▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

اللهّم عجّل الولیک الفرج

مولا ويلا نداشت»
توصیه میکنم حتما مطالعه بفرمایید.


ماندگارترين شعر علي رضا قزوه

«مولا ويلا نداشت» از آتش دل بسيجيان كربلاي پنجي برخاست


در سال برزخي 1366، اين شعر و ديگر اشعار مجموعه « از نخلستان تا خيابان« فرياد كننده حديث دل بسياري از دل‎سوختگاني بود كه همواره به سبب رعايت مصالح انقلاب اسلامي، به سكوت و دندان بر دندان ساييدن و خون دل خوردن خو گرفته بودند. هرچه بود، « مولا ويلا نداشت« بي‏شك از آتش دل بسيجيان زبانه كشيد. بسيجياني كه لهيب خوفناك كربلاي 5 را با گوشت و پوست خود چشيده بودند، پايي استوار در جبهه و گام لنگي در شهر داشتند و مقايسه اين دو فضا، بغض فرساينده اي را در وجودشان پديد مي آورد.

علي‎رضا قزوه درباره اين سروده خود گفته است: «مولا ويلا نداشت اپيزودهاي مختلفي از شعرهاي بسيار كوتاهي است كه همه شعرهاي اعتراض و طنز تلخ بود. يك سلسله حرفهايي بود كه يكي دو ماه ذهنم را مشغول كرده بود و تكه‎تكه نوشته بودم كه دقيقا فكر مي‎كنم در درگيري ها و فضاهاي سياسي به هر حال جنگ فقر و غنا و اين بحث‌ها و انتقادها بود.» البته فرياد كردن اين سكوت در سال هاي پاياني دفاع مقدس، تبعاتي هم داشت كه آقاي قزوه درباره آنها گفته است: «معاون فرهنگي زندان اوين نامه يكي از مقاماتي را كه الآن فوت شده و نمي‌خواهم اسمش را بياورم آورده بود كه به خاطر شعر "از نخلستان تا خيابان " بايد مرا مي بردند زندان و از من سؤالاتي مي كردند كه احمد زارعي ايستاد و اجازه نداد و گفت بايد مرا ببرند. آن موقع من در دفتر مجله پيام انقلاب بودم چند مورد هم ديدم با آقاي دعايي در مجلس درگير شدند. اين شعرها در مجلس دعوا راه انداخته بود».




گفتم: چيزي بخوان.
گفت: شرمنده‏ام.
يك سال است چيزي نگفته‏ام.
گفتم: براي عاطفه‏اي كه در ما مرده است
رحم الله من يقرء الفاتحة مع الصلواة!

گفتم: چيزي بخوان.
گفت: رويم سياه،
آخر مي داني كه . . .
گفتم: مي‎دانم خشكسالي است
اما در كيف‎هاي سامسونت هم
يك خروار مضمون ناب نهفته است.

امسال شعرها چنگي به دل نزد
رباعي‎ها مثل هم بود
بعضي خودشان را كشف كردند
بعضي خودشان را باور كردند
بعضي خودشان را گم كردند
بعضي در مصاحبه‎هايشان خودكشي كردند

شاعران پروازي
هتل بازي
آدمهاي از خود راضي
دكه‎هاي سكه‎سازي!
اصلاً مردم حق دارند كاسه «انوري»*(1) را بر سرتان خرد كنند
كارمندان هنر فقط گزارش كار پر مي‎كنند
وقتي تابوت عاطفه بر زمين مانده بود
جمعي به جيغ بنفش مي‎انديشيدند
و براي كشف زوزه صورتي
هفت مرتبه «اليوت»(2) و «اكتاويو پاز»(3) را ورق مي‎زدند

چقدر وقت ما صرف آدامس‎هاي بادكنكي شد
بعضي شعرهايشان را
به مينا و سوزي تقديم مي‎كردند
احمق‎ترها براي گرفتن نوبل
به شبكه‎هاي بي‎بي‎سي و واشنگتن دخيل مي‎بستند

امروز هم بينش هنرمندان
از سقف تالارها بالاتر نمي‎رود
بهار براي مردم آواز مي‎خواند
خدا براي مردم نقاشي مي‎كشد
نقاش‎ها فكر مي‎كنند زندگي يعني فتح قله «پيكاسو»(4)
خطاط‎ها براي خدا خط و نشان مي‎كشند
قصه‎نويس‎هاي شنگول
در زمستان حبّه انگور مي‎خورند
شاعران را ميل جاودانه شدن كور كرده است
شاعران كم‎حوصله شده‎اند

