداد و تباهي آکنده شده است، به وسيله او از قسط و عدل پر مي سازد (ابن ماجه، ج 2 ، ص 1336؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 266). برخي، مجموعه مشخصه ها و نشانه های آخرالزمان را كه مربوط به عصر مهدي موعود مي شود و در حدیث ها پيشگويي شده است، چنين تفسير كرده اند: پيروزي نهايي صلاح و عدالت و آزادي، حكومت جهاني واحد، آبادانی تمام زمين، بلوغ بشريت به خردمندي كامل و آزادي از جبرهاي طبيعي و اجتماعي، برقراري مساوات كامل ميان انسان ها در امر ثروت، از میان رفتن كامل مفاسد اخلاقي، منتفي شدن جنگ و در نهایت ، سازگاري انسان و طبيعت (مطهري، 60).
در نظر عده اي از مفسران متأخر مسلمان، افزون بر روايات هایی كه از آن سخن گفته شد، در قرآن آیه هایی هست كه به آينده جوامع انساني نظر دارد و دربارة حكومت توحيد و عدل در آينده زندگي انسان مطالبي بيان مي كند. اينان معتقدند كه آیه های مربوط به جانشینی انسان در زمين، فرمانروا شدن نيكوكاران زمين (وراثت صالحان) و پيروزي حق بر باطل با وجود جولان همیشگی باطل، آیه هایی هستند كه سرنوشت آينده بشريت را پيش گويي مي كنند و مستقيماً به مسئله آخرالزمان مربوط مي شوند. محمدرشيد رضا (9/80)، محمدحسين طباطبايي (14/330) و سيد قطب (5/3001،3002) به ترتيب در ذيل آيات 128 از سوره 7 (اعراف)، 105 از سورة 21 (انبياء) و 171 و 172 از سوره 37 (صافات) قرآن، اين عقيده را توضيح داده اند.
اينان، آیه ها و روایت های مربوط به تحولات آخرالزمان را بیان کننده نوعي فلسفه تاريخ مي دانند. اين مفسران كه از روحيه خاص عصر ما، يعني جست وجوي نوعي فلسفه براي تاريخ انسان متأثرند، در صدد كشف فلسفه تاريخ از ديدگاه اسلام برآمده اند و آن را در اين آیه ها و امثال آن يافته اند. در نظر اينان، تحولات آخرالزمان كه در روايت بيان شده است، چيزي جز آينده طبيعي جامعه انساني نيست. عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شكوفايي تكامل اجتماعي و طبيعي نوع انسان. چنين آينده اي امري است محتوم و مسلمانان بايد انتظار آن را بكشند.
منبع:دایره المعارف اسلام
چرا امام سجاد(ع) قیام مختار را تایید نفرمود و در نهایت بر سر مختار چه آمد؟
تقریباً تنها جایی كه اهل بیت(ع) بعد از واقعه عاشورا یك حالت جشن كوچك، همراه با پخش میوه برگزار كردند، زمانی بود كه مختار، سر عبیداللهبن زیاد ـ شاید هم همراه با سر عمر سعد ـ را برای امام سجاد(ع)، فرستاد، امام(ع) خیلی خوشحال شد و نقل است كه مختار را دعا كرد و فرمود؛ «جزى الله المختار خیرا» و در مدینه بین شیعیان و یا مردم اطراف خود میوه پخش كردند و جشنمانندی را برگزار كردند و گفتند كه من از خدا میخواستم تا چنین روزی اتفاق بیفتد...
فارس نوشت: حجتالاسلام سیدمحمود طباطبایینژاد، سرپرست گروه تحقیقاتی دانشنامه ۱۴ جلدی امامحسین(ع) ـ انتشار یافته توسط مؤسسه علمیفرهنگی دارالحدیث ـ بوده و به مدت ۱۰ سال، مطالعات گستردهای در مورد نهضت امام حسین (ع) و قیامهای پس از واقعه عاشورا داشته است، وی در این نوشتار از نگاه تاریخی و عقیدتی به قیام مختار پرداخته است.
* مختار محب و ارادتمند اهلبیت (ع) بود
درباره اینكه آیا مختار شیعه بوده یا نه، باید گفت كه در آن زمان شیعهای كه ما امروز آن را مطرح میكنیم، خیلی ملموس نبود. در حقیقت بعد از امام صادق(ع) و ائمه متأخر، تفكر شیعه بسط یافته است. ما حتی شیعه ۶ امامی و ۷ امامی داریم و تا زمان امام رضا(ع)، شیعه انشقاقاتی پیدا میكند. به همین دلیل شیعه در آن زمان، افرادی بودند كه طرفدار اهل بیت(ع) و حكومت آنان بودند و این خیلی روشن نیست كه بگوییم كه آنها شیعه دوازده امامی بودند. نه درباره مختار و نه درباره خیلیهای دیگر.
