▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

اللهّم عجّل الولیک الفرج

شيعه و قيام مسلّحانه

پرسش:

آيا از جمله شرط هاى امامت امام، قيام مسلحانه است؟ و آيا قيام مسلحانه به طور مطلق و در هر شرايطى جزء برنامه هاى شيعه است؟ يعنى شيعه بايد همواره در حال نبرد مسلحانه با نظام هاى ستمگر حاكم باشد؟ يا اين كه در اين موضوع نيز همان شرايطى كه در امر به معروف و نهى از منكر مطرح است مورد نظر مى باشد؟ و ديگر اين كه در قيام هاى مسلحانه عليه حكومت بنى اميّه، شيعه چه نقشى داشته است؟

 

پاسخ:

شيعه در برنامه جهاد با كفار غير از برنامه اسلام كه در كتاب هاى فقه مشروحاً بيان شده برنامه ديگر ندارد كه بسيارى از فقها شرط وجوب آن را حضور امام و دعوت او به جهاد مى دانند.

 

ولى در دفاع از كيان اسلام و نواميس مسلمين و دفع هجوم دشمنان از حدود و ثغور اسلامى خواه اين فيزيكى باشد يا فرهنگى و يا اقتصادى يك تكليف واجب همگانى است و حتى به حكم آيه شريفه:

 

(وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوّة وَ مِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوّ اللهِ و عَدُوّكُم)( [13] ).

 

]«هر نيرويى در قدرت داريد، براى مقابله با آن ها ـ دشمنان ـ آماده سازيد! و همچنين اسب هاى ورزيده ـ براى ميدان نبرد ـ تا بهوسيله آن، دشمنِ خدا و دشمنِ خويش را بترسانيد!».[

 

آمادگى براى حفظ و حراست از مرزهاى فيزيكى و فرهنگى يك تكليف واجب الهى است. منتهى در جبهه جنگ و نبرد فيزيكى از طريق تهيه اسلحه نظامى و در جبهه دفاع فرهنگى و اقتصادى از طريق آماده كردن ابزارهاى خاص آن و در اين جهت عصر حضور امام (عليه السلام) با دوره غيبت فرق نمى كند.

 

همان طور كه خانه مسلمان و عيال و مال و جان او بايد مأمون از خطر و هجوم بيگانگان باشد،

 

«و من قتل دون ماله فهو شهيد»( [14] )

 

]«و هر كس كه براى دفاع از دارايى خويش كشته گردد شهيد است».[

 

وطن اسلامى هم كه خانه همه است بايد از خطر در امان باشد.

 

اين اجمال برنامه در برخورد با دشمنان خارجى است. امّا در برخورد با جريان هاى ضد اسلام داخلى و عواملى كه از داخل منافقانه براى مقاصد جاه طلبانه به اسلام و مسلمين ضربه مى زنند، مواضعى كه براى دفع اين مفاسد انجام مى شود بايد در حدّى باشد كه بتواند آن حركت ضد اسلامى را برطرف نمايد.

 

البته در مواردى كه اين حركت، كيان اسلام را در خطر اندازد يا احكام اسلام و امنيت جامعه اسلامى را در معرض تهديد قرار دهد و دفع اين خطر به حركت نظامى نياز پيدا كند در چنين شرايطى قيام مسلحانه واجب مى شود.

 

خلاصه در تفكر شيعى بى تفاوتى در مقابل جريانات مخالف و ظالمانه محكوم است.

 

مسلمان بايد به تمام امورى كه به عزّت و شوكت اسلام و مسلمين و اعلاء كلمة الله است ارتباط پيدا مى كند اهميت بدهد در هر مورد به وظيفه و تكليف خود عمل كند.

 

مع ذلك از شرايط امامت امام چنانكه به زيديّه نسبت مى دهند قيام مسلحانه نيست و چنين نيست كه هر رهبر گروه مسلحانه هر چند از سادات و خاندان پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) باشد امام به حساب بيايد و كسى كه به ظاهر قيام و مبارزه مسلحانه نداشت به اين بهانه نمى شود او را غير امام دانست، چنانكه در مورد امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق (عليهم السلام)چنين بود. چون

 

اولا: سياست غير مسلحانه آن ها در اعلاء كلمه اسلام و حراست از حق و نگهبانى از شرع در زمان خودشان از قيام مسلحانه كارسازتر بوده است.

 

ثانياً: همان طور كه در حديث محمود بن لبيد از حضرت زهرا(عليها السلام)روايت شده است «مثل الامام مثل الكعبة اذ يؤتى و لا يأتى»( [15] ) وظيفه مردم است كه گرد شمع وجود امام اجتماع كنند و براى نصرت او و اعلاء كلمه اسلام و پاس دارى از اهداف دين اعلام حضور كنند در آن صورت امام به هر صورت كه مقتضى باشد موضع گيرى مى كند.

