داستان جوانی که به آیتاللهها فحش داد
یك جوان علاقهمند به ما شد بلند شد نعره كشید و گفت: آقای قرائتی! گفتم: بله. گفت: درود بر تو! این علمای ما آیتاللههای ما خوردند و خوابیدند...
به گزارش برنا، حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در اولین هفته از دوره جدید سلسله جلسات «درسهایی از قرآن» که امشب پنج شنبه از سوی صدا و سیما پخش میگردد به مناسبت ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) درباره "توجه و عنایت اسلام و پیشوایان دینی به دختر" ، "خدمت به زائران، شركت در پاداش آنان" ، "ماجرای آزادی حضرت امام و سخنرانی در فیضیه" ، "سخن امام كاظم(ع) درباره حضرت معصومه(س)"و ... سخن گفته است. آنچه در ادامه میخوانید برگزیدهای از این سخنان است.
مراسم روضه خوانی ناصرالدین شاه
اگر روحانی و واعظ بخواهند یك چیزی را انجام بدهد خوب بلد است. قدیم من یادم هست قم هم اینطور بود. لولهكشی نبود. هر یك چند تا محله یك چاه آب بود، آب از درون جویها در خانهها میرفت. تهران هم همینطور بود. كوچه شترداران كوچه آخری بود آب به آن نمیرسید. یك آب گل و لجن. در كوچه شترداران كه آب به آن نمیرسید، یك منبری آنجا بود روز عاشورا میرفت نزد ناصرالدین شاه روضه بخواند. مردم جمع شدند گفتند: تو میروی خانه شاه روضه بخوانی، به شاه بگو: یك چاه آب اینجا بزن. ایشان هم ظهر عاشورا رفت سوره نوح را خواند. نوح به پسرش گفت: ایمان بیاور سوار شوید. كفار غرق خواهند شد. گفت: من غرق نمیشوم آسیا میروم. نوح گفت: آسیا هم زیر آب میرود. گفت: میروم ایران، گفت: ایران هم زیر آب میرود. گفت: تهران میروم. گفت: تهران هم زیر آب میرود، گفت: میروم كوچه شترداران. گفت: اگر كوچه شترداران میروی سؤالی نیست. چون به آنجا هیچوقت آب نمیرسد. (خنده حضار) خلاصه دستور یك چاه آب از ناصرالدین شاه گرفت. حالا غرض من این است كه اگر كسی ذوق داشته باشد، میتواند خیلی كار بكند.
نزد همین آیت اللهها
زمان شاه ما تربت حیدریه رفتیم سخنرانی كنیم، جمعیت انبوهی بود. اتفاقاً آن شب پیرمردهای تربت حیدریه هم آمده بودند پای منبر، چند تا آیتالله داشت، ریش سفید، پیرمرد... یك جوان علاقهمند به ما شد بلند شد نعره كشید و گفت: آقای قرائتی! گفتم: بله. گفت: درود بر تو! این علمای ما آیتاللههای ما خوردند و خوابیدند این حرفهایی كه تو امشب به ما گفتی، این آیتاللهها نزدند. ای خاك بر سر!
بگویم: خفه شو یك جوان احساساتی منفجر میشود. بگویم: درست گفتی. همه علمای شهر خراب شدند. آخوندها وقتی گیر میكنند میگویند: صلوات ختم كنید، در این صلوات فكر میكنند. من آنجا گیر كردم چه كنم. گفتم: اجازه بده تخته را پاك كنم. پشتم را به مردم كردم و به هوای تخته پاك كردن گفتم: خدایا الآن خودت بودی چه میكردی؟ من چه كنم؟ آخر یك كسی مكه آمده بود گرمش شده بود. میگفت: خدایا ما كه آمدیم حالا خودت بودی میآمدی؟ حالا ما خدایا چه كنم! این جوان را خودت برسان چه كنم. نمیدانم چه كنم! همینطور كه تخته را پاك میكردم یك چیزی را خدا به من كمك كرد. گفتم: و اما تو جوان! مثل تو مثل كسی است كه در یك سالن بیاید و بگوید: ای لامپ درود بر تو كه به ما نور میدهی. این آهنهای درون سقف عمری بالای سر ما هستند هیچ نوری به ما ندادند! آقاجان نور از لامپ است. اما این لامپ بند به همان آهن است. تو از من استفاده كردی اما من نزد همین آیتالله درس خواندم. این آیتالله مثل آهن است. من مثل لامپ هستم. تو زندهباد شیشه میگویی. به آهنها فحش میدهی؟ بنابراین حرفت درست است. حرفهای مرا آیتاللهها نزدند، اما به من بگو: آقای قرائتی این حرفها را از كجا یاد گرفتی؟ میگویم: نزد همین آیتاللهها درس خواندم. خلاصه جمعش كردم.
دیدار آیت الله بروجردی با شاه سعودی
یك دختر، حضرت معصومه(س) به جایی میرسد كه مركز علمی جهان میشود. مركز علمی جهان میشود. این خیلی مهم است. بنابراین میارزد كه اگر كسی زمینی، چیزی دارد، اگر كسی كتابی دارد، خلاصه با این اهل بیت گره بخورید. اینها افطاریشان را «یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یتیماً وَ أَسیراً» (انسان/8) است. آنچه به اینها رنگ میدهد آن مسأله كرامت است.
آیتالله العظمی بروجردی قم بود، شاه سعودی خواست دیدنش بیاید اجازه نداد. گفتند: چرا؟ گفت: شاه سعودی میخواهد دیدن من بیاید، زیارت حضرت معصومه را شرك میداند. كسی كه دیدن من بیاید، زیارت حضرت معصومه نرود اصلاً پایش را به قم نگذارد. اجازه به شاه سعودی، آقای بروجردی نداد.
خود هجرت حضرت معصومه این هم با كاروان، این هم به قصد زیارت برادرش امام رضا، هجرت مسأله مهمی است. روایت هم داریم امام رضا جمعی از قمیها خدمتش آمدند فرمود: «مَرْحَباً بِكُمْ وَ أَهْلًا فَأَنْتُمْ شِیعَتُنَا حَقّا» (وسایلالشیعه/ج14/ص569).
.........................................
.............................................
...............................................
........................................
..............................................
.................................
نظرات شما عزیزان:
|