حتی در مورد آنها كه در كربلا حضور داشتند، نمیتوانیم بگوییم ـ مانند آنچه كه ما از شیعه میفهمیم ـ شیعه بودند یا نه.
مختار در آن زمان بیشتر به مثابه اینكه محب اهل بیت(ع) و طرفدار آنان بود، شیعه محسوب میشود. او از محبین اهل بیت(ع) و از طرفداران خط اهل بیت(ع) بود و در آن شكی نیست و به خاطر این طرفداری به زندان رفت؛ اما امام سجاد(ع) از اینكه قتله امام حسین(ع) به دست مختار كشته شدند، دلش شاد و خوشحال شد و این به طور قطع است.
تقریباً تنها جایی كه اهل بیت(ع) بعد از واقعه عاشورا یك حالت جشن كوچك، همراه با پخش میوه برگزار كردند، زمانی بود كه مختار، سر عبیداللهبن زیاد ـ شاید هم همراه با سر عمر سعد ـ را برای امام سجاد(ع)، فرستاد، امام(ع) خیلی خوشحال شد و نقل است كه مختار را دعا كرد و فرمود؛ «جزى الله المختار خیرا» و در مدینه بین شیعیان و یا مردم اطراف خود میوه پخش كردند و جشنمانندی را برگزار كردند و گفتند كه من از خدا میخواستم تا چنین روزی اتفاق بیفتد.
* بهدلیل خفقان حاكم، امكان تأیید رسمی قیام مختار از سوی امام سجاد(ع) وجود نداشت
بنابراین اینكه مختار، اصل كارش در جهت سركوب قتله امام حسین(ع) مورد تأیید بوده، در آن شكی نیست؛ اما اینكه بگوییم كه امام سجاد(ع) تا چه حد این قیام را تأیید كرد، باید گفت كه اگر ما حتی در ظاهر تأییدیهای هم نداشتیم، نمیتوانستیم بگوییم كه ائمه یا امام سجاد(ع) مخالف كار مختار بودند؛ مگر اینكه ادله مخالف پیدا شود. ولی صرف عدم تأیید دلیل مخالفت نیست؛ زیرا به خاطر اینكه ائمه(ع) در محدودیت بسیار زیاد بودند.
آن زمان در جامعه اسلامی چند جناح پدیدار شده بود. یكی؛ «عبداللهبن زبیر» كه حجاز در دست او بود. دیگری؛ شام بود كه باقیمانده بنیامیه آنجا بودند و بعد از مختار ظهور كرد. در حقیقت مختار، كوفه را از دست فرماندار ابنزبیر درآورد. بنابراین اصطكاك شدیدی بین مختار و ابنزبیر وجود داشت و امام سجاد(ع) در مدینه، تحت حاكمیت شدید ابنزبیر حضور داشت.
تأیید علنی و رسمی امام سجاد(ع) از مختار به معنی مقابله با ابنزبیر است كه چند خصوصیت بارز داشت. یكی اینكه به شدت مخالف اهل بیت(ع) بود. وقتی كه او حاكم بود و نماز جمعه را میخواند، به هیچ عنوان اسم پیامبر(ص) را نمیآورد. وقتی علت را جویا شدند، گفت كه اهل بیت(ع) پیامبر(ص) خوشحال میشوند و یا اینكه از آن استفاده میكنند و من اسم پیامبر(ص) را به زبان نمیآورم و حتی طبق حدیثی كه از امام علی(ع) بیان شده، عبداللهبنزبیر باعث شد تا زبیر با آن همه سابقه در اسلام منحرف شود. ویژگی دیگر ابنزبیر خشونت بود. ماجرایی معروف است كه محمدبن حنفیه و ابنعباس و گروهی از بنیهاشم را كنار زمزم جمع كرد و گفت كه یا باید با من بیعت كنید یا شما را با آتش میسوزانم! هیزم هم برای این كار جمعآوری كرده بود كه مختار نیرو فرستاد و آنها را آزاد كرد.