 

چنانكه اميرالمؤمنين(عليه السلام) بعد از قتل عثمان وقتى مردم با آن شور و شوق از هر طرف براى بيعت با آن حضرت هجوم آوردند، مردم را بى جواب نگذاشتند. فرمودند:

 

«اما و الذى فلق الحبة و برأ النسمة لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء الا يقاروا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها و السقيت آخرها بكاس اولها و لالفيتم دنياكم هذه ازهد عندى من عطفة عنز»( [16] ).

 

]«آگاه باشيد! به خدا سوگند، خدايى كه دانه را شكافت، و انسان را آفريد، اگر نه اين بود كه جمعيت بسيارى گِرداگِردم را گرفته، و به يارى ام قيام كرده اند، و از اين جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسئوليتى كه خداوند از علما و دانشمندان ـ هر جامعه ـ گرفته كه در برابر شكم خوارگى ستمگران و گرسنگى ستمديدگان سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها مى ساختم و از آن صرف نظر مى نمودم و آخر آن را با جام آغازش سيراب مى كردم، ـ آن وقت ـ خوب مى فهميديد كه دنياى شما ـ با همه زينت هايش ـ در نظر من بى ارزش تر از آبى است كه از بينى گوسفندى بيرون آيد!».[

 

و امّا در مورد قيام هاى مسلّحانه عليه بنى اميّه غير از شورش هايى كه از سوى خوارج برپا شد و هيچكدام هم به نتيجه نرسيد، انگيزه و علت سائر قيام ها خون خواهى از قاتلان حضرت سيدالشّهداء(عليه السلام) و اعتراض به مظلوميّت اهل بيت(عليهم السلام) بود و از جمله آن ها قيام عين الورده و قيام مختار است كه در هر دو تعداد زيادى از شيعيان شركت داشتند و سپس قيام جناب زيد و قيام هاى ديگر است كه همه از محبّت و مودّت نسبت به اهل بيت(عليهم السلام)و اعلام تنفّر و انزجار نسبت به بنى اميّه ناشى مى شد، لذا مى بينيم مردى چون كميل در قيام عبدالرحمان بن محمد بن اشعث شركت مى جويد و يا در قيام اخير كه منتهى به انقراض حكومت بنى اميّه و قطع سلطه آن ها از اكثر ممالك اسلام شد.

 

انگيزه اصلى واقعه جان سوز كربلا، و شهادت دل خراش زيد بن على(عليهما السلام) و يا در يك كلمه مظلوميت اهل بيت(عليهم السلام) بوده است.

 

بنابر اين در اين قيام هاى بر ضد بنى اميّه آن چه مهم بود نقش شيعه و استفاده از مواضع مظلومانه اهل بيت(عليهم السلام) است. هر چند بعد از شهادت سيدالشهداء(عليه السلام) سائر امامان در مقام قيام برنيامدند چون اوضاع را براى برقرار شدن حكومت عدل اسلامى از طريق قيام مسلحانه مناسب نمى ديدند، لذا در سنگرهاى ديگرى به انجام تكاليف الهى خود در خصوص نشر احكام و دفع بسيارى از بدعت ها پرداختند.

 

حتى در جريان آخرين قيام عليه بنى اميه بعد از پيروزى تنها شخصيتى كه براى زعامت از همه سزاوارتر بود امام جعفر صادق(عليه السلام) بود، ولى با اين كه به آن حضرت اين كار را پيشنهاد كردند، امام صادق (عليه السلام) از پذيرفتن آن خوددارى كرد و در پيش گرفتن چنين سياستى از جانب وى به اعتقاد شيعه در نتيجه يك فرمان از جانب پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم)بود كه بهوسيله وحى براى پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) خبر داده شده بود و به علاوه هر امامى تكليف خود را در برابر شرايط موجود بهتر از همه مى داند، و هميشه مهم تر را بر ساير امور مقدم مى نمايد، در اين مسأله هم اگر حضرت زعامت را مى پذيرفت، مصالح مهم اسلام ضايع مى شد، چون بر هر صاحب نظرى روشن بود كه در آن چنان شرايطى امكان اجرا احكام نورانى اسلامى و حاكميت بخشيدن به نظام عدل اسلامى فراهم نبود.

 

*   *   *

[13] ـ سوره انفال (8)، آيه 60.[14] ـ بحارالانوار، ج 10، ص 226.

[15] ـ بحارالانوار، ج 36، ص 352.[16] ـ نهج البلاغه صبحى الصالح، خ 3، قسمت 17.

 



......................................... ............................................. ............................................... ........................................
.............................................. .................................

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 10 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , antidajjal.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com