مي‎ترسم روزي به‎نام تمدن
به گردن بعضي زنگوله بيندازند!
مي‎ترسم شلوارهاي «جين»(5) و «چارلي» كار دستمان بدهد
و شكلات‎هاي انگليسي دهانمان را ببندد
گاوهاي چشم‎چران، آزادانه در خيابان مي‎چرند
پسرخوانده‎هاي مايكل جكسون به دانشگاه مي‎روند
انيشتين(6) بي‎خوابگاه مي‎ماند،
ديوار مسافرخانه‎هاي ناصرخسرو(7)
فرمول نسبيت را از بر مي‎كند
با اين‎همه در دانشگاه ما
يك استاد پاپيون مي‎زند
و فرانسه صحبت مي‎كند
شعرهاي سبك قصيده و عينك
براي اهل قبور شعر مي‎خوانند

بوفالوهاي آمريكا خليج فارس را شخم مي‎زنند
برادرم با پوتين‌هاي كهنه سربازي‎اش
بسيج مي‎شود
مادرم آب و آيينه و قرآن مي‎آورد
پدرم "فالله خير حافظاً " مي‎خواند
اما بعضي خاطرشان جمع است
كه ناوگان آمريكا
به استخرهاي سرپوشيده‌شان كاري ندارد.

كامبيزخان دوست دارد پسرش را «آلفرد» صدا كند
آلفرد فكر مي‎كند
از دماغ فيل افتاده است
براي همين مي‎خواهد به هندوستان پناهنده شود!
«گيتي» گيتار را ترجيح مي‎دهد
سوزي بي‎آنكه خجالت بكشد
نامه بوي‎فرندهايش را براي مادرش مي‎خواند
راديو از ماووت(8) مي‎گويد
مادرم آماده مي‎شود به بهشت زهرا برود.

امروز پسر همسايه‎مان شهيد شد
اما اين باعث نمي‎شود كه ساسان
دوستانش را به قهوه و اسب‎سواري دعوت نكند
و براي سگش بستني نخرد

شاپورخان اما عاشق فيلم‎هاي سرخپوستي است
و اين را از افتخاراتش مي‎داند
كه در آمريكا، همبرگر را درست تلفظ مي‎كرده است
شاپورخان به مشتري‎هايش سيگار وينستون تعارف مي‎كند
و مطمئن است كه قيمت سكه و طلا
پايين نمي‎آيد
او فكر مي‎كند هنوز هم خرمشهر
دست عراقي‎هاست!
و چقدر خوشحال است كه پسرش را معاف كرده‎اند

به خانه برمي‎گردم
تلويزيون دعاي «نام‎ها و نشانه‎ها»(9) مي‎خواند
بعضي اوقات خاموشي هم چيز بدي نيست

امسال به ساعت‎هاي «كاسيو»(10) اطمينان كرديم
و نماز صبحمان قضا شد!
امسال متولي‎هاي مسجد و امامزاده
با هم مسابقه گذاشتند
و همه از رساله امام يك جور سؤال دادند
تلويزيون‎هاي رنگي
سشوار
هدف بالا بردن معلومات است
كودكان شش‎ماهه هم مي‎توانند شركت كنند
بشتابيد
تبليغات فلان مسجد
رنو و پيكان پخش مي‎كند
در عتيقه‎فروشي‎ها پيكان صفركيلومتر مي‎فروشند
در ميدان انقلاب
اتحاديه خريد و فروش كوپن
حوصله مردم را سر آورده است
دلالان كامپيوتر و روغن‎چراغ
دلالان شير مرغ و جان آدمي‎زاد
با ارز غيرآزاد، تجارت مي‎كنند
شركت‎هاي ثبت‎نشده
سياست‎بازان لرد مستضعف
جيب‎برهاي باجواز
جيب‎برهاي بي‎جواز
غول‎هاي پوشيده در لباس مذهب
مقاطعه‎كاران خيابان زعفرانيه
شركت صادرات زعفران
شركت صادرات فرش . . .
خجالت هم چيز نايابي است
حتماً بايد مسئله جنگ بماند براي بعد از جنگ
سياست‎بازان باز سرگيجه گرفته‎اند
باند ارتشا
باند زنا
باند مهدي هاشمي(11) هزارپا
اصلاً گور پدر مال دنيا
رياضت‎كش به ويلايي بسازد!

باري ما هرچه مي‎كشيم
از دست مرغ و بنز و ويلاست
ما هرچه مي‎كشيم از اينهاست
اصلاً با اين طرح چطوريد؟
جان‎دادن از ما
طرح اقتصادي از شما!