* نمیتوان در مورد موجه بودن یا نبودن قیام مختار اظهارنظر قطعی كرد
بنابراین از یك سو امام سجاد(ع) به شدت تحت فشار و در مدینه محدود بود و اگر هم میخواست، برای ایشان امكان تأیید رسمی ـ با توجه به اینكه اهل بیت(ع) در كربلا ضربه سهمگینی متحمل شده بودند ـ مشكل بود و گرفتار امور خطرناك شدن، چندان صلاح نبود. علاوه بر اینكه قیام مختار در «كوفه» یعنی در نقطهای صورت گرفت كه مردم آن مطمئن نبودند. همانطور كه سرانجام در قضیه كربلا كوتاه آمدند و امام را تنها گذاشتند.
مختار قیامش در كوفه بود. نسبت به شام و حجاز مناطق كمتری در اختیار داشت و قیام وی نیز تا آخر تثبیت نشد و سرانجام كشته شد. پس قیام خیلی تثبیت شدهای نبود كه امام سجاد(ع) ـ ولو اینكه بخواهد ـ برای آن هزینه كند و این هزینه به صلاح هم باشد، پس حتی اگر ما تأییدی نداشتیم، در حقیقت نمیتوانیم بگوییم مورد تأیید نیست؛ اما اینكه بگوییم درصد این تأیید چقدر است، خیلی نمیتوان در تاریخ اظهارنظر قطعی كرد.
* دو دسته روایات مؤید و مخالف مختار وجود دارد
چون هم روایات مؤید مختار و هم روایاتی در مقابلش است. هرچند روایات مؤید بیشتر است و تلقی علمای شیعه این بوده كه مختار را شخصیت مثبتی بدانند؛ به خاطر اینكه كار بسیار بزرگی كرده بود، مثل آیتالله خویی كه وقتی در كتاب رجال، در باره مختار بحث میكند، روایاتی را كه مختار را تأیید میكنند ترجیح میدهد كه اتفاقاً در یكی از روایات آمده كه امام سجاد(ع) این وظیفه را به محمدبن حنفیه سپردند و به او فرمود كه وی در رابطه با مختار عمل كند.
همچنین آیتالله خویی این موضوع را كه مختار مؤسس فرقه «كیسانیه» است رد میكند؛ اما به هر حال ما حتی در انقلاب اسلامی خودمان نیز كه به رهبری فقیه عادل شكل گرفت، هم در اول انقلاب و هم اكنون، نمیتوانیم بگوییم كه هیچ تخلفی نكردهایم و هیچ تخلفی صورت نگرفته و قاعدتاً در قیام مختار هم تخلفاتی صورت گرفته است؛ اما نباید فراموش كنیم كه این مباحث مطروحه در خصوص نحوه انتقام مختار را نمیتوان باور كرد.
* مختار بهكمك ایرانیها علیه اشراف كوفه قیام كرد
نمیتوان روایات نحوه انتقام مختار را پذیرفت، چون معمولاً در مورد این ماجراها به قول ما ایرانیها «یك كلاغ، چهل كلاغ» میشود. یك جریان حاد صورت گرفت و مختار علیه اشراف قیام كرد و با همراهی ایرانیان به اشراف كوفه و اشراف عرب ضربههای سختی وارد كرد و این زمینه بسیاری از حرف و حدیثها را ایجاد میكند؛ ولو اینكه بخشی از آن میتواند واقعی باشد؛ ولی ماحصل این است كه مختار، برخی از اعمالش از جمله به جزا رساندن قتله امام حسین(ع) خیلی خوب بوده و این مقدار و اصلش مورد تأیید اهل بیت(ع) و بنیهاشم بوده و دل آنها را شاد كرده بود به طوری كه بعد از چند سال ناراحتی، اهل بیت(ع) برای اولین بار شاد شدند.
اما اینكه مختار هم كارهایش و فعالیتهایش مخلصانه بوده، چند درصدش از روی قدرتطلبی بود و چقدر نقص در كارش بوده به نظرم هیچ مورخی نمیتواند دراینباره اظهارنظر قطعی داشته باشد.
* «ابراهیم» فرزند مالك اشتر نقطه اتكای لشگر مختار بود
مختار دو بار در قصرش در كوفه محاصره شد. یك بار زمانی كه تازه روی كار آمده بود و مصلحت نمیدید كه با اشراف كوفه و قتله امام حسین(ع) در بیفتد. پیش از او توابین به سمت شام حركت كردند و در نبرد با سپاه شام به فرماندهی عبداللهبن زیاد شكست خورده و عمده آنها كشته شدند. مختار هم ابتدا مصلحت ندید كه در كوفه با قتله كه خیلی از آنها از اشراف و سرشناسان بودند، برخورد كند. بنابراین سپاهی را به فرماندهی ابراهیمبن مالك – كه فرزند مالك اشتر نخعی، بسیار شجاع و نقطه قوت مختار بود ـ مجهز كرد و به سمت شام فرستاد. اشراف كوفه كه میدانستند مختار بالاخره با آنها درگیر خواهد شد، از فرصت خالی شدن كوفه از سپاه مختار، استفاده و دارالاماره كوفه را محاصره كردند تا مختار را دستگیر كنند و به قتل برسانند.
مختار در همان زمان به ابراهیمبن مالك پیغام میدهد و محاصرهكنندگان را معطل میكند و قبل از اینكه آنها بتوانند به مختار دسترسی پیدا كنند، ابراهیمبن مالك بازمیگردد. بعد از آنكه مشخص میشود كه قتله به فكر توطئه هستند و اگر مختار سراغشان نرود، آنها به سراغ مختار خواهند رفت؛ كشتن قتله آغاز میشود.
* عبیداللهبن زیاد دقیقاً در ششمین سالروز واقعه عاشورا كشته شد
بعد از سركوبی قتله، دوباره سپاه مختار به فرماندهی ابراهیمبن مالك در حوالی شام در منطقه نهر خازر، با سپاه شام به فرماندهی عبیداللهبن زیاد درگیر و پیروز میشود و جالب است كه عبیداللهبن زیاد در سال ۶۷ هجری و روز عاشورا كشته میشود. یعنی درست ۶ سال بعد از شهادت امام حسین(ع) در همان روز به دست خود ابراهیمبن مالك كشته میشود كه بعد سرش را برای مختار میفرستد و مختار هم آن را برای امام سجاد(ع) ارسال میكند كه ایشان و بنیهاشم خوشحال میشوند.
بسیاری از سران سپاه شام كه در جنایات عاشورا در غارت و مسایل دیگر نقش داشتند، همه در این جنگ كشته میشوند. بعد كه این اتفاق میافتد، ابراهیم در همان مناطق میماند و به كوفه بازنمیگردد.
* مختار بههمراه ۵ هزار نفر از یارانش در دارالاماره كوفه كشته میشود
ظاهراً بین مختار و ابراهیم اختلافی وجود داشت كه ابراهیم حاضر به بازگشت به كوفه نمیشود و در همان مناطقی كه تسخیر كرده بود ـ موصل و اطراف آن ـ باقی ماند. اشراف بار دیگر به فكر میروند كه به نحوی شر مختار را از سر خود رفع كنند و از مصعب كه برادر عبداللهبن زبیر و حاكم بصره بود، درخواست میكنند كه با مختار بجنگد و این بار مصعب با مختار میجنگد و مختار را شكست میدهد. مختار به دارالاماره پناهنده میشود و برای بار دوم در دارالاماره محاصره میشود. حدود ۵ هزار نفر از سپاهیانش، خودشان را تسلیم میكنند كه همه توسط مصعب گردن زده میشوند و خود مختار هم در نبرد كشته میشود.
* یكی از زنان مختار نیز بهدلیل حمایت از وی كشته میشود
از جنایاتی كه در آن روز اتفاق میافتد ـ با اینكه در آن زمان مرسوم نبود متعرض زنان شوند ـ این است كه یكی از زنان مختار از شوهرش تبری میجوید؛ ولی همسر دیگرش از مختار تعریف میكند و به همین دلیل، به دستور مصعب كشته میشود.
بسیاری از سپاهیان مختار ایرانی بودند و مختار به هر حال در حمله سپاه مصعب، برادر عبداللهبن زبیر كشته میشود. همانطور كه گفته شد در آن زمان ۳ جناح بود كه یك جناح به وسیله ابنزبیر از بین رفت و پس از چندی سپاه عبدالملك به فرماندهی حجاج میآید و بساط ابنزبیر را برمیچیند و ابنزبیر در مكه كشته میشود و دوباره شام به كل سرزمینهای اسلامی حاكم میشود.
هاسبارا (Hasbara) یا همان 'دیپلماسی عمومی اسرائیل' به معنی تلاشهای تبلیغاتی برای بهبود وجهه اسرائیل، توجیه اقداماتش و دفاع از آن در افکار عمومی جهان است.
به گزارش خبرنگار دیپلماسی عمومی مشرق، هاسبارا (Hasbara) به معنی تلاشهای تبلیغاتی برای بهبود وجهه اسرائیل، توجیه اقداماتش و دفاع از آن در افکار عمومی جهان است. اگر بخواهیم آنرا با اصطلاحات فاخر و امروزی تفسیر کنیم، بهتر است بگوییم "دیپلماسی عمومی اسرائیل"، اما اگر بخواهیم آنرا با استفاده از الفاظ تحقیرآمیز توصیف کنیم بهتر است بگوییم "هاسبارا" یعنی دفاع نامه .