من فكر مي‎كنم شاعري زخم‎زبان مي‎خواهد
نه مباني نه بيان مي‎خواهد
شاعر يعني موي‎دماغ سياست‎بازان
شاعري كه با خيال راحت مي‎خوابد
اصلاً شاعر نيست

بيا به آفتابي نهج البلاغه برگرديم
چرا نهج البلاغه را جدي نمي‎گيريم؟
مولا ويلا نداشت
معاويه كاخ سبز داشت
پيامبر به شكمش سنگ مي‎بست
البته به شما توهين نشود

بعضي براي جنگ شعار مي‎دهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه مي‎روند

پيش از آنكه بر من حدّ تهمت جاري كنيد
من بر خويشتن حد وجدان جاري كرده‎ام
من دو شاهد عادل دارم: قرآن و نهج البلاغه
من چاپلوس نيستم
تملق نمي‎گويم
اما قدر امام را مي‎دانم
بياييد قدر مردم را بدانيم
بياييد مثل مولا با مردم همدردي كنيم
بياييد امام را اذيت نكنيم
بياييد امام را نصيحت نكنيم

اردوگاه‎هاي فلسطيني را نگاه كن
ابوالفضل با مشك تشنه برمي‎گردد
صداي گريه رقيه را مي‎شنوي؟

«گورباچف»(12) و «ريگان»(13) هم كانديد صلح نوبل شده‎اند
قرآن «فهد»(14) زيباتر از قرآن «قابوس»(15) چاپ مي‎شود
«عرفات»(16) شلوار اسرائيلي مي‎پوشد

راستي ياد شهيدان بيت المقدس به خير!
«جهان‎آرا»(17) كه بود؟
«حاج همّت»(18) كه بود؟
«حاج عباس»(19) از دنيا يك قرآن جيبي داشت
شهيد خرازي(20)
شهيد نوري(21)
سرداران بي‎دست
شهيدان گمنام
بي‎يادنامه
بي‎سنگ‎قبر
«عاصمي»(22) پودر شد
يوسف(23) نوشته بود:
"خدايا، يوسف هم شهيد شد،
او را بيامرز! ".
اسماعيل(24) وصيت كرد روي قبرش بنويسند:
"پر كاهي تقديم به آستان الهي. "
امسال هيچ شاعري با «حلق اسماعيل»(25) همصدا نشد.
راستي شماره قطعه شهدا چند بود؟!

اين روزها مردم را با هوشيار و بيدار خواب مي‎كنند!
خنده و چشم‎بندي
شوهاي تالار وحدت
هنرمندان فخرفروش

خدا كند «روايت فتح»(26) را فراموش نكنيم

امسال در جلوي «امجديه»(27) كوررنگي بيداد مي‎كرد
امسال همه چيز را
يا آبي ديديم يا قرمز
امسال هم انصاف‎هاي ما حسابي چُرت زد
امسال وجدان‎هاي ما آنفلوآنزا گرفت
امسال تاكسي‎ها به پاهاي قطع‎شده
با دنده چهار احترام گذاشتند

چرا بايد از زير روسري‎هاي «ژرژت»(28)
رشته‎هاي جهنم شعله بكشد
مگر اينجا الجزاير است؟
امسال در خيابان ولي عصر(عج)
هيچ‎كس مثل خود «آقا» غريب نبود!

يك‎روز يك كراواتي سرمايه‎دار
با بنز قهوه‎اي‎اش از جلوي پايم ويراژ داد
و به عباي وصله‎دارم وصله‎هاي عوضي چسباند
ديشب جلوي مهمانم، تخم‎مرغ آب‎پز گذاشتم
ديشب مادرم با چايي و كشمش سر كرد
او قلبش براي انقلاب مي‎تپد
اما وسعش نمي‏رسد يك نوار قلب بگيرد
و من مي‏دانم كه نوار قلب هم
همه منحني‎هاي دردش را نشان نمي‎دهد

مادرم دفترچه خدمات درماني ندارد
و هميشه ابوالفضل به دادش مي‎رسد
او براي شهيدان اشك مي‎ريزد
حلوا مي‎پزد
و به ما ياد مي‎دهد كه چگونه شب‎هاي جمعه
با چهار قاشق حلواي نذري سير شويم
او قبر شهيدان را با دست مي‎شويد
وقتي باد، چادر وصله‎دارش را تكان مي‎دهد
بوي فقر و غربت
تمام پرچم‎هاي سبز و سرخ را به بوسه مي‎گيرد

او يك شب خواب خيمه‎هاي امام حسين(ع) را ديد
خواب زينب را
خواب رقيه را
و فردايش مرا به آقا سپرد و روانه كرد
يك بار هم در خواب
آينده سبز برادرم را ديد
و فردا وقتي خوابش را تعريف مي‎كرد
«مارش حمله»(29) مي‎زدند

او نمي‎داند «كاديلاك»(30) چه جانوري است
و داخل هواپيما چه شكلي است
اما خوب مي‎داند
كه شمشير امام حسين(ع) از طلا نبوده است
و امام زمان در «جزيره خضرا» نيست
او قلبش براي انقلاب مي‏تپد
و هرشب دعا مي‏كند كه پيروزي با امام باشد
و آقا بيايد . . . !




*زمستان 66- علي‎رضا قزوه

اللّهمّ عجّل لوليّك الفرج!
 



......................................... ............................................. ............................................... ........................................
.............................................. .................................

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 21 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , antidajjal.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com