اسرائیل تصور میکند که در دو جبهه در حال مبارزه است؛ فلسطین و افکار عمومی جهان. که در جبهه دوم (افکار عمومی جهان).بوسیله هاسبارا به مبارزه خود ادامه می دهد. محور کلیدی هاسبارا آن است که مشکلات اسرائیل از نبود تبلیغات کافی ناشی می شود، نه از وضعیت ناعادلانه درگیری با فلسطینیها که در آن قرار گرفته است.
تکنیکهای مورد استفاده در هاسبارا
• اهانت به منتقدان اسرائیل، به عبارتی حمله به گوینده که یکی از اصطلاحات موجود در کتابهای دانشآموزان یهودی به نام "راهنمای هاسبارا" است.
• استفاده از بحثهای گزینش شده و جهت دار در مورد مسائل مختلف
• شکل دادن و تغییر مسئله ها به جای پرداختن به پاسخ های آن ها و استفاده از ادبیات خاص در هنگام بحث از اسرائیل
• آزار و فشار بر رسانه هایی که اخبار اسراییل را به نحو منفی پوشش خبری می دهند.
• به چالش کشیدن هر روایت بدیل و تلاش برای تفوق روایت یهود
کتاب راهنمای هاسبارا:
ترویج اسرائیل در دانشگاهها در حال حاضر بصورت آنلاین در دسترس است.
تبلیغات پروپاگاندا باید توسط کسانی انجام شود که بتوانند در تلاش برای ترویج یک پیام خاص احساسات دیگران را برانگیخته و عقلانیت را ازکار بیاندازند.
کتابچه راهنما شش تکنیک تبلیغات یهودی را چنین تشریح میکند:
برچسب زدن: این تکنیک با استفاده دقیق از واژهها، نمادهای منفی را به یک شخص و یا عقیده نسبت می دهد.
تعمیم جذابیت: به عبارت ساده، تعمیم جذابیت (تلطیف و تنویر) معکوس برچسب زدن است. یعنی به جای تلاش برای اتصال معانی منفی به یک شخص یا ایده خاص، از عبارات مثبت مورد علاقه مخاطبان برای ایجاد یک تصویر مثبت استفاده می شود. واژههایی مانند: "آزادی"، "تمدن"...
انتقال: گرفتن اقتدار و اعتبار یک مفهوم و بکارگرفتن آن در خدمت یک مفهوم دیگر. به عنوان مثال، سخنرانی در مقابل پرچم سازمان ملل متحد برای کسب مشروعیت برای خود و یا ایده خود.
تاییدیه: استفاده از اعتبارتایید یک فرد مشهور یا محبوب برای تایید آرمان و یا مبارزات خود
افراد عامی: این تکنیک تلاشی برای اقناع مخاطب است که سخنران نیز فردی عادی است و مثل من و شما شایسته اعتماد است.
همرنگی با جماعت: "تو یا با ما هستی یا برعلیه ما". ترغیب مخاطب به پیوستن به افکار عمومی که در حال فراگیر شدن است. این تکنیک مبتنی بر احساسات وفاداری و ملیگرایی و نیز میل به برنده شدن است. این روش اخلاق را به عنوان هزینه پیروزی حذف میکند: بهتر است که در طرف برنده باشیم تا اینکه به فکر درستی وسیله کسب هدف.
آن چه خواهید خواند ماجرایی است کاملا واقعی که توسط یک شاهد عینی روایت و ثبت شده است. اگرچه از ماجرای امیرالمومنین(علیه السلام) و شمع بیت المال 1400 سال می گذرد اما از زمان وقوع این ماجرا یعنی سال 1362 تنها حدود یک ربع قرن گذشته است و هنوز راوی آن( سردار ابوالفضل کاظمی) زنده است. اما اسفا که دل های بسیاری به اندازه یک هزاره از آن سال های دور گشته. هرچه فکر کردم برای این مطلب چه عنوانی انتخاب کنم که حرام نشود ، فقط همین به ذهنم رسید:
« تقدیم به همه غارتگران بیت المال» ، هرچند که انباشت مال حرام در شکم های برآمده ، مجالی برای تامل و تحول باقی نمی گذارد.
یک هفته بعد از شروع عملیات والفجر 4 ، شنیدم تبپ عمار قصد دارد دوباره روی قله عملیات کند. خودم را آماده کردم که بزنم تو ستون عمار و همراهشان بشوم. فرمانده عمار مهدی خندان بود. آن شب ، هوا مهتابی و سرد بود؛ سرمایی که نا مغز استخوان نفوذ می کرد. من زدم تو ستون عمار. گردان مالک و حبیب ، در دو جناح ما در حرکت بودند. مقصد حرکت ، ارتفاع 1866 بود . نزدیک قله، مهدی خندان چند تخریبچی از بین بجه ها سوا کرد و اون ها رفتند تا راه کاری مناسب پیدا کنند.
یک ساعت مانده به اذان صبح، مهدی آمد و گفت :«یک راه کار پیدا کرده ام اما عراق بدجوری مانع گذاشته؛ هم سیم خاردار و هم میدان مین. یک نفر باید بره و بی صدا معبر بزنه تا بقیه رد بشن.»
طبق نقشه مهدی ، در صورت گذشتن از معبر، ما «کانی مانگا» را دور می زدیم و بر آن سوار می شدیم. چون عراق بیشتر روی یال هایی که هفته گذشته روی آن ها عملیات کرده بودیم حساسیت داشت ، احتمال موفقیت ما و دور خوردن عراقی ها زیاد بود.
مهدی گفت:«اگر تخریب چی ها را بفرستیم ، کار به صبح می کشه و عراق زمین گیرمون می کنه.»
یکی از بچه ها گفت:« آقا مهدی! من می خوابم روی مین ، شما رد بشید»
مهدی گفت:«اسمت چیه؟»
پسره گفت:«کامبیز روانبخش»
دیگر پسره منتظر جواب مهدی نماند و پیراهنش را کند .
مهدی گفت:« چرا پیراهنت رو در میاری؟»
- این ماله بیت الماله ، نباید خراب بشه.
- این حرف گردان رو به هم ریخت. بچه ها همه می خواستن بزنن به میدون مین.
- این پسربچه خوابید روی مین، یکی هم بغل دستش خوابید. اول ، مهدی پاورچین و آهسته رد شد، بعد یکی یکی بچه ها رد شدن. کمتر از یک گروهان رد شده بود، یکی از بچه ها سنگین بود. وزن او و این ها که خوابیده بودند، از حد نصاب بیشتر شد و یک دفعه مین عمل کرد. هرسه در حا شهید شدند...
مردي خدمت امام حسين (ع) رسيد، و عرض كرد كه شخص گنه كاري هستم و نمي توانم خود را از معصيت نگهدارم، لذا نيازمند نصايح آن حضرت مي باشم .امام فرمودند:
پنج كار را انجام بده، بعد هر گناهي مي خواهي بكن!
اول: روزي خدا را نخور ، هر گناهي مايلي بكن!
دوم: از ولايت خدا خارج شو ، هر گناهي مي خواهي بكن!
سوم: جايي را پيدا كن كه خدا تو را نبيند ، سپس هر گناهي مي خواهي بكن!
چهارم: وقتي ملك الموت براي قبض روح تو آمد اگر توانستي او را از خودت دور كن و بعد هر گناهي مي خواهي بكن!
پنجم: وقتي مالك دوزخ تو را داخل جهنم كرد، اگر امكان داشت داخل نشو و آن گاه هر گناهي مايلي انجام بده!
"شهادت آب "
خداوند ميفرمايد هرآن چه در زمين و آسمان است مرا تسبيح ميكند. تا به حال از خود پرسيدهايد اين جمله چه معنايي دارد؟
هر ذرهاي در عالم هستي داراي ادراك و درك و فهم و شعور است. همه ذرات عالم هوشمندانه در مقابل خداي خودشان تعظيم و تسبيح ميكنند. همه ذرات هستي در محضر خدا هستند و تعبد در مقابل خدا دارند. همه ذرات هستي در ازاي تك تك اتفاقاتي كه در عالم اتفاق ميافتد از خودشان واكنش نشان ميدهند. و اين فقط من و شما نيستم كه هوشمندانه رفتار ميكنيم.
آب يكي از اينهاست. آب خوب و بد را ميفهمد. آب زشت و زيبا را ميفهمد. آب دعا را ميفهمد. آب اهانت و فحش را ميفهمد. آب تفاوت قائل است بين فكر مثبت و فكر منفي. آب تفاوت قائل است بين نوشته مثبت و نوشته منفي. آب تفاوت قائل است بين رفتار خوب و رفتار بد. و براي همه اين به صورت هوشمندانه واكنش نشان ميدهد.
آب پيام بسيار مهمي براي ما دارد. آب به ما ميگويد كه نگاهي عميقتر به خود بيندازيم. وقتي از نگاه آب به خود مينگريم، اين پيام به نحوي شگفتآور شفاف و واضح ميشود. ما ميدانيم كه زندگي انسان به طور مستقيم با كيفيت آب هم در درون و هم در اطراف ما ارتباط دارد.
پيش از
اينها ... پيش
از اينها فكر مي كردم خدا، خانه اي دارد ميان ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها، خشتي از الماس و خشتي از طلا
پايه هاي برجش از عاج و بلور، بر سر تختي نشسته با غرور
ماه، برق كوچكي از تاج او، هر ستاره، پولكي از تاج او
اطلس پيراهن او، آسمان، نقش روي دامن او، كهكشان
رعد و برق شب، طنين خنده اش، سيل و طوفان، نعره ی توفنده اش
دكمه پيراهن او، آفتاب، برق تيغ و خنجر او، ماهتاب
هيچ كس از ذات او آگاه نيست، هيچ كس را در حضورش راه نيست
پيش از اينها خاطرم دلگير بود، از خدا در ذهنم اين تصوير بود
آن خدا بي رحم بود و خشمگين، خانه اش در آسمان، دور از زمين
بود، اما در ميان ما نبود، مهربان و ساده و زيبا نبود
در دل او دوستي جايي نداشت، مهرباني هيچ معنايي نداشت
هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا، از زمين، از آسمان، از ابرها
زود مي گفتند: اين كار خداست، پرس و جو از كار او كاري خطاست
هر چه مي پرسي، جوابش آتش است، آب اگر خوردي، عذابش آتش است
تا ببندي چشم، كورت مي كند، تا شدي نزديك، دورت مي كند
كج گشودي دست، سنگت مي كند، كج نهادي پا، لنگت مي كند
تا خطا كردي، عذابت مي كند، در ميان آتش، آبت مي كند
با همين قصه، دلم مشغول بود، خوابهايم، خواب ديو و غول بود
خواب مي ديدم كه غرق آتشم، در دهان شعله هاي سركشم
در دهان اژدهايي خشمگين، بر سرم باران گرز آتشين
محو مي شد نعره هايم، بي صدا، در طنين خنده ی خشم خدا
نيت من، در نماز و در دعا، ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه مي كردم، همه از ترس بود، مثل از بر كردن يك درس بود
مثل تمرين حساب و هندسه، مثل تنبيه مدير مدرسه
تلخ، مثل خنده اي بي حوصله، سخت، مثل حل صدها مسأله
مثل تكليف رياضي سخت بود، مثل صرف فعل ماضي سخت بود
تا كه يك شب دست در دست پدر، راه افتادم به قصد يك سفر
در ميان راه، در يك روستا، خانه اي ديديم، خوب و آشنا
زود پرسيدم: پدر، اينجا كجاست؟، گفت: اينجا خانه خوب خداست!
گفت اينجا مي شود يك لحظه ماند، گوشه اي خلوت، نمازي ساده خواند
با وضوئي، دست و رويي تازه كرد، با دل خود، گفتگويي تازه كرد
گفتمش: پس آن خداي خشمگين، خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟
گفت: آري، خانه او بي رياست، فرشهايش از گليم و بورياست
مهربان و ساده و بي كينه است، مثل نوري در دل آئينه است
عادت او نيست خشم و دشمنی، نام او نور و نشانش روشني
خشم، نامي از نشانيهاي اوست، حالتي از مهرباني هاي اوست
قهر او از آشتي، شيرين تر است، مثل قهر مهربان مادر است
دوستي را دوست، معني مي دهد، قهر هم با دوست، معني مي دهد
هيچ كس با دشمن خود، قهر نيست، قهر او هم نشان دوستي است
تازه فهميدم خدايم، اين خداست، اين خداي مهربان و آشناست
دوستي، از من به من نزديكتر، از رگ گردن به من نزديكتر
آن خداي پيش از اين را باد برد، نام او را هم دلم از ياد برد
آن خدا مثل خيال و خواب بود، چون حبابي، نقش روي آب بود
مي توانم بعد از اين، با اين خدا، دوست باشم، دوست، پاك و بي ريا
مي توان با اين خدا پرواز كرد، سفره ی دل را برايش باز كرد
مي توان درباره گل حرف زد، صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چكه چكه مثل باران راز گفت، با دو قطره، صد هزاران راز گفت
مي توان با او صميمي حرف زد، مثل ياران قديمي حرف زد
مي توان تصنيفي از پرواز خواند، با الفباي سكوت، آواز خواند
مي توان مثل علفها حرف زد، با زباني بي الفبا حرف زد
مي توان درباره هر چيز گفت، مي توان شعري خيال انگيز گفت
مثل اين شعر روان و آشنا، پيش از اينها فكر مي كردم خدا
مدّتهاست كه منتظرِ
آمدنت هستيم. مىبينى چقدر انتظار مىكشيم! امّا تو در بينِ ما نيستى! امّا نه مادر
مىگويد: آقا در بينِ ما هست و اين ما هستيم كه نمىتوانيم ايشان را درك كنيم، چون
ما بندههاى گنهكارى هستيم. اصلاً خانه ما بدونِ حضورِ تو جورِ ديگرى شده، گلهاى باغچه
خانهمان پژمردهاند و شكوفهاى ندارند و... تو گفتهاى كه: خواهى آمد و من سالهاست
كه منتظرِ حضورت هستم. هر روز به استقبالِ روزى كه خواهى آمد، غروبها مىروم روىِ
ايوان خانهمان. روىِ چهارپايه سفيدم مىنشينم تا وقتى آمدى مانندِ شبنمى بر گلبرگِ
وجودت باشم؛ سر در آغوشِ مباركت بگذارم و با ديدههاى پُراشك، از درددلهايم برايت بگويم.
آقا جان! ديگر بزرگ
شدهام، امّا هنوز تو نيامدهاى. دوست دارم وقتى قرار شد كه بيايى همه چيز را فرا گرفته
باشم تا تو را بهتر بشناسم، آنگاه جزو يارانِ منتظرت باشم.
...در خانهمان تنهاى
تنهايم و اين يادِ توست كه مرا از تنهايى درمىآورد. ما همهمان يعنى بابا و مامان،
خودم و برادرم هِزارجور حرف داريم كه با تو مىگوييم و تو فقط از آن سوى مهتاب و از
پشتِ ابرهاى سفيد به ما لبخند مىزنى. وقتى مادر براى آمدنت اشك مىريزد تو صحبتهايش
را مىشنوى. اين را مادر به من گفته.
امروز، جمعه است. پدر
مىگويد: جمعه اختصاص به آقا و مولايمان دارد و من هم به اُميد آنكه در اين روز بيايى
جورِ ديگرى مىشوم. دلم را مهربانتر مىكنم، براى اين كار از مادر، محبّت را قرض مىگيرم
و قلبم را قاب تا از خوشحالى نپرد! دست و صورتم را هم مىشويم، موهايم را شانه مىكنم،
لباس مرتّبى مىپوشم و جيبهاى شلوارم را از گلياس پُر مىكنم. تو دوست دارى كه ما
اينگونه باشيم. باغچهها را تميز مىكنم و حياطِ خانه را آب و جارو، پنجرههاى خستهمان
را هم دلدارى مىدهم و گلدانهاى كُهنه را از زيرزمين مىآورم، داخلشان شمعدانى مىكارم
و مىگذارم لبِ پنجرهها، روى هر كدام از پلههايمان را گلدانهاى ياس مىگذارم و دست
به دعا برمىدارم!
شب شده است امّا هنوز
تو نيامدهاى. باران شروع به باريدن كرده است و لباسهايم را خيس كرده. پنجرهها دوباره
گريهشان مىگيرد و گلهاى باغچه بههممىخورند. پدر، چراغها را روشن مىكند و من پنجرهها
را مىبندم و مىروم روى ايوان، روى چهارپايه سفيدم مىنشينم.
چقدر حياطِ خانهمان،
روزهاى جمعه و شبهاى بارانىاش زيبا مىشود و اصلاً جمعهها زيباست! گرماى وجودم با
گرماى سوزهاى گريه مادر چقدر دلچسبند و من تصميم مىگيرم كه از اين به بعد، در نمازهايم
بيشتر صدايت كنم تا زودتر بيايى و جمعهها اين قدر انتظارت را نكشم.
مىخواهم مثل تو شوم،
مىدانم كه نمىشود امّا من تصميمِ خودم را گرفتهام. پس زودتر بيا.
باید با علم و بصیرت منتظر امام زمان(عج) باشیم زیرا امام حسین(ع) را منتظرانش کشتند.
نگهداشتن دین و ایمان در آخرالزمان مثل نگهداشتن ذغال گداخته در کف دست است.
__________________
آدرس جديد سايت:
antidajjal.ir
antidajjal1404@gmail.com